بازگشت

بداء در اصطلاح علماء


گفتيم بداء در لغت به معني تجدد و ظهور و رأي تازه اي است و در اصطلاح 3 معني دارد:

1 - بداء در علم و آن چنين است كه براي شخصي خلاف آنچه مي دانسته ظاهر شود.

2 - بداء در اراده و آن بدين طريق است كه برخلاف اراده سابق خود اراده ديگري ظاهر شود.

3 - بداي در امر است و آن بدين معني مي باشد كه شخص اول به چيزي امر نمايد سپس برخلاف آن امر ديگري صادر نمايد.

اين سه نوع بداء به حكم عقل و خرد در علم حق تعالي نيست چنانچه از حضرت صادق نقل كرده اند كه فرمود

من زعم ان الله بدا له شي ء في اليوم و لم يعلمه امس فابرء منه يعني هر كس گمان



[ صفحه 320]



كند كه امروز براي خدا چيزي ظاهر شده كه ديروز نمي دانستند من از او بيزارم چه علم عين ذات حق است و او از آغاز و انجام فرضي به همه چيز واقف و آگاه است و ذره اي بر او پنهان نيست و باز فرمود من زعم ان لله في شي ء ندامة فهو عندنا كافر بالله العظيم يعني كسي كه گمان كرد براي خداوند در كاري و چيزي ندامت و پشيماني رخ مي دهد چنين شخصي كافر شده است زيرا ندامت و پشيماني براي كسي است كه در كار خودش عالم و قادر نباشد تا جهات و اطراف و آخر كار را در نظر بگيرد تا موجب پشيماني بعدي او نشود و ذات اقدس حق تعالي منزه از چون و چراست.

بنابراين آنچه از معني بدا اصطلاحا فهميده مي شود و عقل هم آن را اعتراف مي كند اين است كه بداء در تكوين به منزله نسخ در شريعت است يا آنكه اين طور بگوئيم بهتر است كه بدا در تكوينيات است و در تشريع نامش نسخ است زيرا احكام تكليفي به جهاتي نسخ مي شود يعني بهتر از آنچه هست و كامل تر آن در وظيفه قرار مي گيرد.

پس مكونات گاهي به بداء موسوم و زماني در امر تشريع نسخ شهرت مي يابد و لذا نسخ براي تشريع و بداء براي تكوين است بدين جهت در قضاء الهي و مفارقات محضه و متن و هر كه ظرف حصول ثابتات و عالم تمام وجودات بداء حاصل مي شود.

پس بداء نسبت به كائنات زماني و عالم و زمان و مكان و اقليم و ماده و طبيعت است نه در مافوق آنها همان طور كه حقيقت نسخ انتهاي حكم شرعي و انقطاع استمرار آن است نه رفع و ارتفاع آن و در حقيقت بداء هم عبارت از انقطاع استمرار تكويني و انتهاي اتصال اضافه است كه مرجع آن به محدود نمودن زمان وجود و اختصاص وقت افاضه مي باشد نه آنكه معلول ثابت از هنگام وجودش برطرف شود و در حد حصولش ناچيز گردد.