بازگشت

مناقب امام محمدباقر


مناقب حضرت ابوجعفر امام محمدباقر عليه السلام بي حد و حصر است جابر جعفي روايت مي كند كه محمد بن علي يك روز به من فرمود يا جابر اني لمشتغل القلب پرسيدم اشتغال قلب شما چيست؟

فرمود يا جابر انه من دخل قلبه دين الله الخالص اشغله عما سواه هر كس قلبش با خلوص نيت به خدا مشغول باشد از غير او مي گسلد

قال (ع) يا جابر ما الدنيا و ما عسي ان تكون هل هي الا مركب ركبته او ثوب لبسته او امرئة احبتها فرمود دنيا جز سوار شدن به مركبي يا عوض كردن لباس يا گرفتن زني نيست و ان المؤمنين لم يطمئنوا الي الدنيا بالبقا مؤمنين ايمان دارند كه دنيا بقائي ندارد و مطمئن هستند كه به طرف آخرت پيش مي روند و آنجا كه فاني است بايد قربان باقي كرد و براي بقاي آخرت ذكر خدا لازم است.

مردان خدا دل به زينت دنيا نمي بندند بلكه به فوز و فلاح آخرت توجه مي كنند براي اهل تقوي دنيا زودگذر است و آسان مي توان از آن گذشت و آخرت در پيش است كه براي آن زاد و توشه تهيه مي بينند [1] .

عبدالله بن عطا مي گويد به خدا سوگند علما را هيچ كجا خاضع تر از محضر امام محمدباقر عليه السلام نديدم چنان در محضر او خضوع و خشوع داشتند كه چون شاگرد در پيشگاه استاد با كمال ادب و احترام مي نشستند علم و دانش مي آموختند

سفري به مكه رفت چون چشمش به مسجدالحرام افتاد سر به زير انداخته سخت گريان شد غلامش گفت يابن رسول الله مردم به تو نگرانند كه چگونه عمل مي كني چرا گريان شدي؟ فرمود واي بر تو چگونه گريان نشوم كه خداوند من بنده را مي بيند با همه شرمندگي به اين فوز و فلاح مرا موفق داشته از خجلت و انفعال گريان شدم آنگاه طواف و نماز كرد و در قنوت مكرر مي گفت الهي لا تمقتني خداوندا ما را به هم دشمن مگردان

حافظ ابونعيم مي نويسد هو الامام الحاضر الذاكر الخاشع الصابر ابوجعفر



[ صفحه 44]



محمد بن علي الباقر و كان من سلالة النبوه و جمع حسب الدين و الابوه تكلم في العوارض و الخطرات و سفح الدموع و العبرات و نهي عن المراء و الخصومات و قيل ان التصوف التعزز بالحضرة و التميز للخطرة



يا راكبا يقطع جوز الفلا

علي امون جسرة ضامر



و ابلغ رسول الله خير الوري

عني في الماضي و في الغابر



سلام عبد خالص حبه

باطنه في الصدق كالظاهر



و حج علي ارض البقيع الذي

ترابه يجلوقذي الناظر



و بلغا عني سكانه

تحية كالمثل الساير



هم الاولي شاد و ابناء العلي

بالاسمر الزابل و الباتر



و اشرقت في المجد احسابهم

اشراق نور القمر الباهر



فحبهم وقف علي مؤمن

و بغضهم حتم علي كافر



كم لي يدع فيهم شايع

و هذه تختص بالباقر



امام حق فاق في فضله

العالم من باد و من حاضر



اخلاقه العز رياض فما

الروض عذاة الصيب الباصر



و جاء من بعد بنوه علي

آثاره الوارد كالصادر [2] .




پاورقي

[1] مطالب السئول ص 81.

[2] نقل از قصيده مدحيه علامه اربلي در كشف الغمه ص 222.