بازگشت

متن خطبه


بعد الحمد و الثنا الحمدلله الذي اكرمنا بنبوته و اختصنا بولايته يا معشر ابناء المهاجرين و الانصار من كانت عنده منقبة بعلي بن ابيطالب فليقم و لتحدث

فرمود هر كدام از شماها خاندان مهاجر و انصار منقبتي از علي بن ابيطالب شنيده يا ديده ايد بيان كنيد همه حاضر بودند كه آنچه مي دانستند بگويند اما خود عبدالله بن نافع ازرق خارجي برخاست گفت من خود يك روايتي از مناقب علي دارم كه بيان مي كنم و آن قائل به كفر علي بن ابي طالب پس از تسليم حكمين است سپس حديث خيبر را نقل كرد گفت:

قال (ص) لاعطين الرأية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله كرارا غير فرار لا يرجع حتي يفتح الله علي يديه.

ابوجعفر فرمود در اين حديث چه مي گوئي گفت در اين حديث شكي ندارم اما بعد از آن كافر شد.

فقال ابوجعفر ثكلتك امك فرمود آيا خدا علي بن ابيطالب را دوست مي داشت درحالي كه مي دانست او اهل نهروان را خواهد كشت يا نه؟ اگر بگوئي مي دانست و او را دوست مي داشت تو كافر شدي و اگر بگوئي دوست مي داشت در حالي كه مي دانست او معصيت مي كند يا نمي دانست كه معصيت مي كند نسبت به خدا كافر شدي كه انكار علم او كردي.

خداوند علي را آفريد و او را مي شناخت و به كار او واقف و عالم بود و عمل او را اطاعت خود مي دانست كه او را دوست مي داشت و دوستي او موقتي و ظاهري نبود - آنگاه امام محمدباقر فرمود برخيز برو كه تو كينه توز و دشمني او برخاست گفت اي والله كه خوب سفيد را از سياه جدا مي كند و خدا مي داند به چه كس رسالت خود را واگذار نمايد.

الله اعلم حيث يجعل رسالته.



[ صفحه 207]