بازگشت

لباس امام محمدباقر


اسلام دين عقل و استدلال و رقاء و اعتلاء است و لذا مانند ساير مذاهب و ملل پيرامون جزئياتي كه سد نيل به مدارج عاليه است از نظر موضوعيت بحث نكرده بلكه تعليمات اسلامي كلية در آداب و رسوم و شئون اجتماع از نظر طريقت بود و لذا درباره لباس غرض شارع اسلام لباس نظيف و پاك از مال خاص و خالص بوده حرام و غصب و نجس و پليد را اكيدا منع فرمود اما در اينكه از چه پارچه و به چه صورت و شكل دوخته شود در اين موضوع بحثي نكرده و مورد توجه قرار نداده است. و موضوع ضرب المثل معروف من تشبه بقوم فهو منه كه معلوم نيست از سخنان كيست شباهت عملي به كفر و شرك و بت پرستي و مسيحيت و يهوديت و صهيونيت و غيره است در شباهت لباس ابدا توجهي بلكه نظري نداشته زيرا او مي خواست نفوس بشر را كه در تمام اشكال و صور و همه قبايل و عشاير و آداب و عادات هستند اصلاح كند و روحيه آنها را مهذب نمايد و به كمال مطلوب خود سوق دهد - و لباس عاريه اي است كه ربطي به عقايد و افكار ندارد و به همين نيروي معنوي بود كه تمام قبايل مختلف ايران را از رومي و ترك و تاتار و مغول و چني و الوار و اتراك و تركمن و عرب و فارسي حضري بدوي و در افريقا سياهان بوميان و حتي مردم سواحل و جزاير اندونزي و هند و ژاپن و چين و غيره و حتي مردم مختلف ممالك اروپا و حتي امريكا را به صورت مسلمان در يك وحدت فكري آورد و تمام همت و جديت مسلمين در وحدت فكري بود نه وحدت رنگ و لباس و آداب و عادات جواهر از اعراض بسي فرق و بسيار امتياز داد و اسلام در پرورش جواهر ذات و گوهر نفس كه بقاء و دوام و حيات معنوي دارد بذل سعي نموده هيچ وقت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم درباره مردم و در دعوت خويشتن نفرموده چنين و چنان لباس بپوشيد بلكه قرآن مي فرمايد يا ايها المدثر قم فانذر و ربك فكبر و ثيابك فطهر لباس خواه لباس



[ صفحه 12]



ظاهر يا لباس معني بايد پاك و پاكيزه و طيب و طاهر باشد از مال غصب و حق ديگران نباشد و امام المتقين فرمود لباس خود را كه اعراب بلند مي پوشيدند روي زمين مكشيد و يا مانند كردان امروز و اعراب بدوي آستينها آنقدر بلند بود كه تا بازو مي بستند فرمود قصر لباسك لاتقي و ابقي و انقي لباس خود را كوتاه كنيد تا در پرهيز باقي بماند و پاكيزه باشد اما در اينكه چه رنگ و از چه نوع و از چه صورت در اين موضوع ابدا بحثي پيش نيامده و لذا تشبه و شباهت بايد در عمل باشد نه در لباس اخبار ديگري از همين امام عليه السلام خواهيم ديد كه فرمود لباس هر كس لباس عصر و معمول روز است و البته اختلاف صور و اشكال براي تفاهم قبايل و عشاير و اقوام است فقط و لباسي كه مورد توجه اسلام است لباس تقوي مي باشد كه فرمود و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم

شيخ كليني در كافي به سند خود از زراره نقل مي كند كه حضرت ابوجعفر محمد بن علي عليه السلام هميشه براي نماز با فرزندان و كسان خود به طرف مسجد مي رفت و لباس فاخر مي پوشيد يك جبه خز طلائي رنگ و يك روپوش خز سبز رنگ مي پوشيد عطر استعمال مي كرد با كمال وقار و سكينه به طرف مسجد مي رفت برخي به آن حضرت ايراد كردند كه جدت اميرالمؤمنين لباس خشن وصله دار مي پوشيد شما لباس خز قيمتي در بر مي كنيد؟! فرمود مقتضي آن عصر كه عمر زمامدار بود آن بود و اين عصر كه خلفاي اموي هستند اين است آنگاه لباس زير خود را نشان داد پيراهن خشني از روي ورع و تقوي در زير پوشيده بود و لباس خزي روي آن مي پوشيد تا مردمي كه چشمشان در عقلشان قرار دارد به نظر احترام بنگرند و آنها كه به ديده بصيرت امام را مي شناسند به آن لباس بينند - نه چون زاهدان مدلس كه در زير لباس حرير مي پوشيدند و براي فريب مردم در رو لباس كرباس به تن مي كردند و زهد خشك مي فروختند

امام محمدباقر خواست به مردم بفهماند كه زهد و تقوي و خضوع و خشوع بايد براي خدا باشد و به روشي كه پيغمبر خدا دستور فرمود عمل كنند نه مانند مرتاضين هند رياضات شاقه غير شرعي يا چون صوفيان و زاهدان تظاهر و خودفروشي كنند و چنان بنمايند كه چنان نباشند، ولي مردان خدا اگر در ظاهر صورت از سيلي سرخ مي داشتند در باطن براي خدا به كرنش مي افتادند و آنچنان كه در دل بودند در ظاهر مي نمودند



[ صفحه 13]