بازگشت

احتجاج با قتادة بن دعامه بصري


ابن حجر در تهذيب التهذيب روايت مي كند كه قتاده مردي فقيه و حافظ قرآن بود و با محمد بن علي الباقر احتجاج نموده - ابوحمزه ثمالي نقل مي كند كه در مسجد پيغمبر صلي الله عليه و آله نشسته بوديم مردي مسلمان وارد شد سلام كرد گفتيم تو كيستي گفت از اهل كوفه ام گفتيم كه را مي خواهي گفت آيا شما ابوجعفر محمد بن علي را مي شناسيد گفتيم آري؟ - با او چكار داري گفت اگر تو هستي بين حق و باطل را براي من بيان كن گفتيم نه - رو به من كرده گفت اي اهل كوفه شما طاقت ديدن محمد بن علي را نداريد - اكنون اگر او را مي شناسيد به من راهنمائي نمائيد در اين اثنا هنوز سخنش تمام نشده بود ابوجعفر امام محمدباقر عليه السلام وارد شد در حالي كه مردم



[ صفحه 204]



خراسان اطراف او را گرفته بودند و از او درباره مناسك حج مسائلي را مي پرسيدند تا آنكه پاسخ آنها را داد به جاي خود در مدرسش نشست اصحاب و مردم هر يك مسائلي داشتند و حوائجي به عرض رساندند همه را پاسخ داد و رتق و فتق مهام امور معنوي و مادي مردم را نمود تا نوبت به آن مرد بصري رسيد فقال له من انت قال انا قتادة بن دعامه بصري

فرمود تو فقيه اهل بصره هستي گفت بلي فرمود واي بر تو مي داني خداوند عالم خلق را آفريد و براي آنها حجتي منصوب نمود كه آنها از اوتاد و نجباء و علماء زمين هستند آنها قبل از مأموريت برگزيده و تربيت شده مكتب ربوبي مي باشند عرش الهي بر سر آنها سايه انداخته قتاده ساكت شد امام باقر عليه السلام فرمود خداوند حال تو را اصلاح فرمايد فرمود من به جاي فقها نشسته ام و قدم جاي پاي ابن عباس گذاشته ام و در خود به سبب و قوت علمي اضطرابي ندارم اما تو چگونه براي مردم فتوي مي دهي كه اطلاعي نداري فرمود مي داني كجا نشسته اي در خانه خدا در محلي كه بايد الحان نداي حق بالا رود و در بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له بالغدو و الاصال - رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكوة فرمود آيا تو اين مقام را مي شناسي و بر آن تكيه زده اي آيا تو فقيه امتي يا من قتاده گفت و الله تو هستي اما اين خانه از گچ و آجر است حضرت تبسمي كرد و فرمود خوب مسائلت را بپرس. [1] .

گفت اگر از مرده حيواني تخمي بيرون آيد حلال است يا حرام فرمود حلال است زيرا نه خون است و نه عروق و استخوان و غيره فرمود آيا تو آن تخمي كه از مرغ مرده خارج شود مي خوري يا نه گفت نه؟ فرمود اگر آن تخم را زير پاي مرغ گذاشتند و مرغي شد آن مرغ را مي خوري يا نه گفت آري فرمود چه فرق مي كند اين همان تخم مرغ است چرا تخم آن را نمي خوري مرغ شد مي خوري؟ فرمود نه تخم مرغ و نه مرغ از تخم بيرون آمده هيچ يك حرام نيست اگر تو پنيري را از بازار مسلمين خريدي مي پرسي كه چگونه پنير گرفته اي گفت نه فرمود اين هم همان حال را دارد بر تو حرجي نيست.


پاورقي

[1] اعيان الشيعه ص 40 ج 2 و 4.