بازگشت

ترجمه تعليمات اخلاقي امام پنجم


حضرت امام محمدباقر عليه السلام به جابر جعفي تعليمات عاليه اخلاقي مي فرمايد كه روي سخن به جابر و منظور همه ملت اسلام بلكه عالم بشريت است اين آموزش و پرورش براي تتميم مكارم اخلاق عالي ترين و دقيق ترين مكتب تربيتي است كه براي رقاء و ارتقاء نفس عاملي به سزا مي باشد.

فرمود اي جابر از اهل زمان خود پنج چيز را بهره گير و مغتنم بشمار.

1 - اگر حاضر باشي سرشناس نباشي 2 - اگر غايب شوي از ياد نروي 3 - اگر حضور داشته باشي طرف مشورت قرار نگيري 4 - اگر بگوئي سخنت قبول نشود 5 - اگر زن بخواهي به تو ندهند و از تو نترسند و تو را پنج ديگر سفارش مي كنم.

اول آنكه اگر بر تو ستم كنند تو بر كسي ستم نكني - ستم را به ستم تلافي مكن.

دوم اگر به تو خيانت كنند تو خيانت مكن - كه خيانت به خيانت قصاص شود.

سوم اگر بر تو دروغ بندند خشمگين نشوي.

چهارم اگر ستايشت گويند خوشحال نگردي.

پنجم اگر تو را بد بگويند داد و فرياد و بي صبري نكن - و در آنچه درباره تو گفته اند انديشه كن اگر دانستي آنچه را كه گفته اند در تو هست پس اگر از نظر رحمت خدا عزوجل بيافتي زيانش سخت تر است از آنچه بترسي كه از چشم مردم بيفتي و اگر تو آن چنان نباشي كه مي گويند پس پاداش را بدون رنج و تعب بدن خود به دست آورده اي بدان كه تو دوست ما نخواهي بود تا زماني كه آن قدر اراده قوي داشته باشي كه اگر تمام اهل شهرت گرد آيند و بگويند تو مرد بدي هستي اين بدگوئي تو را محزون نكند و اگر هم بگويند تو مرد شايسته اي هستي اين ستايش تو را مسرور نكند لكن نفس خود را بر آنچه در كتاب خدا هست عرضه كن اگر تو به راه آن مي روي و از آنچه بازداشته باز مي ايستي و بدان چه ترغيب كرده رغبت داري و از آنچه ترسانده مي ترسي استوار باش و خوشحال كه گفتار مردم به تو زيان نرساند و اگر از قرآن جدائي پس هر چيز تو را مغرور مي سازد همانا شخص با ايمان كوشش دارد كه نفس خود را بر هواي خويش غائب سازد گاهي با رنج در راه دوستي خدا بر نفس شيطان پيروز مي شود و مخالفت هواي خويش مي كند و مرتبه ديگر نفس وي را از پاي درآورد پس اينجاست كه متابعت هواي خود كند ولي خداي متعال دستش بگيرد و او هم به پا خيزد و از لغزش ها بازش دارد و پيوسته به ياد خدا افتد و همي به سوي توبه و ترس از خدا پناه آرد و



[ صفحه 298]



همي بصيرت و معرفتش زياد گردد چون كه خوفش زياد شده و اگر بيان و حقيقت مطلب را بخواهي خداي متعال مي فرمايد همانا كساني كه پرهيزكارند هرگاه شيطاني به آنان رسد به ياد خدا افتند پس ناگاه بابصيرتند.

اي جابر از راه اخلاص و سپاسگزاري روزي اندكي را از خداي براي خويش بسيار بدان و از راه زيان بر نفس به دست آوردن عفو فرمانبري بسياري را كه براي خداي برده اي در پيش نفس خويش اندك بدان و شر حاضر را به وسيله علم حاضر از خويشتن دور نما و دانش در دست را به عمل خالص به كار انداز و با بيداري و هوشياري سخت عمل خالص را از غفلت به دور دار و با ترس راست از خدا آگاهي و بيداري را به دست آر و بدان چه در دست داري از وقوع در جائي كه نه راه پيش و نه راه بازگشت داشته باشي دوري نما يا بدان چه در دست تست از تجملات و زياده رويها به دور باش و با راهنمائي عقل در كشتي گيري هواي نفس استوار باش و هنگام پيروزي هواي نفس به وسيله راه خواستن از علم درنگ كن و اعمال خالص را براي روز پاداش و كيفر پيش فرست و با ترس آزمندي در ساحت قناعت فرود آي و با ايثار قناعت حرص بزرگ را دفع كن.

و با كوتاهي آرزو شيريني زهد را به دست آر و با سردي نوميدي اسباب طمع را قطع كن و با شناسائي نفس راه خودپسندي را ببند و با درستي تفويض به سوي آسايش جان بشتاب و آسايش تن را به وسيله آسايش دل بخواه و استراحت قلب را از خطاي اندك بطلب و رقت قلب را به كثرت ياد خدا در تنهائي ها درياب و با حزن مداوم روشنائي دل را به دست آر و با ترس راست از خدا از شيطان دوري كن و پيوسته از اميد دروغ به دور باش.

زيرا كه اميدواري دروغ تو را در ترس راست مي افكند و به وسيله راستي در كردار براي خدا خود را زينت كن و با عجله در انتقال به سوي حضرت او دوستي خود را نسبت به او اظهار نما - پيوسته از امروز و فردا كردن برحذر باش كه تسويف دريائي است كه عده بسياري در آن غرق و هلاك شده اند و همواره از غفلت بترس كه قساوت در قلب است.

پرهيز بادا تو را از سستي در چيزي كه عذري در آن نداري كه همين سستي پناهگاه پشيمان هاست و از گناهان گذشته با سختي پشيمان برگرد و بسيار استغفار كن و بهترين روش بازگشت و توبه به سوي رحمت و عفو خداي بشتاب و با دعاي خالص و مناجات در تاريكي ها براي توبه نيك كمك بخواه و با زياد دانستن روزي اندك و اندك شمردن طاعت بسيار به شكر



[ صفحه 299]



عظيم نائل شو و همت به دست آور و از دنياي حاضر بهره برگير و با سپاسگزاري بسيار نعمت بسيار به چنگ آر از ترس زوال نعمت ها و با كشتن طمع بقاء عزت بطلب و با عزت نفس نوميدي خواري طمع را رفع نما و به وسيله همت بلند عزت نوميدي از خلق را به دست آر و با كوتاهي آرزو از دنياي خود توشه برگير - در هر فرصتي اراده ات را قوي و بيدار و زنده نگه دار كه هيچ گاه امكاني چون روزگار فراغت با تندرستي نخواهد بود پرهيز كن كه به غير امين اعتماد نكني چرا كه همنشيني با بدان اندك اندك چون غذائي مي شود كه نمي توان بدون آن زندگي نمود.

بدان كه هيچ دانش چون دانش به سلامت نگه داشتن تن و روح و عقل نيست و هيچ سلامتي چون سلامت دل نخواهد بود و عقلي چون مخالفت با هواي نفس نيست و هيچ ترسي هم چون ترسي كه از گناه باز دارد سودمند نخواهد بود و اميدي مثل آن اميد كه به اعمال نيك ياري كند نيست و نيازمندي چون نيازمندي قلب نباشد و ثروتي هم چون بي نيازي نفس نيست نيروئي چون نيروي هواي نفس و نوري مانند نور يقين نيست و يقيني چون كوچك پنداشتن دنيا نيست و هيچ شناسائي چون خودشناسي نباشد - هيچ نعمتي مانند سلامتي و هيچ گونه تندرستي مانند مساعدت توفيق سودمند نيست شرفي چون همت بلند و زهدي مثل كوتاهي آرزو نخواهد بود و حرصي زيان مندتر از آنكه در پايه هاي ترقي به خود ببالند نيست دادگري چون انصاف نباشد و هيچ تجاوزي چون ظلم نيست و ظلمي مانند موافقت با هواي نفس نباشد و طاعتي چون اداء واجبات و خوفي مانند اندوه و مصيبتي چون بي خردي نباشد و هيچ گونه بي خردي مانند يقين اندك نيست.

هيچ يقين اندك مانند نداشتن خوف ترسناك نيست و نداشتن خوفي مانند اندكي اندوه بر نداشتن خوف نيست و هيچ مصيبتي بزرگ تر از اين نيست كه گناه را ناچيز شماري و بدان حالتي كه داري خشنود باشي و فضيلتي چون جهاد و جهادي چون جهاد با نفس با فضيلت نيست و نيروئي چون برگردانيدن غضب و معصيتي مانند دوستي بقا و هيچ ذلتي چون ذلت طمع نيست.

بپرهيز از اينكه به هنگام فرصت تفريط كني زيرا تفريط در فرصت راهي است كه رهروش را به زيان رهبري كند.

حضرت باقرالعلوم در اين آموزش و پرورش اخلاقي حساس ترين نكات اخلاقي و



[ صفحه 300]



غرايز فطري را كه بايد با صفات فاضله ارتقا يابد بيان فرموده است و راه نيل به كمال را با طريقه تبديل رذيلت به فضيلت آموخته است اين تعليمات اخلاقي كه از نفس و قلب - دماغ - دل - مغز - فكر - عقل - نفس - روح سرچشمه مي گيرد راه تصفيه و تهذيب محل صفات پسنديده و ممدوحه را بيان فرموده و سپس طريقه اجراء كمال را توصيف و تشريح و تجزيه و تحليل فرموده كه خوب سالكان راه حقيقت بدانند چگونه بايد به كمال مطلوب رسيد.

با اين بيان علمي و مكارم اخلاقي تتميم صفات حميده را فرموده است و با اين آموزش مثل اينكه درست دست آدمي را گرفته از حضيض مذلت بداخلاقي به اوج ارتقاء فضيلت نفس و كمال رسانده و پرتو علم و دانش افاضه اشراقيه فرموده است و اين مكتب تربيتي در 13 قرن پيش بسيار جالب توجه بوده و شگفت آميزتر اين كه امروز هم اين درس اخلاقي تازگي دارد.

قال (ع) و اعلم ان طالب الحاجة لم يكرم وجهه عن مسئلتك فاكرم وجهك عن رده.

فرمود حاجتمند و سائل اكرام نمي بيند زيرا كرامت در سؤال نيست - ولي مسئول بايد اكرام كند كه او مقضي المرام برگردد آبروي خلق را براي درهم و ديناري نبرد و كوس رسوائي فقر و فاقه او را بر در و ديوار نكوبد.



بر در ارباب بي مروت دنيا

چند نشيني كه خواجه كي به در آيد



قال (ع) ان الله يتعهد عبده المؤمن بالبلاء كما يتعهد الغائب اهله بالهديه و يحميه عن الدنيا كما يحمي الطبيب المريض.

خداوند تعهد كرده با بنده مؤمنش كه او را به بلا مبتلا سازد همان گونه كه مرد مسافر براي اهلش هديه و ره آوردي مي آورد اين بلايا برخي به صورت نعمت و يا نقمت است ولي در حقيقت هديه و تحفه كمال و فضيلت است كه بدان حمايت و معاضدت مي گردد همان طور كه مريض به دارو بهبود مي يابد و لذا نبايد از بلايا دل تنگ داشت و شكايت كرد چه اين واردات هداياي الهي براي كمال نفس است.

قال (ع) انما شيعة علي المتباذلون في ولايتنا المتحابون في مودتنا المتزاورون لاحياء الدين اذا غضبوا لم يظلم و اذا رضوا لم يسرفوا بركة علي من جاوروا سلم لمن خالطوا.



[ صفحه 301]



فرمود شيعه و پيرو ما در راه ما بذل نفس مي كنند در دوستي ما مبارزه مي ورزند در مودت ما قيام و اقدام مي نمايند دين را زنده مي دارند تعظيم شعائر مي نمايند در غضب بر كسي ستم نمي كنند در رضاي خدا اسراف نمي ورزند تسليم همسايه مي شوند و با آنها مخالطت مي نمايند اين ها نمونه و نشانه شيعيان امام محمدباقر عليه السلام است.

قال (ع) الكسل يضر بالدين و الدنيا لو يعلم السائل ما في المسئله ما سأل احد احدا و لو يعلم المسئول ما في المنع ما منع احد احدا

تسامح و تكاسل زيان آور است دنيا و دين در سايه كار و كوشش و سعي و عمل آباد است عوامل طبيعت و عناصر عالم آفرينش همه در يك مدار ثابت كار مي كنند اگر سائل مي دانست چه ذلتي مي كشد هرگز سؤال نمي كرد و اگر مسئول مي دانست در منع سائل چه خطري است هيچ گاه منع نمي كرد و به صورت كلي گفته اند سؤال حرام است براي آن است كه عرض و غيرت و حميت و صفات فاضله را مي كشد هر سائل مي تواند با سعي و عمل خودش منبع علم و خير و مال و مكنت و ارباب صفات و صنعت گردد.

قال (ع) ان لله عبادا ميامين مياسير يعيشون و يعيش الناس في اكنافهم و هم في عباده مثل القطر و لله عباده ملاعين مناكيد لا يعيشون و لا يعيش الناس في اكنافهم و هم في عباد الله مثل الجراد لا يقعون علي شي ء الا اتوا عليه.

خداوند بندگاني دارد كه به طرف چپ و راست زمين مي چرخند و معيشت خود را مي گذرانند ولي يك دسته هم هستند كه آن قدرها در پي معيشت جديت و فعاليت ندارند بلكه در عبادت و بندگي سير مي كنند و به حد كفاف و عفاف و اقل ما يقنع مي پردازند و آنها در قبال هر چيزي واقع شوند و بخواهند تسليم آنها مي گردند يعني در اثر عبادت فرمان آنها بر هر چيز جاري و ساري است و در سايه بندگي باذن الله بر همه عناصر سلطه روحاني يافته اند و هر كجا گرسنه و تشنه و خسته و فرسوده شدند از عوالم آنجا به قدر استطاعت رفع نياز استفاده مي كنند و بقيه را فرو مي گذارند و جز خدا كسي را در نظر ندارند و به كسي چشم نياز و اميد نمي بندند.

ما من عبد يمتنع من معونة اخيه المسلم و السعي في حاجته قضيت اولم تقض الا ابتلي بالسعي في حاجة فيما يؤثم عليه و لا يوجره.

هر بنده اي كه از كمك برادران مسلمانش منع كند و سعي در انجاح حاجت او ننمايد



[ صفحه 302]



خواه از آنكه بتواند حاجتش را برآورد يا نتواند يا اگر بفهمد مبتلا به سعي در كاري مي شود كه در آن مرتكب گناهي مي شود كه اجر ندارد خودش مبتلا مي شود به حاجتي كه در آن گناهي مرتكب شده و اجري ندارد.

ما من عبد يبخل بنفقة ينفقها فيما يرضي الله الا ابتلي بان ينفق اضعافها فيهما اسخط الله في كل قضاء الله خير للمؤمن

هيچ بنده اي نيست كه بخل از نفقه اي ورزد كه از آن نفع برد و در آنچه خداوند راضي نيست عمل كند مگر ابتلاء يايد به اينكه انفاق كند چند برابر آن را كه خداوند سخطش را در هر حكمي بر او مي فرستد و حاصل كلام اين است كه مؤمن بايد راضي به رضاي خدا باشد و از روي علم و ايمان بداند هر چه به او رسيده از فقر و غني خير و صلاح او بوده كوشش عليه آن حكم مبارزه با خدا را دارد و در اين مبارزه فتحي نيست جز ابتلا به معيشت ضنك و گرفتاري دنيا.

صلة الارحام تزكي الاعمال و تنمي الاموال و تدفع البلوي و ينشر الحساب و تنسي في الاجل

فرمود صله رحم عمل را تزكيه و پاك مي كند و اموال را زياد مي نمايد و بلا را رفع مي كند و حساب را آسان مي سازد و اجل را فراموش مي گرداند.

قال (ع) ايها الناس انكم في هذه الدنيا اغراض متنضل فيكم المنايا لن يستقبل احد منكم يوما جديدا من عمره الا بانقضاء اخر من اجله فاية آكلة ليس فيها غصص ام اي شربة ليس فيها شرق استصلحوا ما تقدمون عليه بما تظعنون عنه فان اليوم غنيمة و غدا لا تدري لمن هو.

اهل الدنيا سفر يحلون عقد رحالهم في غيرها قد خلت منا اصول نحن فروعها فما بقاء الفرع بعد اصله اين الذين كانوا اطول اعمارا منكم و ابعد آمالا

فرمود اي مردم مقاصد دنيوي شما سبب گمراهي شما مي گردد و آرزوها را تقويت مي كند هيچ كس روزي را از عمر از دست نمي دهد مگر آنكه روزي از عمرش رفته باشد و اجلش نزديك شده باشد كه:



روزي هر روزه از گردون گرفتن مفت نيست

مي دهد روزي - ولي از عمر روزي مي برد





[ صفحه 303]



آيا شده است روزي از عمر گذشته برگردد و هر روزي غصه و المي در پيش نداشته باشد يا هر شربتي از متاع دنيا به زهر كامي آميخته نگردد - خودتان را به آنچه ظن و گمان بد مي بريد اصلاح كنيد و از روزگار خود غنيمت داريد گذشته گذشت و فردا هم نيامده معلوم نيست اگر آمد شما باشيد پس الان را غنيمت داريد فرمود اهل دنيا مانند مسافري هستند كه بايد سفر و راحله و مسير خود را مورد توجه قرار داده و عقل و جد نمايند و در اين دنيا كه ما اصل چراغ هدايت هستيم و فروع آن دوستان ما هستند دنيا به ما وفا نكرد و در حالي كه به اصل وفا نكند آيا به فرع وفا مي كند؟! كجا رفتند آنها كه عمر طولاني كردند بالاخره مردند و آرزوها به گور بردند - چيزي كه از اين عمرها باقي مي ماند نام نيكو و عمل صالح است بكوشيد كه نام شما به نيكي ياد شود و عمل شما صالح باشد.



نام نيكي گر بماند ز آدمي

به كز او ماند سراي زرنگار



قال (ع) صلاح شأن المعاش و التعاشر مل ء مكيال ثلثان فطنه و ثلث تغافل [1] .

فرمود در معاشرت اجتماعي و شئون امر معيشت پيمانه پر مي شود اما دو قسمت آن را به زيركي و كياست و تدبير و مماشات پر مي كند و يك قسمت را به تغافل و خواب خرگوشي اين شأن زندگي است كه بايد با مردم مماشات نموده با دوست و دشمن سازش كرد كه گفته اند:



آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا



قال (ع) توقير الصرعة خير من سئوال الرجعة

فرمود متانت وقار بهتر از سؤال مكرر است يعني با تحمل و بردباري همه مسائل اجتماعي حل مي شود و مجهولات معلوم مي گردد - شتابزدگي نكنيد قيل له من عظم الناس قدرا - پرسيدند بزرگ ترين قدر و مقام چيست؟ فرمود

قال (ع) من لا يري الدنيا لنفسه قدرا [2] .

براي نفس انسان هيچ بهتر از آن نيست كه براي دنيا قدري قائل نشود بي قدري دنيا قدر آخرت و قدر انسان را بزرگ مي نمايد - قرآن هم دنيا را با تمام متاعش كوچك و قليل معرفي فرمود در حالي كه سيزده چيز را بزرگ شمرده است كه همه صفات نفس است.



[ صفحه 304]



قال رجل عنده: اللهم اغننا عن جميع خلقك

فقال (ع) لا تقل هكذا و لكن قل اللهم اغننا عن شرار خلقك فان المؤمن لا يستغني عن اخيه

مردي مي گفت خدايا مرا از همه مردم بي نياز فرما - امام محمدباقر عليه السلام فرمود اين درست نيست زيرا انسان مدني بالطبع نمي تواند از مردم دنيا بي نياز شود بگو خداوندا مرا از اشرار خلق بي نياز كن چه مؤمن به مؤمن محتاج و نيازمند است بار زندگاني دنيا را بايد همه با هم به دوش بكشند زندگاني اجتماعي است زندگي انفرادي مفهومي ندارد و تكامل فرد هم در سايه معاشرت اجتماعي است.

قال (ع) ما عرف الله من عصا و انشد



تعصي الاله و انت تظهر حبه

هذا لعمرك في الفعال بديع



لو كان حبك صادقا لاطعته

ان المحب لمن احب مطيع [3] .



خداشناسي با عصيان و گناه و فسق و فجور با هم نمي سازد البته معرفت حق درجاتي دارد درجه اي كه سبب تعالي و تكامل گردد با فسق و فجور سازش ندارد.

تو عصيان و تمرد مي كني و اظهار دوستي هم مي نمائي؟ اين دو امر با هم منافات دارد دوست بايد مطيع و فرمان بردار باشد اين از عجايب كار بي خردان و بي خبران است كه به دوستي خود را معرفي كنند و به دشمني برخيزند اگر راست مي گوئي به دوستي اطاعت كن كه نشانه دوست اطاعت امر است و عواطف دروني حاكي از ابراز محبت بيروني است.

قال (ع) قولوا للناس احسن ما تحبون ان يقال لكم فان الله يبغض اللعان السباب الطعان علي المؤمنين الفاحش المتفحش السائل الملحف و يحب الحيي الحليم العفيف المتعفف

با مردم به خوش زباني سخن بگوئيد گفتار بد حيلت انگيز و كينه آميز است خداوند دوست ندارد بنده فحاش و متجاسر و بدزبان را مخصوصا مؤمن را از اين صفات دور داشته او دشنام نمي دهد و شماتت نمي كند و دلالت به غنج و دلال و خيانت و غضب و پرده دري عفاف كسي نخواهد كرد.

قال (ع) ان الله يحب افشاء السلام خداوند دوست دارد كه مردم با هم بلند سلام كنند



[ صفحه 305]



سلام بلند نشانه تسليم اخلاقي و همفكري و وحدت عقيده است و اين تحيت بهترين تحيتي است كه بشر معمول مي دارد شما در كلماتي كه بشر دنيا به هم بر مي خوريد دقت كنيد هيچ كلمه و نشانه اي بهتر از سلام و صلح و تسليم و توحيد نيست كه در سلام مسلمين است.

قال (ع) المروة ان لا تطمع فتذل و لا تسئل فنقل و لا يبخل فتشتم و لا تجهل فتخصم فقيل و من يقدر علي ذلك

فقال (ع) من احب ان يكون كالناظر في الحدقه و المسك في الطيب و كالخليفه في يومكم هذا في القدر

شرط مروت اين است كه انسان رشته طمع را قطع كند و سؤال از كسي نكند كه ذلت بيند و بخل نورزد تا دشنام نشنود جهالت نكند تا دشمني نيابد پرسيدند چه كساني مي توانند اين كارها را بكنند فرمود آن كس كه مانند بيننده در حدقه و چون مشك و بوي خوش در عطر باشد.

قال (ع) من صدق لسانه زكي عمله و من حسنت نيته زيد في رزقه و من حسن بره باهله يزيد في عمره

فرمود آن كس كه زبان راستگوئي دارد كردارش پاك است و آن كس كه انديشه و نيتي پسنديده دارد روزيش زياد است و هر كه به خانواده و زيردستانش احسان و نيكي كند عمرش زياد مي شود.



راست رو تا كه به سرمنزل مقصود رسي

تير تا راست نگرديد به مقصد نرسيد



نيت پاك به هر كار بود خضر طريق

آنكه خوب دگران خواست بدو بد نرسيد




پاورقي

[1] البيان و التبيين ابوعثمان جاحظ به نقل اعيان الشيعه ص 78.

[2] تذكره ابن حمدون به نقل اعيان الشيعه ص 78.

[3] تحف العقول.