بازگشت

احتجاج با نافع بن ازرق كه از رؤساي خوارج عصر بود


اين مرد از خوارج نهروان از ازارقه منشعب شده و به نقل شيخ مفيد آمد حضور امام عليه السلام از حلال و حرام سؤال كرد و بيشتر اين مسائل كه اين طايفه منافق يا مخالف يا دشمن و بدانديش طرح مي كردند مسائل استهزائي بود نه استعلام واقعي - او مي خواست اعتراض كند كه چرا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب براي حكمين تسليم شد امام عليه السلام پس از سؤالش فرمود جدم اميرالمؤمنين خونهائي كه ريخت براي رضاي خدا در راه ارشاد و هدايت خلق بود و حكم او حكم پيغمبر و حكم پيغمبر حكم خدا بود و چنانچه خود پيغمبر صلي الله عليه و آله در قرآن فرموده هر كجا به اختلافي برخورديد حكم معين كنيد كه آن حكم ها با توحيد به تعليم قرآن حكومت كنند فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما - و شخص رسول الله صلي الله عليه و آله در غزوات خود چنين سيره را عمل مي كرد چنانچه سعد بن معاذ را در بني قريضه حكم قرار داد و حكم او را امضاء فرمود:

اميرالمؤمنين عليه السلام امر به حكمين فرمود كه طبق حكم قرآن عمل كنند نه خدعه و مكر ورزند و حتي شرط فرمود ان يحكما بالقرآن و لا يتعدياه و اشترط رد ما خالف القرآن من احكام الرجال و چون حكم آنها حكم خلاف قرآن بود حاضر و تسليم آن حكم نشد و بعد هم باز به حال جنگ قيام كرد كه نمونه بارز عدم تسليم حكم حكمين و مخالفت با حكم بغير ما انزل الله بود بنابراين اميرالمؤمنين كي به حكم حكمين راضي شد و كجا تسليم گرديد كه شما خوارج بهتان و افتراء مي بنديد و حساب خود را از اطاعت او جدا كرديد.