بازگشت

تعريف قرآن


اسماعيل بن جابر از حضرت امام جعفر صادق از پدرش امام محمدباقر (ع) روايت مي كند كه قرآن را چنين تعريف فرموده.

«ان الله تبارك و تعالي بعث محمدا صلي الله عليه و آله فختم به الانبياء فلا نبي بعده و انزل عليه كتابا فختم به الكتب فلا كتاب بعده احل فيه حلالا و حرم حراما الي يوم القيمه فيه شرعكم و خبر من قبلكم و بعدكم و جعله النبي علما باقيا في اوصيائه فتركهم الناس و هم الشهداء علي كل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غيرهم و اخلصوا لهم الطاعة حتي عاندوا من اظهر ولاية ولاة الامر و طلب علومهم قال الله سبحانه و نسوا حظا مما ذكروا به و لا تزال تطلع علي خائنة منهم و ذلك انهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم يظنون انه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم يرون انه المحكم و احتجوا بالخاص و هم يقدرون انه العام و احتجوا باول الاية و تركوا السبب في تاويلها و لم ينظروا الي ما يفتح الكلام و الي ما يختمه و لم يعرفوا موارده و مصادره اذلم ياخذوه عن اهله فضلوا و اضلوا و اعلموا رحمكم الله انه من لم يعرف من كتاب الله عزوجل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحكم من المتشابه و الرخص من العزائم و المكي و المدني و اسباب التنزيل و المبهم من القرآن في الفاظه المنقطعه و المؤلفة و ما فيه من علم القضاء و القدر و التقديم و التاخير و المبين و العميق و الظاهر و الباطن و الابتداء من الانتهاء و السئوال من الجواب و القطع و الوصل و المستثني منه و الجاري فيه و الصفة لما قبل مما يدل علي ما بعد و الموكد فيه و المفضل و عزائمه و رخصه و



[ صفحه 158]



مواضع فرائضه و احكامه و معني حلاله و حرامه الذي هلك فيه الملحدون و الوصول من الالفاظ و المحمول علي ما قبله و علي ما بعده فليس بعالم بالقرآن و لا هو من اهله و متي ما ادعي معرفته هذه الاقسام مدع بغير دليل فهو كاذب مرتاب مفتر علي الله الكذب و رسوله و ماويه جهنم و بئس المصير»

يعني خداوند حبيب خود محمد (ص) را به ختم نبوت برگزيد و پس از او پيغمبري نخواهد فرستاد و براي او كتابي به نام قرآن نازل كرد كه قرآن خاتم كتب آسماني است و بعد از قرآن كتابي نازل نخواهد شد در قرآن احكام حلال و حرام تا قيامت ثبت و ثابت و برقرار فرمود و احكام شريعت و راه طريقت و اخبار و قصص پيشينيان و خبر از آيندگان گذشته و آينده همه را نقل فرمود و پيغمبر خدا (ص) اين قرآن كريم را در ميان اوصياء خود همدوش با عترت به نام ثقلين قرار داد و مسلمين را توصيه به خواندن و فهميدن و به كار بستن قرآن فرمود ولي مردم آنها را فرو نهاده باز گذاشتند از آنها روي برتافتند و پشت بر آنها نمودند در حالي كه آنها يعني قرآن و عترت در هر عصر و زمان شاهد و شهيد هر چيز هستند و امت به اين هم قناعت نكردند به خون آنها دست رنگين ساختند و تابع و پيرو دشمنان آنها شدند و به دربار هر كس دعوت نمود گرد آمدند و از ياوران آنها شدند و از حقايق عالم دين و معارف اسلام دور و محروم ماندند. چنانچه در خود قرآن اشاره شده كه با آن كه در تورات خلق را به اطاعت آخرين پيغمبر راهنمائي فرموده يهود فراموش كردند و خيانتي نمودند - امام محمدباقر (ع) اضافه فرمود كه عدم اطاعت اوصياء و مطاوعت مخالفين براي اين بود كه آنها مي خواستند آيات قرآن را به آيات ديگر درك كنند يعني متشابهات را چون محكمات قياس نمايند و بدين جهت گمراه شدند چه قرآن انواع صور مختلفي دارد كه بايد با تعليمات ما مدارج و مراتب معاني مختلفه آن را بفهمند و عجيب تر آنكه آنها در اين گمراهي احتجاج هم كرده و اصرار بر ناداني خود نموده اند و ناسخ را با منسوخ و عام را با خاص اشتباه كرده و به تصورات باطل خود احتجاج مي كنند و سبب تأويل و علت و اسباب تنزيل را فراموش كرده اند مي فرمايد اين طبقه نادان متشابه را محكم شناخته و به خاص احتجاج مي كردند به گمان آنكه عام است افتتاح و اختتام كلام را نمي شناختند و موارد و مصادرش را نمي دانستند و معتقد به علماي راسخون در علم نبودند خودشان هم گمراه بودند و هم پيروان خود را گمراه كردند - و خلقي را به ورطه گمراهي و هلاكت انداختند.



[ صفحه 159]



امام محمدباقر عليه السلام پس از بيان اين حقايق فرمود خداوند رحمت كند شما را كه هر كس در كتاب خدا و آيات قرآن ناسخ را از منسوخ و خاص را از عام و محكم را از متشابه و رخص را از عزايم و آيات نازله در مكه را از آيات نازله در مدينه و اسباب تنزيل و كلمات مبهمه قرآن را كه در بعضي از الفاظ منقطعه و برخي مؤلفه است و نيز آنچه در قرآن به علم قضا و قدر مربوط است و آيات و كلماتي كه به عللي تأخير و تقدم دارد و مبين و عميق و ظاهر و باطن را و ابتداء را از انتها و سئوال و جواب و فصل و وصل و مستثني منه و غيره را بداند كه از چه چيز استثنا شده مثلا بايد بداند جاري در چيست و مستثني متصل است يا منقطع موجب است يا منفي در كلام موجود است يا محذوف مستثني از جنس مستثني منه است يا نيست مستثني محذوف است يا مفروغ - بر حسب اقتضاء خواهش عامل است و شرطش اين است كه در كلام نفي باشد و در اثبات هم وارد شده است و بايد بداند كه فلان صفتي كه براي ماقبل نمي ماند دلالت بر مابعد دارد و همچنين مؤكد منه و مفصل را و عزائم قرآن و رخص آن را و فرايض و احكام آن و معني حلال و حرام آن كه ملحدين به سبب ترك آن هلاك گرديدند و همچنين الفاظي كه براي وصول و يا الفاظي كه ماقبل و مابعدش محمول مي شود اگر اين سلسله معارف و علوم قرآن را نداند او را عالم قرآن نمي توان گفت و اهل قرآن و قضاوت و فتوي در مطالب قرآن نبايد شمرد و آنها كه بدون دليل و علم و اطلاع مدعي دانش قرآن هستند دروغگو و مرتاب بر خدا و رسول افتراي كذب نموده و جاي چنين مدعياني در جهنم است.

با اين بيان كافي و شافي كه هر كلمه اش فصلي از علم رباني از دانش بر روي علماء و دانشمندان مي گشايد معلوم مي گردد كه قرآن به اين سادگي كه ما متصور مي كنيم نيست همان طور كه پيغمبر خاتم النبيين در علم و دانش و معرفت بر تمام انبياء عظام برتري و رجحان دارد قرآن نيز بر تمام كتب آسماني به سبب جامعيت و اتقان و استحكام عظمت و فضيلت دارد زيرا قرآن متضمن تمامي احكام حلال و حرام و داراي روح كلي كليه كتب آسماني است قرآن مناهج شريعت و مصالح امور عامه خلق را محتوي و مشمول است كه تا ابدالدهر شمع فروزان بلكه آفتاب درخشان آسمان هدايت و ارشاد است و بدين لحاظ خداي قرآن بشر را به حبل المتين قرآن در طلب علم و معرفت و تعقل و تفكر و سير در عالم بزرگ وجود مكلف فرموده است و در اوامر و نواهي قرآن تأكيد و ترغيب و تحريض فرموده تا ابواب رستگاري



[ صفحه 160]



و فوز و فلاح به سوي مردم باز شود چنانچه در كتاب مكتب اسلام قريب چهارصد موضوع از اوامر و نواهي قرآن را كه هر يك يك اصل مهم تربيتي و تهذيب نفساني است نقل كرده ايم و يقينا به تبعيت از قرآن براي وقوف به اسرار و رموز آن در علم و طمأنينه عامل مؤثري است تا به حقايق و روح اليقين برسد و به همين جهات علمي بوده كه تصريحا فرمود افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها و يا مي فرمايد «و نزلنا عليك القرآن تبيانا لكل شي ء» و باز مي فرمايد «ما فرطنا في الكتاب من شئي» و باز مي فرمايد لعلمه الذين يستنبطونه منهم كه همه دليل بر معاني وسيع عالم الفاظ و معاني است و به جز راسخون در علم كه داراي كتابت زكاء و زرنگي هستند درك حقايق آن را نمي نمايند.

و در احاديث اهل بيت مسلمين را به دقت در درك حديث و انطباق آن با قرآن توصيه فرمود اذا جائكم عني حديث فاعرضوه علي كتاب الله فما وافق كتاب الله فاقبلوه و ما خالفه فاضربوا به عرض الحايط يعني اگر حديثي از ما شنيديد آن را با قرآن مقابله كنيد در صورت توافق بپذيريد و در صورت تخالف به ديوار زده از آن درگذريد و باز فرمود القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه علي احسن الوجوه اگر داراي تأويل نيست چگونه مي فرمايد و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم و اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود الا ان يؤتي الله عبدا فهما في القرآن بايد خداوند بنده خود را به فهم قرآن هدايت كند و از نور رباني بر قلبش بتابد تا قرآن را بفهمد و نيز فرموده من فهم القرآن فسربه جمل العلم هر كس قرآن را بفهمد همه علوم را فهميده كه معلوم مي شود قرآن داراي همه علوم است و ما درباره اين معني لطيف در كتاب جهان اسلام و اسلام در جهان مفصلي شرح داده ايم حضرت اميرالمؤمنين درباره پهناوري معارف قرآن مي فرمايد لو شئت لاوقرن سبعين بعيرا من تفسير فاتحة الكتاب اگر بخواهم از همان تفسير فاتحة الكتاب باز هفتاد شتر را در حال اختصار مي نويسم.

ابوالدرداء گفته است لا يفقه الرجل حتي يجعل للقرآن وجوها از قرآن چيزي نخواهند فهميد مگر آنكه در وجوه قرآن يعني همين علومي كه امام باقر عليه السلام بيان فرموده توجه داشته باشد و برخي از علماء گفته اند لكل آية سبعون الف فهم و ما بقي من و هما اكثر هر آيه از آيات قرآن هفتاد هزار درجه فهم و ادراك دارد و اين مقدار كثير از فهم قليل قرآن است و ديگري گفته القرآن يحوي سبعة و سبعين الف علم و مأتي علم قرآن حاوي هفتاد و هفت هزار علم است و باز هم جا دارد كه علم و دانش بياموزد كه اين جمله عدد كثير است و براي



[ صفحه 161]



هر كلمه ظاهر و باطن و حد و مطلع و مقدار و مقطع و مبتدا و خبري است و ابن عباس گويد من اراد علم الاولين و الاخرين فليشور القران يعني يبحث عن علمه

هر كس بخواهد از علوم اولين و آخرين واقف گردد با قرآن مشورت كند و بحث علمي نمايد و بايد لطيفه را گفت علم اولين و آخرين در صفات و افعال حق ظاهر و هويداست و قرآن نماينده ذات و صفات جلال و جمال حق است همانطور كه براي ذات و صفاتش حدي نيست براي علوم قرآن هم حدي نيست و چون اين علوم در قرآن صامت و قرآن ناطق همدوش قرار گرفت همان طور كه هيچ كس از معلم بدون كتاب و از كتاب بدون معلم نمي تواند استفاده كند قرآن هم بدون مراجعه به اهل بيت عترت كه مفسر قرآن هستند درك نگردد و لذا فرمود اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض كه قرآن و عترت همدوش با هم پيش بروند تا سر حوض كوثر بر پيغمبر نازل گردند.