بازگشت

كلمات قصار امام محمدباقر در ادب و آداب


در هر قوم و ملتي ادب و آدابي هست كه بهترين آن ادب ديني است تا مردم به فضيلت و كمال اخلاق رستگار گردند.. حضرت امام محمدباقر عليه السلام درباره ادب و آداب دين مي فرمايد:

قال (ع) ما دخل قلب امري ء شئي من الكبر الانقص من عقله قبل ما دخل من ذلك قل او كثر الصواعق تصيب المؤمن و غير المؤمن و لا تصيب الذاكر [1] .

يعني هيچ صفتي در دل بدتر از كبر نيست كه سبب نقص عقل مي گردد خواه تكبر و نخوت به حداقل يا اكثر باشد و اين صاعقه به مؤمن و غيرمؤمن اصابت مي كند ولي به مردم مراقب در حال سير و سلوك كه ذاكر و مذكر باشند اصابت نمي كند زيرا آنها مي كوشند عملي تكبرآميز از آنها سر نزند مؤمن بايد مراقب خود باشد و متذكر نفس گردد تا به كمال خود برسد.

قال (ع) في قوله عز و جل اولئك يجزون الغرفه بما صبروا - قال علي الفقر في دار الدنيا.

هر كس صبر پيش گيرد جزاي آن غفران و مغفرت است كه امام در تفسير آن مي فرمايد منظور صبر در فقر دار دنيا مي باشد هر كس بر تهي دستي و تنگدستي شكيبائي نمايد خداوند او را به پاداش آن مي آمرزد.

و في قوله عز و جل و جزاهم بما صبروا جنة و حريرا قال (ع) بما صبروا علي الفقر. و مصائب الدنيا و در اين آيه نيز امام پنجم مي فرمايد جزاي صبر - پاداش صبر بر فقر است در مصائب دنيا پروردگارا اين قول اولياء تو در معارف الهي است و اين بنده و اين گفتار و آن تو و غفران و اين بنده و انتظار پاداش - ان الله لا يخلف الميعاد.

قال (ع) سلاح اللئام قبيح الكلام مردم پست و جاهل سلامشان هم قبيح است چنانچه مشاهده مي گردد به جاي سلام به هم فحش و دشنام مي دهند و سخنان زشت مي گويند.

قال (ع) لكل شي ء افة و آفة العلم النسيان - هر چيزي آفت دارد آفت علم نسيان و فراموشي است الحق كه حافظه روسفيد كن است و نسيان انفعال آميز است.

قال (ع) عالم ينتفع بعلمه افضل من الف عابد دانشمندي كه از علم خود بهره مند



[ صفحه 257]



گردد بهتر از هزار عابدي كه عبادت كند زيرا علم رشد عقلي مي آورد و خانه دل را روشن مي سازد و انتفاعش به ديگران مي رسد.

قال (ع) و الله لموت عالم احب الي ابليس من موت سبعين عابدا.

سوگند به خدا كه مرگ عالم را شيطان بيشتر از مرگ هفتاد مرد عابد دوست دارد تا نفعي عايد مردم نگردد.

قال (ع) لابنه يا بني اياك و الكسل و الضجر فانهما مفتاح كل شر انك ان كسلت لم تؤد حقا و ان ضجرت لم تصبر علي حق فرمود اي فرزندم بر تو باد كه دلتنگي و كسالت به خود راه ندهي تنبلي و تن پروري كليد هر شري است كه با كسالت حق مردم و خدا و خلق ادا نمي شود با دلتنگي و اوقات تلخي صبر بر اداي حق نمي توان كرد - و الحق تنبلي و تن پروري و كسالت و ضجرت و دلتنگي مانع كار و كوشش و انجام وظيفه است كه به صورت وصيت به فرزندش ياد مي دهد.

قال (ع) الاعمال ثلاثه ذكر الله علي كل حال و انصافك الناس من نفسك و مواساة الاخ في المال فرمود خدا را در هر حال ياد كن و با انصاف و مواساة و برادري در مال با مردم معاشرت كن كه ذكر خدا و انصاف و مواسات و مساوات از فضايل است.

قال (ع) اذا رأيتم القاري يحب الاغنياء فهو صاحب الدنيا و اذا رأيتموه يلزم السلطان من غير ضرورة فهو لص فرمود هر گاه ديديد كه مداح و قاري دوستدار اغنيا مي باشد بدانيد دنيادار است و اگر ملازمت سلطان دارد بدون ضرورت احتياج دزدي است راهزن كه با ارتباط به دربار سلاطين مي خواهد به حقوق ديگران تجاوز كند.

قال (ع) شيعتنا من اطاع الله عز و جل فرمود شيعيان و دوستان ما كساني هستند كه اطاعت از امر حق تعالي نمايند چه اطاعت امر واجب است و در اطاعت امر خدا اطاعت ما را هم خواهند شناخت.

قال (ع) اياكم و الخصومه فانها تفسد القلب و تورث النفاق فرمود خصومت و دشمني نكنيد كه قلوب شما را فاسد مي گرداند و نتيجه آن نفاق و شقاق است كه به ارث تا به اولاد شما مي رساند كه گفته اند الحب و البغض يتوارثان دوستي و دشمني ارثي است.

قال (ع) الذين يخوضون في آيات الله هم اصحاب الخصومات فرمود آنها كه در آيات الهي خوض و غواصي مي كنند مي خواهند به خصومت برخيزند و گرنه آيات ظاهري



[ صفحه 258]



دارد كه بايد عمل كرد و باطني كه بايد از مفسر و مبين آن (اهل بيت عترت و طهارت) پرسيد.

قال (ع) كان لي اخي في عيني عظيم و كان الذي عظمته في عيني صغر الدنيا في عيني

فرمود گاهي برادري دارم كه در چشم من بزرگ است ولي آن بزرگي كه در چشم من كوچك است دنياست و در چشم او بزرگ مي نمايد - شخصيت برادري بزرگ است اگر دنياخواه نباشد كه دنيا كوچك است.

قال (ع) من اعطي الخلق و الرفق فقد اعطي الخير كله و الراحة و حسن حاله في دنياه و آخرته و من حرم الرفق و الخلق كان ذلك له سبيلا الي كل شر و بلية الا من عصمه الله تعالي

فرمود به هر كس اخلاق نيكو و رفق و مدارا اعطا شده باشد خير كلي عنايت شده و راحت و حسن حال در دنيا و آخرت به او مي رسد و كسي كه رفق و خلق نيكو ندارد به راه شرور مي رود و مبتلا به بلايائي مي گردد مگر خداوند او را حفظ كند كه ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربي

قال (ع) اعرف الموده لك في قلب اخيك بماله في قلبك

فرمود دوستي و معرفت خود را در دل دوستانت به اندازه دوستي و معرفت آنها در دل خودت بشناس هر كس داراي عواطف متبادله است كه با آن مي تواند مقدار علاقه و دوستي خود را نسبت به آنها فراگيرد.

قال عليه السلام لجابر الجعفي يا جابر ما الدنيا و ما عسي ان تكون هل هو الا مركب ركبته او ثوب لبسته او امراة اجبتها

فرمود اي جابر دنيا مركبي است كه آدمي را به شرط اعتدال به مراد مي رساند و گاهي هم به افراط يا تفريط پرت و ساقط مي كند يا مانند لباسي است كه آدمي مي پوشد و آن را دوست دارد و مي پوشد ولي مدتي كه گذشت مي كند و دور مي اندازد.

قال (ع) يا جابر ان المؤمنين لم يطمئنوا الي الدنيا لبقاء فيها و لم يأمنوا قدوم الاخرة عليهم ففازوا بثواب الابرار

ان اهل التقوي اسير اهل الدنيا موونة و اكثرهم لك معونه ان نسيت ذكروك و ان ذكرت اعانوك قوالين بحق الله قوانين بامر الله

فرمود اي جابر مؤمنين اطمينان به دنيا ندارند زيرا دنيا بقائي ندارد و ايمن از آخرت



[ صفحه 259]



هم نيستند زيرا فائز و رستگار در آخرت كسي است كه چون آزادگان عبادت و بندگي كند تا ثواب گيرد و شكي نيست كه مرد مؤمن دنيا را از راه طريقيت مي نگرد و به كم آن مي سازد تا به بسيار آخرت نائل گردد - ادب و آداب دين در سايه اطاعت امر و اجراي اوامر و نهي از فحشاء مي باشد كه قرآن تاييد فرموده است و هر سعادتي در سايه اين دو اصل است آدمي با تربيت ديني مي تواند راه كمال نفساني و ادب نفس را بپيمايد - و ائمه اطهار مخصوصا امام محمدباقر (ع) پس از اميرالمؤمنين تعليم و معارف علم و فرهنگ را در سايه تربيت نفس و ادب و آداب و ادبيات تعميم داده و در اين راه جدي بليغ فرمودند.

قال (ع) يا جابر انزل الدنيا كمنزل نزلت به و ارتحلت منه او كمال احبته في منامك فاستيقظت و ليس معك منه شي ء انما هي مع اهل اللب و العالمين بالله تعالي كفي ء الظلال فاحفظ ما استرعاك الله من دينه و حكمته

فرمود اي جابر دنيا چون منزلي است در راه سفر كه بدان جا وارد مي شويد و از آنجا كوچ مي كني و يا چون چيزي است كه در خواب بيني و دوست داري و چون بيدار شدي چيزي در دست تو نيست بنابراين بهتر است كه از دنيا دين و حكمت و علم و فضيلت را بياموزي كه بقيه نقش بر آب است و اهل خرد و تقوي غير از اين راه نرفته اند كسي كه راه آخرت پويد در سايه آسايش و آرامش قرار گيرد و آزادي يابد.

قال (ع) ما من شئي احب الي الله عز و جل من ان يسئل و ما يدفع القضاء الا الدعاء و ان اسرع الخير ثوابا البر و اسرع الشر عقوبة البغي

و كفي المرء عيبا ان يبصر من الناس ما يعمي عليه من نفسه و ان يأمر الناس بما لا يستطيع التحول عنه و ان يؤذي جليسه بما لا يغنيه اه [2] .

فرمود هيچ چيز بهتر از اين نيست كه بنده از خداي خود تقاضائي كند و دعائي نمايد اگر به سرعت خير اجابت شود به بر و خير و نيكوئي است و اگر به سرعت ثمر عقوبت يابد بغي و ضلالت و گمراهي است كافي است براي مرد كه عيب خود را از ديگران ببيند و مردم را امر به تحول اخلاقي كند تا سيئات مبدل به حسنات گردد و عيوب خود را به محاسن ديگران اصلاح نمايد بندگي و اطاعت امر به تقاضا و دعا ثابت مي گردد و به همين اندازه كافي است كه به اصلاح خود بپردازد.

از كلمات امام محمدباقر عليه السلام است كه از جابر بن عبدالله انصاري از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت فرمود:



[ صفحه 260]



قال (ص) كان فيما اعطي الله عز و جل موسي (ع) في الالواح الاولي اشكر لي و لوالديك انك المتألف و انسي لك في عمرك و احيك حياة طيبة و اقلبك الي خير منها [3] .

امام محمدباقر عليه السلام فرمود پيغمبر خدا فرموده است آنچه مفاد الواح تورات بوده اين است كه شكايت خود را به من كن من از هر كس به تو نزديك تر هستم و انس من به تو بيشتر است از دوستي تو به زندگي خودت تا آنچه خير و صلاح تو باشد براي تو ايجاد مي كنم. زيرا زندگاني دنيا موقتي است و راه ما در كمال مطلوب طولاني است بايد به راه كمال رفت و هر چه لازم است از خدا خواست كه در تمام اين مراحل تكاملي به بنده نزديك تر از رگ گردن انساني است و بهتر وسايل سعادت را ايجاد مي نمايد و در دسترس بندگان مي گذارد.

از پيغمبر خدا روايت فرمود كه قال (ص) اشد الاعمال ثلاثة مواساة الاخوان في المال و انصاف الناس من نفسك و ذكر الله علي كل حال [4] .

فرمود سخت ترين اعمال سه عمل است يكي مواسات با اخوان در مال كه هر كس هر چه دارد با برادران ضعيف و فقير و مستمند خود در ميان نهد و ديگر انصاف مردم در نفس خود كه با انصاف با مردم رفتار كند و سوم تذكر به حق در هر حال كه خدا را فراموش نكند و اين سه خصلت اگر براي بنده حاصل شد سعادت دنيا و آخرت دست داده است بايد رياضاتي كشيد و مبارزه كرد تا به اين خصال نائل آمد.

مردي آمد خدمت امام محمدباقر عليه السلام كه فرزندي پيدا كرده بود تقاضا كرد براي آن مولود جديد دعا فرمايد.

فقال اسئل الله يجعله خلفا بعدك معك و خلفا فان الرجل يخلف اباه في حياتة و موته و قال ادب الله محمدا (ص) احسن الادب فقال خذالعفو و أمر بالمعروف و اعرض عن الجاهلين فلما وعي قال و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا

فرمود از خداوند براي او مسئلت مي كنم كه پشت و پناه براي تو باشد و پس از تو خلف و جانشين تو باشد چه فرزند پسر در مرگ و حيات جانشين و نماينده پدر است و اضافه فرمود كه خداوند پيغمبرش را ادب كرد به ادب ربوبي به بهترين ادب و به او امر كرد كه تا بتواني عفو كن و امر به معروف كن و از جهال بپرهيز آنگاه فرمود هر چه پيغمبر براي شما مي آورد بگيريد حفظ كنيد و آنچه كه شما را از آن نهي مي فرمايد نهي كنيد كه ضامن سعادت است



[ صفحه 261]



امام محمدباقر عليه السلام به نقل كليني هر وقت محزون و مغموم مي شد دستور مي فرمود كه زنان و فرزندان و كودكان و بزرگان اهل منزلش جمع مي شدند مي فرمود من دعا مي كنم شما آمين بگوئيد و به اين ترتيب مشكلات زندگي را حل فرموده و درسي براي توجه به خدا و انصراف از معاصي و تقاضاي تسهيل امور از پروردگار جل شأنه داده است.


پاورقي

[1] اعيان الشيعه ص 66 - ج 4.

[2] حلية الاولياء ابونعيم اصفهاني به نقل اعيان الشيعه ص 67 ج 4 جزء 4.

[3] معالم العتره به نقل اعيان الشيعه ص 52 ج 4.

[4] ارشاد مفيد.