بازگشت

حديث ديگر در ادله امامت امام محمدباقر


مجاهد از ابن عباس روايت مي كند

«قال قدم يهودي علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقال له نعثل فقال يا محمد اني اسئلك عن اشياء تلجلج في صدري منه حين فان اجبتني عنها اسلمت علي يدك قال صلي الله عليه و آله و سلم سل يا باعمره فقال يا محمد صف لي ربك فقال صلي الله عليه و آله و سلم ان الخالق لا يوصف الا بما وصف به نفسه و كيف يوصف الخالق الذي يعجز الحواس ان يدركه و الاوهام ان تمثله و الخطرات ان تحده و الابصار الاحاطة به جل عما يصفه الواصفون نأي في قربه و قرب في نأيه كيف الكيف فلا يقال له كيف و اين الاين فلا يقال اين هو منقطع الكيفوفيه و الاينونيه فهو الاحد الصمد كما وصف نفسه و الواصفون لا يبلغون نعته لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد»

«قال صدقت يا محمد اخبرني عن قولك انه واحد لا شريك له و لا شبيه له اليس الله واحد و الانسان واحدا فوحدانيته اشبهت وحدانية الانسان»

«فقال صلي الله عليه و آله و سلم واحد واحدي المعني و الانسان واحد ثنوي المعني - جسم و عرض و بدن و روح و انما التشبه في المعاني لا غير»

«قال صدقت يا محمد فاخبرني عن وصيك من هو فما من نبي الاوله وصي و ان نبينا موسي بن عمران اوصي الي يوشع بن نون فقال نعم ان وصيي و الخليفة من بعدي علي بن ابيطالب عليه السلام و بعده سبطاي الحسن و الحسين يتلوه تسعة من صلب الحسين عليه السلام ائمة ابرار قال يا محمد فسمهم لي قال نعم اذ امضي الحسين عليه السلام فابنه علي فاذا مضي علي فابنه محمد فابنه جعفر فابنه موسي فاذا مضي موسي فابنه علي فاذا مضي علي فابنه محمد فاذا مضي محمد



[ صفحه 23]



فابنه علي فاذا مضي علي فابنه الحسن فاذا مضي الحسن فبعده ابنه الحجة ابن الحسن فهذا اثني عشر اماما علي عدد نقباء بني اسرائيل قال فاين مكانهم في الجنه قال معي في درجتي في الجنه قال اشهد ان لا اله الا الله و انك رسول الله و اشهد انهم الاوصياء بعدك و لقد وجدت هذا في الكتب المقدمة و فيما عهد الينا موسي بن عمران عليه السلام انه اذا كان آخر الزمان يخرج نبي يقال له احمد خاتم الانبياء لا نبي بعده يخرج من صلبه ائمة ابرار عدد الاسباط فقال يا باعمارة العرف الاسباط قال نعم يا رسول الله انهم كانوا اثني عشر قال فان فيهم لاوي بن ارخيا قال اعرفه يا رسول الله و هذا لذي غاب عن بني اسرائيل سنين ثم عاد فاظهر شريعته بعد اندراسها و قال مع قرسطيا حتي قتله»

«و قال صلي الله عليه و آله و سلم كان في امتي ما كان من بني اسرائيل حذ و النعل بالنعل و القذة بالقذه و ان الثاني عشر من ولدي يغيب حتي لا يري و ياتي علي امتي زمن لا يبقي من الاسلام الا اسمه و لا من القرآن الا رسمه فحينئذ ياذن الله له بالخروج فيظهر الاسلام و يجدد الدين ثم قال عليه السلام طوبي لمن احبهم و طوبي لمن تمسك بهم و الويل لمن ابغضهم فانتقض و قام بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم انشد شعر»



صلي العلي ذوالعلي عليك يا خير البشر

انت النبي المصطفي و الهاشمي المفتخر



بك اهتدينا رشدنا و فيك نرجوا ما امر

و معشر سميتهم ائمة اثني عشر



حبا هم رب العلي ثم صفا هم من كدر

قد فاز من والاهم و خاب من عفي الاثر



اخرهم يسقي الظماء و هو الامام المنتظر

عترتك الاخيار لي و التابعون ما امر



من كان عنكم (عنهم) معرضا فسوف تصلاه سقر



ترجمه

ابن عباس مي گويد يك مرد يهودي آمد خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به اسم نعثل گفت اي محمد سئوال دارم از مطالبي كه در مغز من خلجان دارد و مدتي است مرا ناراحت كرده اگر پاسخ سئوالات مرا بدهي به تو ايمان مي آورم

پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود بپرس؟

رسول خدا آن يهودي را احترام نمود به كنيه خطاب كرد فرمود يا باعماره سئوال كن نعثل گفت يا محمد خدا را براي من وصف كن؟!

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود خدا را نمي توان وصف كرد مگر به اوصافي كه خودش به آن وصف فرموده است زيرا آنچه كه تو تصور كني و در وهم و خيال خود آوري خداوند از آن برتر و بالاتر



[ صفحه 24]



و منزه تر و مهذب تر است و از واردات قلبي و محسوسات حواس بيرون است چشمها او را نمي بيند او بلندمرتبه است آنچه وصف كرده اند ناقص و نارسا است و خداوند از آن دور است او از درك بشري خارج و به هر مخلوقي نزديك او خالق زمان و مكان است نمي توان در زماني يا مكان او را نمود و نشان داد ساحت جلال و كبريائي او منزه از چند و چون است و آنچه كه تو به خاطر آوري تعلق به مصنوع و ممكن دارد خالق و واجب از آن بيرون است پس او يگانه اي است كه نظير و شبيه و ضد و ند ندارد.

نعثل گفت - اي محمد راست گفتي اما يگانه است يعني چه يگانه بودن شبيه است به يگانه بودن انسان و ساير مخلوقات - كه آنها را هم واحد مي گوئيم خدا را هم واحد مي گوئيم؟!

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم - اي باعماره وحدانيت و احديت خداوند تعالي واحد و احد حقيقي است كه ذات مقدس او در نهايت بساطت و صرف وحدت است ولي انسان را كه واحد گوئي واحد حقيقي نيست بلكه واحد تركيبي است زيرا انسان روح و جسم دارد مركب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پي و غيره پس وحدت او وحدت تركيبي است اما در ذات مقدس حق صفات عين ذات اوست و هيچ تركيب و جزئي ندارد.

نعثل - راست گفتي درست است اكنون مرا خبر ده از وصي خود زيرا هر پيغمبري وصي دارد پيغمبر ما موسي بن عمران وصي خود يوشع بن نون را معين كرد وصي تو كيست؟

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود آري من اوصيائي دارم و جانشين من پس از من علي بن ابيطالب است و بعد از او دو فرزندزاده من حسن و حسين پس از حسين نه نفر از صلب حسين پيشوايان دين و ائمه معصومين اوصياء من مي باشند.

نعثل - نام هر يك را بيان كن؟!

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم - پس از حسين علي و پس از او محمد و بعد از او جعفر و پس از جعفر موسي كه هم نام موسي بن عمران است و بعد از او علي كه رضا گويند و بعد از او محمد و پس از او حسن و سپس حجة ابن الحسن است كه آنها دوازده سبط مي باشند مطابق عدد اسباط بني اسرائيل.

نعثل - يا محمد جاي آنها در آخرت كجا است؟

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم - در بهشت با من خواهند بود.

نعثل - اكنون شهادت مي دهم كه تو رسول خدا و فرستاده به حق هستي و شهادت مي دهم كه اين بزرگواران كه ياد نمودي اوصياي به حق تو مي باشند و من نام آنها را در كتب آسماني



[ صفحه 25]



ديده بودم و موسي بن عمران ما را به اين وقايع خبر داده است كه آخرالزمان پيغمبري خواهد آمد و او دوازده سبط و وصي دارد و هر يك از عقب ديگري به عدد اسباط است

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم - اي باعماره آيا اسباط را مي شناسي

نعثل - بلي آنها دوازده نفر سبط بودند و از آن جمله لاوي بن ارخيا بود كه غايب گرديد و مدتي از بني اسرائيل پنهان بود تا چند سال بعد عودت كرد و شريعت موسي را پس از آنكه كهنه شده بود ظاهر ساخت

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم - يا باعماره هر چه در بني اسرائيل واقع شده در امت من هم واقع مي شود طابق النعل في النعل و همانطور كه لاوي بن ارخيا غايب گرديد و بعد ظاهر شد و تجديد شريعت موسي را نمود دوازدهمين وصي من هم مخفي خواهد شد و پس از مدتي مديد ظاهر خواهد شد و شريعت مرا پس از اندراس تجديد خواهد نمود و اضافه فرمود كه خوشا به حال كساني كه دوست دارند اوصياء مرا و چنگ به دامن آنها زنند و واي بر آنها كه دشمني كنند و خصومت ورزند.

نعثل برخاست ايستاد و چند شعر در منقبت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم سرود كه مضمونش تقريبا چنين است:

درود خداوند بر پيغمبرش كه بلندمرتبه و صاحب علو عظمت است تحيت خدا بر تو اي پيغمبر كه از همه برتر و بالاتري اي كه تو بهترين خلق خدا مي باشي توئي پيغمبر برگزيده حق توئي كه بني هاشم به تو مفاخره و مباهات مي كنند ما به تو هدايت شده ايم و راه حق را تو به ما آموختي ما به تو اميدواريم و آنچه امر فرموده و آنها كه نام آنها را بردي و عدد آنها كه دوازده نفر است برگزيده خدا مي باشند و خداوند به آنها هدايت مي فرمايد و به وجود كدورات عالم طبع را مي زدايد هر كس به آنها توسل جويد رستگار و هر كه نااميد گردد بدبخت خواهد شد آخرين آنها كسي است كه تشنگان وادي جهالت را از علم و فضيلت سيراب مي كند و امامي است منتظر كه او را مي كشند تا بقيه عترت تو ظاهر شوند و خيرخواهان و نيكان آنها هستند كه از اوصياء تو پيروي و تبعيت كنند هر كس اطاعت كند به بهشت مي رود هر كه منحرف گردد به جهنم قرار مي گيرد