بازگشت

تعيين تكليف


در سابق گفتيم كه پس از پيغمبر (ص) چون اختلاف راي پديد آمد و متعاقب آن حكومت اموي روي كار آمد و براي حفظ استقرار حكومت غاصبانه جابرانه خويش متشبث به علماي دنيادار شد تا احاديثي جعل كنند و مناقب آل ابي طالب را كتمان نموده مثالب آنها را تعديل نمايند اين كار موجب معضلاتي در فهم حديث شد و خبر سقيم و صحيح به هم مشتبه و مخلوط گرديد و چون چاپ و طبع و نشر مثل امروز نبود و همه پيغمبر خدا را نديده بودند و بايد اخبار گوش به گوش و سينه به سينه منتقل گردد وقوف به اينكه حديث صحيح و يا خبر مجعول و سقيم چگونه بايد از هم امتياز داده شود كار بس مشكلي شد و چون در نتيجه عمل ضرر و زيان بي حد و حسابي متوجه مسلمانان حقيقي و مؤمنين مي گرديد ائمه معصومين عليه اين خيانت تاريخ قيام و اقدام نموده با يك دستورالعمل سهل و ساده آموختند كه چون احاديث اهل بيت عترت و طهارت كاملا زائيده قرآن است و گفتار آنها براي تفسير آيات آسماني مي باشد هر كجا به اختلافي برخورد گرديد نزد قاضي عالم و دانشمند به قرآن و حديث برند يعني به گفتار خدا و پيغمبر برگردانيد و با آن تطبيق نمائيد و به اولي الامر كه اطاعت آن به منطوق اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم واجب است عرضه نمايند در صورتي كه آنها تصويب نمودند. و اگر با قرآن معارضه و اختلافي نداشت آن حديث صحيح است وگرنه آن را به ديوار زنيد كه عاطل و باطل است.

«حضرت امام محمدباقر (ع)» كه مؤسس علمي و مربي دانش اسلامي است و آموزش و پرورش مهذبي به صدها نفر آموخت در تفسير اين آيه فرمود «فان تنازعتم في شئي فردوه الي الله و الرسول ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر ذلك خير و احسن تاويلا»

يعني اگر اختلاف پيدا كرديد در يك امري آن را به حكم خدا و رسول برگردانيد كه در قرآن و تعليمات نبوت خاصه هيچ چيزي فروگذار نشده مگر آنكه تمام نيازهاي بشري حتي احتمالات آينده در زمان و مكان مختلف همه مورد توجه قرار گرفته و اگر بين شماها اختلاف نظري رخ داد به قرآن كتابي آسماني و تعليمات رسول مدني برگرديد اگر ايمان به خدا و روز قيامت داريد كه اين بازگشت بهترين وسيله رستگاري است.



[ صفحه 169]



در اصول كافي از امام پنجم روايت كرده كه اين آيه را اين طور قرائت مي فرمود «و ان خفتم تنازعا في امره فردوه الي الله و الي الرسول و الي اولي الامر منكم» اگر ترسيدند كه در اختلاف نزاعي برپا شود و در امري اختلاف آرا بالا گرفت شما به گفتار حق «قرآن» و به احاديث پيغمبر و به سخنان اولي الامر كه برگزيدگان ربوبي هستند مراجعه كنيد تا مشكل شما را حل نمايند.

و فرمود «كيف يامرهم الله عزوجل بطاعة ولاة الامر و يرخص في منازعتهم انما قيل ذلك للمامورين» و در روايت ديگر «للمارقين الذين قيل لهم اطيعوا الله»

يعني چگونه ممكن است خداوند بندگان خود را به طاعت و فرمان برداري اولياء خود مأمور فرمايد و مردم را در رخصت آنها موظف و مكلف نمايد و آنها را به حقيقت امر ارشاد و هدايت ننموده باشد.

در تفسير صافي از حضرت امام محمدباقر (ع) در ذيل همين آيه چنين مي فرمايد «ايانا عني خاصة امر جميع المؤمنين الي يوم القيمة بطاعتنا» يعني مقصود از اولي الامر ما هستيم كه خداوند همه مؤمنين را فرمان داده كه تا روز قيامت در اطاعت ما باشند.

در تفسير برهان نيز از آن امام روايت نموده كه فرمود «فردوه الي الله الرسول و الي الرسول و الي اولي الامر منكم».

و از اين بيان و تفسير چنين مستفاد مي شود كه اولا «دولت ابدمدت الهيه از اليه ابديه حق جل و علا» ائمه دين را براي ارشاد و هدايت خلق تا روز قيامت برگزيده و دولت و حكومت ربوبي به وسيله اين ائمه معصومين اداره مي گردد و اين دولت غيرقابل تغيير و ترميم است و ديگر آنكه آنها كه چنين دعوي كرده اند لابد نيروي آن را داشته اند كه مردم را به اين دعوي باعظمت بخوانند و چون به اخبار و تاريخ زندگاني آنها هم مراجعه كنيم به همين حقيقت برسيم كه هر چه گفته اند راست بوده و با عصمت تمام از عهده برآمده اند.

بنابراين يقينا اين نيروي روحاني الهي بود كه به آنها ارزاني شده تا دولت حق را به خلق برسانند و بر آنها باذن الله حكومت نمايند - و شكي نيست كه خداي عالم كار عالم را به دست بيگانگان تهي دست و سبب ايمان و سخيف الرأي وا نمي گذارد - بلكه به سنت سنيه عقل و خرد كار بايد به كاردان سپرده شود كه لياقت و استعداد او براي اداره امور كشور كون و فساد قابل باشد و اين افراد جز خاندان عصمت و طهارت و اهل بيت عترت نبوده اند.



از خارجي هزار به يك جو نمي خرند

گو كوه تا به كوه منافق سپاه باش





[ صفحه 170]