بازگشت

توحيد در صد ساله اول اسلام


افي الله شك فاطر السموات و الارض

به شرحي كه در كتب مربوطه داده ايم آفتاب اسلام از افق حجاز طالع گرديد و مكه سرزمين بت پرستي را با 23 سال رنج و زحمت به يك مدينه فاضله توحيد و خداشناسي تبديل نمود و اخلاق عمومي مردم بدوي خونخوار و جاهل و گمراه را به يك سلسله صفات ممدوحه مواسات و مساوات و اخوت و برادري و پاك طينتي و انديشه نيكو برگردانيد به طوري كه توانستند در ظرف كمتر از سه ربع قرن دنيا را در سيطره حكومت خود درآورند - و اسلام را دين سهل و سمحه و دين عقل و منطق و برهان و استدلال و رشد عقلي شناختند - اما درس توحيد به آن سادگي كه اسلام داد و نكات دقيق و غوامض مسائل مختلف فيه بين يهود و نصاري كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به صورت سهل و ساده بيان فرموده بود به يك تحول علمي مبدل گرديد و تحت الشعاع سياست خلافت قرار گرفت.

تا پس از رحلت خاتم النبيين صلي الله عليه و آله در سال 11 هجري سقيفه بني ساعده پديد آمد و گفته شد پيغمبر خدا خليفه معين نكرده با توطئه و نقشه ي قبلي مسير خلافت را تغيير دادند و در كشمكش تغيير خلافت با آن همه خطب مهيج و مفصلي كه حضرت اميرالمؤمنين و پيشواي موحدين در مجامع عمومي در هر حال بود ايراد مي فرمود باز هم توحيد به حال اجمال باقي مانده و موجب ظهور مفوضه و جبريه و اشاعره و خوارج و غيره گرديد و در جنگهاي جمل و صفين و نهروان و چهار سال ادامه درس اركان اصول توحيد با شهادت مولاي متقيان و باب مدينه علم اين درس تعطيل گرديد.

در دوران امام حسن مجتبي عليه السلام و عصر سيدالشهداء روحي فداه با آنكه در اين بيست



[ صفحه پانزدهم]



سال به طور خصوصي در پنهان و خفي برخي از علاقمندان حضورشان مي آمدند و درس توحيد و اصول عقايد مي گرفتند ولي در حقيقت در دوران معاويه مكتب معارف اهل بيت به كلي بسته و تعطيل گرديد.

شهادت سيدالشهداء ارواحنا فداه حس توجه مردم را به تعطيل معارف دين بيدار كرد و سيادت و اعلميت را در اين خاندان به ثبوت رسانيد ولي هنوز امويين قوت و قدرتي داشتند و تا اين ورق برگردد مدتي طول مي كشيد و لذا دوره چهل ساله امام زين العابدين عليه السلام عصر سكوت و خمود و خاموشي بود كه حضرت سجاد عليه السلام هم به صورت ادعيه و اذكار حقايق دين و تاريخ و معارف اسلامي را بيان فرموده و صحيفه در پنهاني دست بدست مي رفت و كسي از آن خبر نداشت و انقلابات خونخواهي واقعه هائله كربلا تا ده سال ادامه داشت و بيش از چهارصد هزار نفر در اين مدت در جزيرةالعرب بر اثر قيام سيدالشهداء كشته شدند و هر دسته و قبيله به خونخواهي قيام مي كردند و حال بر اين منوال بود تا قرن اول به پايان رسيد تا خاندان آل مروان در اثر تظاهر به فسق و فجور و افراط در شهوات و بدمستي ها و ارتكاب جنحه و جنايات بي حد و حصر محكوم به تلاشي و سقوط گرديدند و ضعف روزافزوني آنها را احاطه كرد در اين خلال كه ضعف آنها از يك طرف - قيام مردم خراسان به دنباله سيادت و مظلوميت آل علي عليه السلام از طرف ديگر و زير بار نرفتن سادات علوي در طبرستان و هم آهنگي با مردم آن سامان از يك طرف - فعاليت و انديشه احراز مقام و منصب اولاد عباس هم از يك جانب آشوبي در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم به وجود آورد و مصادف با همين ضعف و انحطاط مسلمين در اندلس پيش رفتند و آنجا هم متعاقب ايران علم استقلال افراشته شد و حكومت مستقلي البته اموي صفت به پا داشتند و تزلزل افكار و تشتت آراء يك زمينه مساعدي به دست امام محمدباقر عليه السلام داد و مرداني با حدت ذهن و شدت ذكاء پيدا شدند كه اطراف اين امام را گرفته بساط دانش و بينش را به سهولت و آساني گستردند و تحت عنوان تفسير قرآن درس توحيد شروع شد توحيد صفات - توحيد ذات - توحيد افعال - توحيد عبادات به شرحي كه در متن كتاب گفته شده تدريس و تعليم گرديد و روزافزون شاگردان اين مكتب استفاده مي كردند و بر تعداد آنها و عشق و علاقه و نشر و تعميم آن افزوده مي گرديد - غوامض و مبهمات و مشكلات را مي پرسيدند بر آنها سهل و آسان مي شد.

زمينه نشر علم و حس كاوش و دانش جوئي و معارف پروري بيدار و تقويت شد - ديگر



[ صفحه شانزدهم]



كسي مزاحم و معارض محصلين علوم و فنون نمي شدند وقت آن را نداشتند كه به اين كارها رسيدگي نمايند آنها هم به توسعه اين مكتب پرداخته و با آزادي كامل از اطراف و اكناف مخصوصا براي كسب معضلات توحيد به دربار امام عليه السلام مي شتافتند و لذا در تفسير بسياري از آيات قرآن بيانات امام محمدباقر عليه السلام را مي بينيم.