بازگشت

فدك فاطمه زهرا


در كتاب پيشواي اسلام درباره چگونگي اهداء فدك و در كتاب زندگي حضرت فاطمه زهرا (س) درباره وضع فدك فصلي نوشتيم كه مدلول آن اين است كه آن باغها تقديمي يهود خيبر بود به شخص پيغمبر و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هم به حكم آيه مباركه و آت ذالقربي حقه فدك را به دخترش فاطمه زهرا كه از نور خودش مشتق بود بخشيد و نامه اي مبني بر واگذاري فدك ملك طلق خود را به فاطمه نوشت و اين فدك را توطئه چيان سقيفه بني ساعده براي آنكه دست علي و اولاد او را از فكر برگردانيدن خلافت كوتاه كنند فدك را غصب كردند و بر سر آن غوغائي شد تا آنكه چند بار رد كردند و باز غصب نمودند اولين باري كه رد آن را گرفت فاطمه زهرا (س) شخصا براي حفظ احكام شريعت پافشاري كرد كه «اين اولا ملك شخص من است اگر قبول نداريد ملك شخص پدرم است و من يگانه وارث او هستم و اگر باز قبول نداري سند رسمي خط خود پيغمبر را مي آورم كه ملك ملك اوست و به من بخشيده است» و آن روزي كه پس از ايراد خطبه غراء و لرزاننده در مسجد و رفتن درب خانه مهاجر و انصار براي اثبات حق و اجراي احكام شريعت رفت سند را برداشت به خانه ابوبكر رفت و آن سند خط پيغمبر و مهر و امضاي رسول خدا بود كه ابوبكر ناچار آن را تأييد كرد و فدك را برگردانيد زيرا فاطمه زهرا به او فرمود اي



[ صفحه 55]



ابوبكر اگر من دختر پيغمبر از پدرم رسول خدا ارث نبرم تو چرا از پدرت ابوقحافه ارث مي بري و اين نكته لطيفه اي داشت و آن اين بود كه ابوبكر را به نام شيخ و بزرگ قوم كه از همه كهنسال تر بود انتخاب كردند و به خلافت برگزيدند فاطمه زهرا (س) خواست بفرمايد پدرت از تو بزرگتر است اگر خلافت به سن بود بايد او خليفه شود و ابوقحافه هم همين پاسخ را در جواب نامه فرزندش ابوبكر نوشت كه اگر خلافت به سن است من پدر تو هستم و بر تو تقدم دارم و ابوبكر مجاب شد و نامه پيغمبر را تأييد كرد فدك را برگردانيد اما عمر در راه آن نامه را از دست فاطمه زهرا (س) گرفت و چنانچه خودش گفته و مفاخره كرده با سيلي كه بر گوش دختر پيغمبر زده نامه را به عنف گرفته و ديد سند مالكيت معتبر غيرقابل انكاري است آن را پاره كرد و دختر رسول الله در حق او نفرين فرمود كه خدا به جرم اين عمل شكمت را پاره كند و دعاي آن حضرت مستجاب شد و شكم عمر را پاره كردند