بازگشت

نظم در منقبت




اي دل امشب شدي ز غم آزاد

خيز از جا پي «مبارك باد»



شب ميلاد «حضرت باقر»

تهنيت گو «به حضرت سجاد»



خواهي اي ساقي اگر گردم ز الطاف تو ممنون

خيز و پر كن جام ما از باده وحدت هم اكنون



كن عطا بر ما از آنهائي كه در تنزيل گويد

«لن تنالوالبر حتي تنفقوا مما تحبون»



پشت پا بر عالم هستي زنم چون پور ادهم

خدمت موسي بن عمران مي كنم مانند هارون



تا به دست آرم سر زلف سياه ليلي خود

بي خود از خود گردم و آواره باشم همچو مجنون



از براي خال رويش كرده ام قطع علايق

وز براي روي ماهش سير كردم دشت و هامون



صرفه با پروانه مي باشد كه گردد گرد شمعش

وانكه چون خفاش بگريزد شود البته مغبون



حضرت باقر (ع) امام پنجم و دوم محمد

آنكه علم اولين و آخرين را بود كانون



غره ماه رجب خورشيد او گرديد طالع

در چنين روزي منور شد جهان زان در مكنون



باقر (ع) علم نبي معصوم هفتم آنكه باشد

قوت قلب علي پور حسين آن شاه دلخون





[ صفحه 143]





مادر او (فاطمه) دخت حسن فرزند زهرا (س)

به به از اين مادر و صد آفرين بر همچو خاتون



خسروا بر ما نظر فرما ز احسان آنكه باشد

ريزه خوار خوان احسان تو جمشيد و فريدون



آنكه يك جو بهره ور گردد ز كنز رحمت تو

اعتنا كي مي كند بر سيم و زر يا گنج قارون



پيش اقيانوس فضل و دانشت گرديده باطل

فلسفه ز اقليدس و حكمت ز لقمان و فلاطون



پرتوي باشد ز انوارت شفاي ابن سينا

بوعلي در مكتب فضل تو تدوين كرده قانون



مثنوي برگي بود از بوستان حكمت تو

مولوي بي رخصتت بر عرض دانش نيست مأذون



خوشه چين خرمن فضل تو دانايان عالم

عالمان را تا ابد فرموده اي بر خويش مديون



كنز رحمت كان حكمت گنج بينش كاخ دانش

آنچه من گويم از آن بالاتري ز اندازه بيرون



اف بر اين دنيا كه هجرش وصل و وصلش هجر و ناگه

لشكر غم بر بساط شادي ما زد شبيخون



منقلب شد عالم از فقدان آن بحر فضيلت

شد شهيد از زهر بيداد هشام دون ملعون



(پيروي) بر دامن باقر زده دست توسل

خوشه چين خرمن او شد در اين روز همايون [1] .





[ صفحه 144]




پاورقي

[1] نقل از دسته گل محمدي اثر دوست محترم شاعر آل محمد آقاي علي اكبر پيروي.