بازگشت

تعليمات امام محمدباقر در توحيد


سيد مرتضي در امالي مي نويسد يك اعرابي آمد نزد اباجعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام گفت آيا خداي خود را ديده اي ارايت ربك حين عبدته؟؟

قال (ع) لم اكن لا عبد شيئا لم اره فرمود من معبودي را كه نمي بينم عبادت نمي كنم.

فقال كيف رأيته؟! فقال (ع) لم تره الابصار بمشاهدة و العيان بل رأته القلوب بحقايق الايمان لا يدرك بالحواس و لا يقاس بالناس معروف بالآيات منعوت بالعلامات لا يجوز في القضيه هو الله الذي لا اله الا هو



[ صفحه 180]



فرمود معبود به چشم سر مشاهده نمي شود بلكه به چشم دل و حقيقت ايمان مشهود مي گردد خداي عالم به حواس ظاهر و قياس به مردم نيست كه هر كه را با چشم سر ببينيم بشناسيم و اگر نبينيم نشناسيم يا به گوش بشنويم تا بشناسيم بلكه بايد به ديده بصيرت قلبي او را درك كرد و آثار و آيات معنوي او در دلها مشهور و آشكار است بالعيان با بصيرت و بينائي فهميد - جايز نيست محلي را نشان دهيد بگوئيد اين خداوند است نه بلكه او خالق زمان و مكان است و برتر و بالاتر از وهم و تصور مشار بالبنان است.

آن خدائي است يگانه كه جز او خدائي نيست!! - اعرابي كه اين درس را شنيد گفت الله اعلم حيث يجعل رسالته و نظير آن را ذعلب يماني از جدش اميرالمؤمنين (ع) كه در نهج البلاغه بيان فرموده است.

حضرت امام محمدباقر (ع) در تفسير آيات توحيد بسياري از نكات يگانگي حق را درس داده و فكر مردم را به طرف مهندس بزرگ عالم آفرينش جلب فرمود و انديشه متقن و محكمي درباره اينكه اين عالم با اين همه مواد طبيعي خود به خود به وجود نيامده و از قدرت و علم و توانائي يك خالق محيط و مدبري ساختمان شده كه عقل بشر از درك ذات مقدس او عاجز است و تنها اقرار به وجود او از راه درك مصنوعات كافي است كه در پيشگاه علم و قدرت و خلاقيت و حيات او سر تعظيم و اطاعت فرود آوريم و بدانيم كه نه تنها ما بشر در محور گردش اين فكر سير مي كنيم بلكه تمام موجودات در عالم سعه وجودي خود تسبيح و تقديس و تحليل وجود واجب الوجود حق را نمي نمايند به ظاهر اين كرنش و تعظيم در تمام اعيان ثابته موجود است كه:



برگ درختان سبز در نظر هوشيار

هر ورقش دفتري است معرفت كردگار