بازگشت

نامه حضرت امام محمدباقر به سعدالخير


گفتيم سعدالخير از فرزندان عبدالعزيز و برادر عمر بن عبدالعزيز يا يكي از بستگان نزديك او بود - كه به دوستي امام راغب و مايل بود و چون از نسب خود متنفر گرديد امام محمدباقر عليه السلام او را از



[ صفحه 293]



خود اهل بيت دانست همان طور كه جدش سلمان فارسي را از خود اهل بيت معرفي فرمود و دليل مستدل آن نسبت اين بود كه فرمود هر كس وحدت عقيده و ايمان داشته باشد از يك خاندان است. همان نحو كه نوح با فرزندش گفت!!

شيخ كليني در روضه كافي به سند حمزة بن بزيغ از امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده كه اين نامه را امام عليه السلام پاسخ نامه او مرقوم داشته است.

بسم الله الرحمن الرحيم

اما بعد فقد جائتني كتابك فيه معرفة ما لا ينبغي تركه و طاعة من رضي الله رضاه فقبلت من ذلك لنفسك ما كانت نفسك مرتهنة لو تركته معجب ان رضا الله و طاعته و نصيحته لا تقبل و لا توجد و لا تعرف الا في عباد غرباء اخلاء من الناس قد اتخذهم الناس سخريا لما يرمونهم به من المنكرات و كان يقال لا يكون المؤمن مؤمنا حتي يكون ابغض الي الناس من جيفة الحمار و لو لا ان يصيبك من البلاء مثل الذين اصابنا فتجعل فتنة الناس كعذاب الله و اعيذك بالله و ايانا من ذلك لقربت علي بعد منزلتك.

و اعلم رحمك الله انا لا تنال محبة الله الا يبغض كثير من الناس و لا ولايته الا بمعاداتهم و فوت ذلك قليل يسير لدرك من الله لقوم يعلمون يا اخي ان الله عز و جل جعل في كل من الرسل بقايا من اهل العلم يدعون من ضل الي الهدي و يصبرون معهم علي الاذي يجيبون داعي الله و يدعون الي الله فابصرهم رحمك الله فانهم في منزلة رفيعة و ان اصابتهم في الدنيا وضيعة انهم يحبون بكتاب الله الموتي و يبصرون بنورالله من العمي كم من قتيل لابليس قد احبوه و كم من تاية ضال قد هدوه يبذلون دمائهم دون هللة العباد ما احسن اثرهم علي العباد و اقبح آثار العباد عليهم

قريب بدين مضمون مي فرمايد به نام خداوند بخشاينده مهربان نامه تو به من رسيد خواسته بودي كه به تو دستورالعملي دهم به آنچه تركش جايز نيست و راهي بنمايم كه معرفت آن دل تو را روشن سازد بنابراين بشنو و به خاطر بسپار و عمل كن.

بدان كه رضاي خدا بر هر چيز مقدم است و اگر كسي اطاعت حق كند خانه دلش روشن گردد و اگر تمرد نمايد خود گروگان آن اطاعت است و شگفتي آنجاست كه كسي عليه خود قيام نمايد عجب اين است كه رضاي خدا - اطاعت خدا - نصيحت پروردگار قبول



[ صفحه 294]



نمي شود مگر در عبادت غربا و دوستان و برادران مسلمان - برخي از مردم ضعيف را اقوياي قوم به سخريه مي گيرند - و چون آنها را نهي از منكر نمايند متهم به بعضي از صفات مي سازند تا آنجا كه گويند مؤمن مؤمن نيست و آنها را مبغوض مردم مي سازند و از مردار هم بدتر در چشم عموم جلوه مي دهند ياللعجب براي رفع يك نقص اين همه اتهام و تهمت براي برطرف كردن يك عيب اين همه افترا و نسبت بي جا و گاهي به بلايائي مبتلا مي سازند چنانچه ما اهل بيت براي حق گوئي به اين بلايا گرفتار شده ايم و اين آزمايش و امتحان خدا براي عذاب خلق است كه آنها را آزادي مي دهند تا معلوم گردد كه در چه كارند و پناه به خدا مي بريم از اين امتحان فرمود ابرار با فجار و صالح با طالح همدوش نخواهند شد.

فرمود من به تو نزديك تر هستم از آنها كه به تو نزديك هستند يعني تو چون اويس قرني هستي كه اگر با ما هم عقيده باشي با ما هستي و آنها كه با ما هستند و هم عقيده نيستند از ما دورند و با ما نيستند.

فرمود خدا تو را رحمت كند هيچ كس به محبت ما نمي رسد مگر آنكه مبغوض دشمن و بسياري از مردم گردد و هيچ دوستي نيست كه به دشمني آنها تمام نشود - يعني اگر تو دوست ما بودي دشمن ديگري مي شوي و اگر دشمن ما بودي دوست ديگراني - و كمتر هستند كساني كه ما را دوست بدارند و دشمن كم داشته باشند.

فرمود اي برادر من خداي غالب عزيز در هر پيغمبري اوصيائي قرار داد كه حامل علوم و اسرار نبوت آنها بودند تا هر كس گمراه شود آنها را هدايت كند و به مصالح و مواعظ آسماني دلالت و رهبري نمايند و آنها بر آزار كفار و جور و ستم جهال بردباري و شكيبائي نمايند و مردم را به سوي خداي يگانه دعوت كنند پس اي سعد ديده بينش باز كن و اوصياي خاتم النبيين را به نظر دانش و بردباري بشناس چه آنها مقامي رفيع و منزلي عظيم دارند اگر در دنيا به چيزي دل نمي بندند و اعتنا نمي كنند در پيشگاه حق مقامي ارجمند دارند و مردم را به احكام الهي دعوت مي نمايند آنها دين و شريعت را زنده نگاه مي دارند و به نور خدا مي بيند چه بسا كساني كه شيطان آنها را به وساوس خويش مي كشد و ائمه معصومين به احياي دين زنده مي سازند و به علم و معرفت حيات مي بخشند و چه بسيار سرگشته گان وادي ضلالت كه به رهبري آنها به زندگاني جاوداني مي رسند و چه بندگان روشن ضميري كه براي ابقاي آنها خون خود فدا سازند و چه اثري بهتر و چه حياتي زنده تر و باقي تر از اين است.



[ صفحه 295]