بازگشت

بطون قرآن


فقال (ع) يا جابر ان للقران بطنا و للبطن بطن و ظهرا و للظهر ظهر يا جابر و ليس شي ء ابعد من عقول الرجال من تفسير القرآن ان الايه ليكون اولها في شي ء و اخرها في شي ء و هو كلام متصل يتصرف علي وجوه.

وقتي از حضرت امام محمدباقر عليه السلام درباره نكاح سئوال كردند مفصل انواع نكاح را بيان فرمود و حدود زاني و زانيه و عواقب آن و محاسن نكاح دختران مصون از آلودگي را كاملا تشريح فرموده و آياتي كه درباره حدود زن و مرد در ازدواج مقرر شده همه را تعليم فرمود آنگاه از طريقه فهم تفسير قرآن پرسيدند فرمود اي جابر قرآن باطني دارد و باطن آن نيز باطني دارد و ظاهر آن نيز ظاهري دارد فرمود اي جابر هيچ چيز مشكلتر از فهم قرآن براي عقول مردم نيست زيرا بسيار آياتي هست كه آغازش در يك موضوع و پايانش در موضوع ديگر و آيه پيوسته اي كه تفسير و بيان مي كند آيه ديگري كه در سابق نازل شده.

و در پاسخ حمران بن اعين فرموده «ظهر القرآن للذين تنزل فيهم و بطنه للذين عملوا بمثل اعمالهم» يعني ظاهر قرآن براي كساني است كه درباره آنها نازل شده و سبب شأن



[ صفحه 156]



نزول مي باشند و باطنش براي كساني است كه عمل مي كنند به قرآن مانند كساني كه در همان عصر قرآن عمل مي كردند.

منظور اين است كه ظاهر قرآن آن روز عمل مي شده و باطنش امروز و باطن باطنش فرداي دنياي آينده عمل مي گردد.

فضيل بن يسار از تفسير قرآن پرسيد به او فرمود «ما في القرآن آية الاولها ظهر و بطن و ما فيه الاوله حد و لكل حد مطلع» - يعني در قرآن هيچ آيه اي نيست جز آنكه براي آن ظاهر و باطني است و هيچ حرفي در قرآن نيست مگر اينكه براي آن حدي است و براي هر حدي مطلعي است و چون از حدود تأويل و مطلع و مقطع آن سئوال كرد فرمود ظهره تنزيله و بطنه تاويله ظهرش تنزيل قرآن و بطنش تأويل آن است كه از آن تأويل بعضي گذشته و بعضي هنوز نگذشته است فرمود حال قرآن چون آفتاب درخشان است و يا مانند قمر و ماه است كه هر وقت پرتو و اشعه او اثري دارد و تأويل آن را جز راسخون در علم نمي دانند.

امام عليه السلام در اين بيان مي فرمايد تأويل قرآن آن مطالبي است يا آن اختراعاتي است و آن حوادث و صناعاتي است كه قرآن خبر داده و بعد آشكار مي گردد يا اخباري است كه پس از مكتب جعفري به ظهور رسيده يا به ظهور مي رسد - و مطلع قرآن اشعه تابان او براي تنوير افكار و قلوب جهانيان است و از ناصيه قرآن ناطق پرتوافكن مي گردد.