بازگشت

مضمون و مدلول رسالة الخير


شيخ كليني در روضه كافي نقل از يزيد بن عبدالله از حضرت امام محمدباقر عليه السلام روايت مي كند كه سعدالخير از فرزندان عبدالعزيز مرواني است روزي آمد حضور امام محمدباقر عليه السلام گريه و زاري مي كرد حضرت فرمود تو را چه مي شود گفت براي آنكه از شجره ملعونه اموي هستم امام فرمود تو اگر داراي عقايد صحيح باشي از ما هستي مگر حكايت ابراهيم خليل را نشنيدي كه فرمود فمن تبعني فانه مني آنگاه به او فرمود وصيت مي كنم تو را به تقوي و پرهيزكاري و ورع و پارسائي كه مصونيت از هلاكت و تلف شدن در سايه تقوي است و غنيمت يافتن و رستگاري انسان در آخرت از پرهيزكاري است اين صفت ممدوح و پسنديده در ذات خود مؤثر در سعادت است و در سايه او مي توان افعال و اقوال و اعمال را تهذيب و تزكيه نمود - صفات فاضله و مكارم اخلاقي در پرتو پرهيزكاري قبول و مقبول مي گردد و از صفاتي كه امكان انحراف و خطا و لغزش و ندامت و حسرت دارد حفظ مي نمايد ورع و پارسائي از هلاكت و سوءنيت و بدانديشي و وخامت مي كاهد - و به فضيلت و اخلاق مي گرايد.

فرمود سلامت دين و دنيا در سايه تقوي مي باشد گوهر عقل در پرتو پرهيزكاري آشكار مي شود و به صيقل پارسائي رنگ كدورات طبيعت زدوده مي گردد و ديده بينش و دانش روشن مي شود چنانچه نوح عليه السلام و آنها كه به او ايمان داشته اند به نيروي تقوي در كشتي نجات نشستند و به ساحل كمال مطلوب رسيدند و صالح و صالحاني كه با وي بودند به قوت پرهيزكاري از



[ صفحه 288]



صاعقه تند و تيز آسماني رستند و به حمايت پرهيزكاري صابران دين رستگار شدند و اين جماعت برگزيدگان قوم و اشراف قبايل اصحاب نوح و صالح بودند و با تقوي از مهالك و مخاطره مصون ماندند اين مردم برادراني دارند كه طالب اين فضيلت هستند و آنها پيروان پيغمبر خاتم النبيين و دوستان اميرالمؤمنين عليه السلام مي باشند كه تا روز قيامت مي توانند با نيروي تقوي و پارسائي به ساحل نجات و رستگاري برسند.

پرهيزكاري آدمي را از شهوات جلوگيري مي كند - و بر كتاب و آيات عذاب و عقاب و هلاك و دمار عاصيان و طاغيان واقف و مستحضر ساخته و از ارتكاب اعمال سوء باز مي دارد - و خداي را سپاس و ستايش مي كنند و در اطاعت و بندگي مبالغت ورزيده اند - كساني كه در كار خويش مستحق نكوهش مي باشند قاصر و مقصر هستند.

غضب خداوند حليم عليم بر كسي وارد مي گردد كه رضاي خدا را نخواهد و از كسي منع مي فرمايد كه عطايش را رد كند - كساني كه هدايت خداي را بپذيرند و بدكاران را به توبه متمكن گردانند سيئات آنها محو و به حسنات تبديل گردد.

خداوند در قرآن مجيد بندگان را به توبه دعوت كرد و وعده قبول فرمود و دعاي بندگان را به اجابت مقرون مي سازد و هيچ گاه ادعيه و اذكار آنها را منقطع و ممنوع نمي فرمايد و حتي تأكيد فرمود كه با تضرع و زاري مرا بخوانيد و اگر اجابت نكنم باز بخوانيد و الحاح كنيد تا دعاي شما را بپذيرم خداي عالم لعنت فرستاده بر كساني كه منكر اوامر او شوند يا كتمان ما انزل الله نمايند و فرمود رحمت من سبقت بر غضب من دارد يعني قبل از صدور غضب رحمت فرستاده و از رحمت او همه چيز به وجود پيوسته است و رحمت خود را صواب و آن افاضه علم و عدل و تقوي مي باشد.

خداوند عالم از مردمي كه كتاب خداي را از دست دادند و به اوامر او عمل نكردند علم كتاب را از دست آنها گرفت و دشمنان دين را از روي بغض از آنها گرفتند و دوست داشتند و عمل كردند و به قهر و غلبه بر آنها سلطنت يافتند و منحرفين از قرآن براي هميشه در تيه ضلالت گرفتار شدند و به وادي غوايت درمانده گرديده اند.

اين بيان معجز نظام امروز ثابت كرد كه نصاري دشمنان مسلمين آنهائي را كه از قرآن و با آشنائي به دين خودشان قرآن را دوست داشتند و بدان عمل كردند بدون آنكه خود را مسلمان بدانند و مسلمان معرفي نكنند امروز انديشه و افكار و اعمال و كردار مردم



[ صفحه 289]



اروپا و آمريكا كاملا منطبق با اسلام است يعني آنها مسلمان فاسق هستند و عمل مي كنند بدون آنكه خود را مسلمان معرفي كنند در حالي كه مسلمين به نام مسلمان از قرآن و حديث بي خبر مانده از علم و فضيلت دور افتاده و ابواب بدبختي و مذلت را به سوي خود باز كردند.

امام مي فرمايد هر وقت مردم كتاب آسماني را از دست دادند و حروف و كلمات آن را زير پا گذاشتند و حدودش را تحريف نموده اجرا نكردند و در صحت قرائت الفاظ و اقتصاديات و آداب صوريه و علوم و فنون ظاهر و باطن قرآن را پشت سر انداخته و آداب ظاهر و عارضي از خود به ميان آوردند به زندگاني سخت ناروائي مبتلا خواهند شد و به روايات سست و نابجا و احكام مطلوب خود عمل كردند و جاهل و نابخرد ماندند و از روايت و درايت در شگفتي كار خويش حيران و سرگردان مي شدند اين بدبختي ها كه امروز گريبان گير اين ملل مسلمان اسمي شده اثر همان انحراف و تمرد و خواب خرگوشي و فراموشي است.

اما عالمان رباني و مؤمنين حقيقي و دانشمندان به الفاظ و معاني ظواهر و بواطن قرآن و علم و ادب را مراعات مي كردند و اوامر و نواهي را مجري مي داشتند و با مردم منحرف سخت بدبين بودند و از آنها دوري مي گرفتند و از مردم رياكار و متمرد و متظاهر به فسق و فجور كنار مي نشستند. علت آنكه مردم از قرآن دوري گرفتند اين بود كه حقايق و دقايق دين و احكام و آيات قرآن را نمي دانستند و به طريق اجراي احكام آشنا نبودند و با بي خبري و عدم وقوف خود متولي امر دين هم گرديدند و هر كجا نمي دانستند دين را از طرف خود به هواي نفس و تمايلات شخصي و به رأي و عقيده خويش ساخته اوهام و افكار خود را به جاي دين به مردم تحويل مي دادند و تلقين مي كردند و به جرم اين عمل ناپسند به عقوبت آخرت گرفتار گرديدند كه چرا لباس دين را واژگون نموده و به تذوير و حيل مردم را گمراه كردند پس از آن طايفه پيروان آنها مردم را از راه حق دور ساختند و بر مركب سلطنت و دولت غيرصحيح و نابجا نشستند و زمام اختيار را به دست گرفتند و خلافت الهي را به فرزندان ناخلف خود سپردند و اخلاف نادان نيز به وراثت سپردند و دست به دست دادند - و چون در قبال يك منطق صحيح و مستدلي قرار مي گرفتند گفتند اين خلافت نيست بلكه سلطنت است و چون گوي در دست آنها و كودكانشان به چوگان ستم پاس داده مي شود.

فرمود ولايت و دوستي مردم پس از ولايت مطلقه الهيه قرار دارد هر كس خدا را اطاعت كند بايد به ولايت اهل بيت اطهار ايمان بياورد و از دنيا و نعم آن به منظور كمال نفساني



[ صفحه 290]



به دستور ائمه دين مبين بهره مند شود و بايد پس از تحصيل ثواب اعمال يزداني و فيوضات جهان آخرت رضاي مردم را به دست آورد تا رضاي خدا حاصل گردد چون رضاي خالق فوق رضاي مخلوق است اما قبول و به دست آوردن آن متفرع بر ترضيه خاطر خلق است و بايد مسلمان متقي باشد و از نخست در تحصيل رضاي خلق بكوشد و به مرز و حدود و حقوق ديگران تعدي و اجحاف نكند تا خلق راضي و خدا نيز راضي گردد و به قدر ميسور به دريافت رضاي خدا در ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و اولاد طاهرينش كه داراي ولايت مطلقه الهيه پس از رسول خدا بوده اند جلب نمايد.

ملت اسلام بر اين حال صبح نمودند در حالي كه گمراهان علماي گمراه عبادت خود را به اجتهاد انجام مي دادند نه بر وفق دستور و لذا كوشش آنها بر طريق ضلالت بوده و به ظلم و فساد خويشتن اشتغال داشتند و شيطان هم آنها را در كار باطل خودشان تقويت مي نمود و براي آنها تجلياتي از زرق و برق حطام دنيوي نشان مي دادند تا به كار خود دلگرم باشند و افعال و اعمال آنها در نظرشان پسنديده و بزرگ جلوه مي داد ولي چون عبادت آنها و كوشش هاي پيوسته آنها در پرستش خدا در راه حق و طريق ثواب نبود همان ها موجب فتنه و عقاب گرديد و پيروان آنها پيروان شيطان شدند در حالي كه پيغمبران و رسولان مردم را در طريق عبادت و اطاعت دستوري روشن و آشكار دادند تا گمراه نباشند.

فرمود پيغمبري از پيغمبران آسماني در مراتب اطاعت رباني به حد كمال پيش مي رفت اما در يك موضوع كه آن امر ولايت ائمه هدي بود تأمل كرد و لحظه اي توقف نمود تا در عالم محشر و ديوان محاسبات الهي و روز قيامت ديد در عالم ارواح و روز ميثاق هم توقف جسته و خداوند او را در شكم ماهي زنداني فرمود تا هر آنچه به او تعليم مي شود تأمل و توقف نكند و چون به توبه و انابه برگشت توبه او را قبول كرد و از زندان نجاتش داد و در امر ولايت ائمه دين و اوصياي خاتم النبيين ايماني محكم و متقن يافت.

نگارنده گويد كارهاي خداوند غير از بشر است حتي آنها كه در تجزيه و تحليل مطالب هم تأمل مي كنند در زنداني مي روند كه غير از خداوند كسي قادر نيست چنان زنداني و چنين زندانباني داشته باشد و به جرم وقفه فكري و روحي براي تربيت شدگان مكتب ربوبي و مؤدب ساختن آنها زنداني گرداند و از همين بيان بايد فهميد تربيت ربوبي عالم ديگر دارد.

امام عليه السلام مي فرمايد آدم ابوالبشر به سبب آنكه يونس در صلب او بود از بهشت بيرون شد



[ صفحه 291]



پس اشباه و امثال و احبار و رهبان و متعبدان و متزهدان كه اوصاف و اخلاق و آيات رسول خدا را براي مردم به صورتي ديگر جلوه دادند و حلال و حرام را كتمان كردند و نيك و بد را از هم تشخيص ندادند آيا به چه زنداني گرفتار خواهند شد؟؟. اين مردم سوداگر جز نفع خود در نظر نداشتند كه براي جلب منافع حروف قرآن را راست و درست شناختند ولي حدودش را عوض كردند و دگرگون ساختند و حتي كتب آسماني قديم را كه شاهد و مبشر ظهور پيغمبر خاتم النبيين بود پنهان نمودند و مكتوم داشتند و علماي امت ظواهر علوم را حفظ كردند و باطن آن را تغيير دادند و تحريف نمودند و به ميل خود معني كردند و مرعوب وساوس شيطاني شدند و هواجس نفساني بر آنها سلطه يافت و چون معلم و زعيم ايشان از بين رفت به بزرگ قوم خود توسل جستند و پيرو نفس اماره شدند و فريب ظواهر فريبنده را خورده به چاه ضلالت فروافتادند ولي چون مقاصد آنها در راه طلب دنيا بهتر به دست مي آمد در زندگي با همين طينت و طبيعت پيش مي رفتند و دوش به دوش شيطان نفس اماره و شيطان صفتان راه باطل و بيهوده را مي پيمودند.

علماي عاملين و ابرار و صالحين هر چند آنها را به صلاح مي خواندند و نكوهش اين روش مي كردند نصيحت و موعظت در آنها تأثيري نداشت و دل مرده و افسرده سر گشته آنها بيشتر متحير مي شد تا علماي خود را سرزنش مي كردند كه چرا راه باطل را به راه حق بر مي گردانند.

خداوند در قرآن مجيد از بني آدم ميثاق گرفته كه امر به معروف و نهي از منكر نمايند بدي ها را تذكر دهند تا مرتكب نشوند و خوبي ها را يادآور گردند تا برابر چشم آنها قرار گيرد و عمل كنند و رستگار گردند فرمود علماي واقعي از دست جهال نابخرد هر عصر سخت در مشقت و تعب و مجاهدت و سعي و اهتمام هستند كه شايد آنها را به نصايح و مواعظ به راه راست سوق دهند اما جهال علما را به طغيان و خلاف متهم كنند و اطاعت امر آنها را ننمايند و اگر سخني گويند و برهان درست آورند مي گويند به نفاق برخاسته اي اين لجاج و عناد آنها براي تمتع از دنياست نه پيروي دين.

فرمود اگر فرض علما هم راه جهال را پيمايند و تسليم امر آنها شوند آنها كه نه بر كتاب و نه بر معاني آن و نه بر علم و حقيقت مستقيم معتقدند به هلاكت افتند و به ضلالت سرمدي دچار شوند - چه آنها هر دو تصديق ظواهر قرآن را مي نمايند ولي از باطن آن بي خبرند و



[ صفحه 292]



اگر گفته شود كه تفسير و حقيقت قرآن غير از اين است و معارف و فرهنگ اسلام غير از اين پندار و گفتار است تكذيب نمايند و انكار كنند و گويند مخرب احكام دين است.

اين مردم چون احبار و رهبان يهود و نصاري سرهنگان هوا و هوس و پيش آهنگان غضب و شهوت مي باشند كه مردم را براي استثمار به ضلالت و گمراهي مي كشند.

يك دسته هم از مردم هستند كه بين هدايت شده و گمراه متوقف مانده و تميز نمي دهند كه كدام سخن درست تر است و حق با كيست؟ اين ها نه از آن طبقه و نه از اين طبقه هستند كه به عرف در اصطلاح مستضعف شناخته شده يعني مشاعرشان در تشخيص ضعيف است كه آنها را نمي توان آدم و انسان شناخت اين طايفه هر دو را تصديق مي كنند و از هر دو روي بر مي گردانند - اما آنها در اقليت بسيار محدود قرار داشته اند «كه امروز در عرف سياست در اكثريت بسياري قرار دارند»

بنابراين مردم دو دسته اند يا راه حق مي پيمايند يا راه باطل آنها كه سالك راه حق هستند بر مراد خود مي رسند و آنها كه راه باطل پيمودند به آتش عذاب خود و خدا گرفتار خواهند شد اما خودشان را مقصر ندانسته لعنت بر شيطان معلم و مربي خود مي كنند در حالي كه در هر مرتبه و مقام باشند در سپاه و خيل شيطانند و سواره و پياده او را ياري مي نمايند و شيطان در مال و فرزند آنها شريك است و هر كس شريك آنها باشد امان از عذاب نخواهد داشت و كتاب و سنت را از دست مي دهد.

روز قيامت اين دو طايفه از هم جدا مي شوند و حق و باطل روشن و آشكار مي گردد و جماعات حق و باطل هر يك گرد هم و پيرامون زعيم و پيشواي خود جمع مي شوند و خداوند گمراهان را مخذول مي فرمايد.

در پايان رساله مي فرمايد اي سعد چه بهتر كه اهل دانش و بينش را بشناسي و از ملازمت آنها بهره مند گردي و دل از آنها برنتابي تا در سراي آخرت هم با آنها محشور شوي - چه يقين است كه پيغمبران و اولياء و اوصياي خدا اهل حق هستند و پيروان آنها ناجي و رستگار خواهند شد و مطيعان و هواخواهان شيطان باطل و به عذاب گرفتار خواهند گرديد.