بازگشت

بدا در لغت


در مجمع البحرين كه بيان لغات آيات قرآن است مي فرمايد بدا در لغت به معني ابتداي كار و آغاز آن است چنانچه مي فرمايد



[ صفحه 316]



كما بدأنا اول خلق نعيده همچنانچه خلق كرديم بازگشت مي دهيم فبدأ باوعيتهم اي بتفتيشها قبل وعاء اخيه كه اين جا بداء به معني بازرسي آمده است - و در قوله تعالي بادي الرأي يعني در اول تفكر و تدبر رأي دادن نظريه او ظاهر شد كه اينجا به معني ظهور رأي نيز آمده است و در آيه بدت لهما سواتهما يعني ظهرت بهما عوراتهما كه نيز به معني ظهور و بروز آمده و در ما يبدي ء الباطل استفاده جاء الحق و زهق الباطل نموده اند پس ابدأ لشي ء يعني اظهر الشي ء و باديه را بدين جهت باديه گفته اند كه آنچه در آن است ظاهر مي شود و وجه تسميه باديه همان ظهور محتويات آنست چنانچه در جناس لفظي باديه گفته اند:



آن يكي شير است اندر باديه

وان ديگر شير است اندر باديه



آن يكي شير است كادم مي خورد

وان دگر شير است كادم مي خورد



و در آيه سواء العاكف فيه و الباد يعني اهل بدو و بيابان چه بدوي در مقابل حضري است در كعبه مساوي هستند.

سنت بر اين جاري است كه بشر ادراكات و احساسات خود را بيشتر به وسيله آلات حواس ظاهره دريافت دارد مثلا ديدن رنگ ها و الوان و اوزان و كيلها و اصوات و الحان و احجام و صور به وسيله چشم و گوش و پوست ادراك مي گردد ولي حضرت حق جل و علا اين ادراكات را بدون آلات كشف مي فرمايد يعني براي او همه چيز مكشوف و معلوم است برخي گفته اند علمي نيست كه خدا بدان عالم باشد، ما مي گوئيم جهلي نيست كه جاهل باشد همه چيز را او به وجود آورده و صانع به مصنوع خود عالم است و بدا براي آنهائي است كه بايد با حواس درك نمايند وگرنه براي حق جل جلاله همه چيز معلوم و محاط است ما كه بايد به وسيله چشم ببينيم و ماوراء ماده را نمي توان با اين چشم ادراك كرد مراحل مرايا را بداء مي دانيم كه براي ما كشف و ظاهر مي گردد پس در حقيقت معني بدا ظهور است.

و بدالهم سيئات ما عملوا و بدالهم سيئات ما كسبوا كه مراد ظهور عمل و محصول كسب است.

و اما اينكه بداء اضافه به حق شده براي اين است كه ظهور علم او براي ما مي باشد كه در علم ما خفا و پنهان است كه ظاهر مي شود - يعني براي ما علم پس از علم است و كمال بعد از كمال ولي درباره حق تعالي علم كلي است كه در علم او شدت و مدت و عدت ندارد پس بداء اظهار علم است كه بر مردم مخفي است.



[ صفحه 317]



مثال حكم حقوق يك كارمند يا كارگر حكم قطعي و به منزله قضاء الهي است ولي اگر او بهتر يا بيشتر كار كرد بيش از مبلغ معين مي گيرد يا اگر كمتر يا بدتر از ميزان كار كرد مبلغي كمتر مي گيرد اين كم و بيش بداء است نسبت به اصل حكم كه قضاء است پس اين بدا ظهور امر مخفي است كه لياقت و استعداد و قدرت بر كار يا عدم علم و قدرت و لياقت بر كار باشد - كه قبل از ارتكاب عمل چگونگي آن معلوم و مكشوف براي مردم و خود عامل نبوده و بعد بداء حاصل شده يعني معلوم گرديد در حالي كه در لوح محفوظ جريان امور كاملا مكشوف و معلوم بوده و بر حقتعالي استعداد و فعاليت يا تنبلي و تكاهل آن معلوم بوده يا تركيب و تجزيه يك دارو براي استاد دواساز معلوم است اما براي دانشجو مخفي است.

ولي اين عقيده اماميه است كه به جبر و تفويض قائل نيستند بلكه پيرو تعليم عاليه امر بين الامرين مي باشند آنها كه جبري هستند و اختيار براي بشر قائل نيستند نمي توانند كار بهتر يا بدتر كمتر يا بيشتر را به اختيار بشر بدانند و مي گويند انسان مجبور است و اگر جبر باشد بايد بداء نباشد و مفهومي ندارد.

و انه تعالي ما عبد بشي ء كما عبد بالبداء

«فانما هو بمعني ظهور الخلاف لا بمعني العدول من الاختيار الي اختيار آخر.»

پس از بيان مشيت حق و اينكه اختيار او در ايجاد و نقشه عالم وجود و ثبت ماجراي آن در لوح محفوظ اختيار ازلي بوده نه اختيار فعل و ترك كه بعد در بداء تغيير اختيار در فعل و ترك دهد بلكه اختيار واجب تعالي نسبت به جميع موجودات گذشته و آينده ازلي است و به يك اختيار بر وجه اكمل با قدرت ازليه بر مرجوح آفريده و ثبت در لوح محفوظ فرمود تا برگزيدگانش بدانند نه آنكه در نفس اختيار اولي تغيير اراده و مشيت داده باشد و به همين دليل فرمود هيچ عبادتي از بندگان چون عبادت به اعتراف بداء نيست چه بدا اختيار مبداء سبحانه و تعالي از فعل و ترك است و به جهت اختياري كه به بنده داده است و آن به معني ظهور خلاف است كه از بنده سر مي زند نه به معني عدول اختيار به يك اختيار ديگر كه اگر نخواست باز هم اجرا در اختياري به اختيار ديگر عدول كند تا هزار بار نه چنين است.

بلكه حقتعالي جل و علا اختيار فرمود به اختيار ازلي خود نه به تجديد اختيار و اين اختيار از غير ايجاب و از غير عجز و تغيير و تبديل بوده و لكن تغيير و تبديلي در اصل اختيار نيست بلكه در فعل و ترك بنده است كه قضاء و حكم اولي اختيار حق است و محو و اثبات آن



[ صفحه 318]



در ترك و فعل بنده است كه در اختيار اصلي و قضاء اوليه لوح محفوظ خللي نمي رساند كه و الله تعالي علي كل شي ء قدير و حفيظ و وكيل ازلا و ابدا.