بازگشت

احوال ادريس پيغمبر


حضرت امام محمدباقر درباره ادريس به نقل علامه مجلسي مي فرمايد كه ادريس با يكي از شهرياران زمان به معارضه برخاست و گفت من پيغمبر خدا هستم و زن او ستمگر قهار فرستاد ادريس را كشتند و چون آمدند كشته او را ببينند نيافتند يا محلي ديگر دستگير و كشته شد باز او را نيافتند تا ادريس از خداوند خواست كه آنها به قحطي مبتلا شوند و خداوند به دعاي ادريس براي آنها باران نباريد و در نتيجه آنها همه كشته شدند و گوشت بدنش خوراك سگان شهر شد



[ صفحه 187]



از حكايات ادريس اين است كه فرمود او در غار كوهي است مرتب براي او طعام و غذا و آب مي فرستادند تا براي امتحان سه روز آب به او ندادند عرض كرد پروردگارا روزي مرا قبل از مردن من قطع كردي خطاب شد اي ادريس سه روز آب بر تو قطع شد چه جزع و فزعي كردي چگونه راضي شدي كه يك شهري را به قحطي و بي آبي مبتلا سازم و اين حكايت مي رساند كه خداي ارحم الراحمين تا چه اندازه به بندگانش علاقمند و محبت دارد.

واذكر في الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا و رفعناه مكانا عليا خطاب شد روح ادريس را در آسمان چهارم و پنجم قبض نمايند [1] .


پاورقي

[1] براي درك احوال انبياء و قصص قرآن به كتاب تاريخ انبياء مراجعه شود.