بازگشت

فضيلت تعليم و تعلم


آموزگاران مكتب اسلام كسب دانش و بينش را بر هر كار برتري و فضيلت داده اند و چون علم افضل هر چيز است طلب آن نيز افضل هر كار است زيرا تكامل دين و دنيا و آخرت به علم است و نظام دين نظام دنيا و نظام آخرت است كه فان الدنيا مزرعة الاخرة

نظامي مي گويد



اگر خواهي سعادت دانش آموز

شوي تا بر مراد خويش فيروز



هواي عيش و نوش از سر بدر كن

به سن كودكي كسب هنر كن



گر آموزي هنر اندر جواني

كجا در وقت پيري كور ماني



نيابد هيچ كس عمر دوباره

به دانش كوش كزوي نيست چاره



چو كسب علم كردي در عمل كوش

كه علم بي عمل زهري است بي نوش



بخوشپوشي و خوشخواري مكن روي

به تحصيل كمال نفس كن روي



طالب علم بايد وقتي فارغ ننشيند تا كسب كمال كند و از تكرار و مطالعه بسيار خسته و فرسوده نشود كه علم در تكرار مطالعه و سخن است.



[ صفحه 97]





و من طلب العلي سهر الليالي

بقذر الكد تكتسب المعالي



و خواجه حافظ گويد:



هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ

از يمن دعاي شب و ورد سحري بود



و بايد خود را حاضر كرد و مهياي كسب فيض نموده كسالت و تعلل از درك و تتبع محروميت مي آورد.



لو كان نورالعلم يدرك بالمني

ما كان في البرية جاهل



اجهد و لا تكسل و لا تك غافلا

فندامة الدنيا لمن يتكاسل



و قال عليه السلام من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله به طريقا الي الجنه

كسي را كه راهي پيش گيرد براي طلب علم خداوند راه بهشت را به او رهبري مي كند

و قال عليه السلام ان الملائكة تضع اجنحتها لطالب العلم رضا بما يصنع

فرشتگان حق بالهاي خود را زير پاي طالب علم مي گسترند و بدان مباهات مي كنند.

در حديث ديگر مي فرمايد كسي كه بابي از ابواب علم را بگشايد بهتر است از آنكه صد ركعت نماز بگزارد.

- يك باب علم بهتر از همه دنياست - علم خزائني دارد كه مفتاح و كليد آن سئوال است از اهل ذكر (قرآن).

- هر كس در حين تحصيل علم بميرد خداوند او را زنده مي گرداند و بين انبياء درجه اي به او مي دهد.

در فضيلت تعليم آيات بيشتري هست و اين كار از وظايف انبياء بوده چنانچه در تعريف وظايف پيغمبران مي فرمايد - مبعوث كرديم از خود شما كسي را كه علم و حكمت و تربيت و تزكيت بياموزد.

قوله تعالي و اذ اخذ الله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيننه للناس و لا تكتمونه

از پيغمبران تعهد و پيمان گرفته شد كه چون كتاب آسماني به آنها داده شود براي مردم بيان كنند و كتمان ننمايند و يعلمهم الكتاب و الحكمه

و در حديث نبوي مي فرمايد من تعلم بابا من العلم ليعلم الناس اعطي ثواب سبعين نبيا صديقا هر كس بابي از علم بر خود مي گشايد به منظور آن كه به مردم بياموزد خداوند ثواب هفتاد پيغمبر صديق به او عطا مي فرمايد و اين بزرگترين فضيلت براي آموزگاران



[ صفحه 98]



و معلمين اسلامي است



فزون تر بود پاس آموزگار

ز پاس پدر نكته اي گوشدار



پدر ز آسمانت زمين آورد

معلم سوي آسمانت برد (صفوت)



در حديثي مي فرمايد لا حسد الا في اثنين رجل اتاه الله الحكمة فهو يقضي بها و يعلمها الناس و رجل اتاه الله ما لا فهو ينفق منه سرا و جهرا

دو مرد قابل حسد بردن هستند اول آن كس كه علم و حكمت بياموزد به مردم و ديگر آنكه مال خود را در خفا و آشكارا انفاق كند صدها حديث و خبر در فضيلت تعليم و تعلم در كتب اخبار است كه درجات متعلم و معلم را در اسلام نشان مي دهد و ثابت مي كند كه هيچ ملتي در اسلام و هيچ ديني از اديان بشريت به اندازه اسلام و مسلمين به علم و دانش عظمت و اهميت نمي داده اند

مسلمان علم را از دين جدا نمي داند و علم را قديم و جديد نمي شمارد علم كهنه و نو ندارد همه علم است و همه براي رشد بشريت است و رشد بشر براي رشد عقلي اوست و لذا علم از دين و دنيا از آخرت به حد خود و شرايط معلوم غيرقابل انفكاك است.

در اينكه بايد چگونه علمي را انتخاب كرد تا به دين و دنيا سودي بيشتر رساند و چه معلمي برگزيد تا از خرمن فضايل آن بهره مند گرديد و چه علومي بايد همه طبقات مردم بدانند و چه رشته هائي را فقط متخصصين فن بياموزند و از چه رشته علومي همه بايد احترام كنند و از عمل چه علومي بايد احتراز نمايند اين ها مطالبي است كه بايد با وضع و محادات محيط و جامعه و آب و خاك و زمان و مكان تطبيق داد و اقدام كرد در هر حال علم دين از علوم واجب عيني است و عمل به علوم موسيقي و طرب و آلات و غيره از محرمات مكتب اسلام است زيرا سد راه تكامل و ترقي انسانيت مي گردد.

حكماي اسلام براي اثبات اينكه علم از دين جدا نيست و نمي تواند انفكاك يابد در فضيلت تعليم و تعلم كليه علوم بشري را تقسيم كرده و شاخه اي از علم دين دانسته اند زيرا دين از راه دنيا بايد به كمال برسد و اينها وسايل مي خواهد و وسايل زندگي علم لازم دارد و آن علم به سبب مقدمه افضليت موضوع دين افضل مي باشد و رشته اي از علوم بشري براي تكامل خواهد شد بدين ترتيب.

مي گويند آنچه كه بشر بدان احتياج دارد و زندگي بشريت را تأمين مي كند از سه قسم خارج نيست:

قسم اول اصولي است كه نظام عالم بدون آن منظم نمي گردد و اين اصول چهار است



[ صفحه 99]



1- زراعت براي غذا و مطعم يعني توليد مواد غذائي

2- حياكت براي ملبس توليد و توسعه مواد لباس و پوشش

3- بنا و ساختمان براي مسكن كه عمران و آباداني جهان است

4- سياست براي تأليف قلوب و نظم اجتماع و تعاون در اسباب معاش

و اين هر چهار اصول زندگي است كه بايد براي آن از فعاليت باز نايستاد و كليه ترقيات بشري از اين چهار نوع خارج نيست و حايز همين اهميت است.

فلاسفه اسلام مي نويسند تحديد علم ممكن است ولي تعريف آن مشكل است و اين دشواري نه براي آن است كه جنس و عرض عام مشتبه مي شود و فصل با خاصه و نه از جهت اينكه اخلال به ذاتي كرده مي شود و نه براي تعريف حقيقي و تعريف رسمي و جهات ديگر بلكه براي اين است كه علم از ذاتيات و مجردات است و خواص آن از حد خارج است و لذا تعريف آن مشكل است زيرا علم صفت نفس است و در ذات واجب عين ذات است و در انسان چون نفس را نمي توان محدود كرد و تعريف نمود لذا دشوار است [1] .

و علم در تقسيم به نسبت موصوف منقسم مي گردد و لذا علم را به معني صنعت برده و از جهت فن طبابت و فلاحت و غيره تقسيم كرده اند و ريشه هر علوم حكمت است كه به طور كلي به مدد حكمت تقسيم مي گردد - حكمت علمي و حكمت عملي اولي مقدمه دومي است و دومي منظور ما در اين كتاب است كه نفس بدين جهت به كمال مطلوب خود برسد [2] .


پاورقي

[1] براي تقسيم علوم به كتاب سير فلسفه در اسلام تأليف نگارنده مراجعه شود.

[2] درة التاج صفحه 10-116 ج 1.