بازگشت

علم الهي دو علم است


چنانچه از تفاسير آيات كريمه مستفاد مي شود نوع علم در ميان اسباب طبيعي چيزي كه موجب آن شود ياد نمي شود و موجود نيست و همچنين



[ صفحه 331]



در صورت هاي ادراكي وسائط عاليه و نقوش قدسيه چيزي كه مبادرت به فهم آن نمايد موجود نيست بلكه علم نوري است مجرد كه در دل تابش مي كند.

و در اين باب احاديثي وارد شده كه بر اين معني دلالت مي نمايد از آن جمله از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود العلم علمان فعلم عندالله مخزون لم يطلع عليه احد و علم علمه ملائكته و رسله الخ.

به اين بيان كه آنچه در اين عالم از حوادث واقع مي شود دو گونه است يك قسم حوادثي هستند كه وقوع آنها به اسباب طبيعي مطابق اسباب علوي و هيئت هاي فاعلي ملكوتي انجام مي يابد - اين قبيل اسباب با مقتضيات آنها كرارا واقع مي شوند.

قسم ديگر آنهائي هستند كه بر سبيل قدرت واقع مي شوند سبب حدوث اين قسم وقايع گاهي از اين عالم ابتدا مي شود از قبيل دعاي دعا كننده كه به سمع طبقه اي از ملكوت اعلي رسيده و چون بر آنها تأثر و انفعال محال نيست از اين اسباب متأثر مي شوند زيرا آنها نفوسي هستند كه به مواد افلاك و كرات متعلق و به آنچه در اين عالم واقع شده يا خواهد شد عالم و مطلعند حال اين حوادث خواه صورت هاي جسماني خواه هيئت هاي نفساني باشند نسبت به اين طبقه ملكوت يك نوع تأثيري كه عبارت از تحريك و امثال آنها باشد در اين عالم دارند بدون آنكه صورتي افاضه يا جوهري را ايجاد كنند زيرا اين قبيل افاضه و ايجاد مخصوص موجودي است كه به كلي از عالم اجسام جدا و مفارق باشد و اين موجود فقط مؤثر است و از جهت ديگر متأثر مي شوند به همين جهت است كه دعوات و قربانيها و توسلات راجع به استسقا (طلب باران) و امثال آن نافع قرار داده شده.

و همچنين در امور ديگري كه وقوع آنها نادر به نظر مي رسد از قبيل هلاكت قوي يا غرق جماعتي با خسف و زلزله مؤثر مي باشند و بيشتر معجزات انبياء عليهم السلام از همين قسم است يعني از چيزهائي هستند كه سبب وقوع آنها از اين عالم به عالم نفوس كليه تأثيركننده پيوسته پس از دعاي دعاكنندگان و امثال آن متأثر مي شوند از مقام ايجاد الهي افاضات و انشاءات و ايجاداتي به ظهور مي پيوندد و نيز به همين جهت است كه بايد از مكافات بر شر نترسيد و مكافات بر خير را انتظار و توقع داشت پس بداء نيز كه عبارت از ظهور امري باشد از ناحيه اسباب زميني و آسماني متوقع نبود از اين قبيل محسوس و اطلاع نفوس عاليه و سافله به جز در زمان نزديكي وقوعش بر آن ميسر نيست و واضح است كه بر طبقه



[ صفحه 332]



ملكوتيين كه بين عالم عقول محضه و عالم اجسام طبيعيه و صور ماديه واسطه هستند چنين امري ممتنع و محال نيست معذلك تمام امور از قانون قضاي اجمالي و علم محيط ازلي خارج نمي باشند چنانكه به افعال و اعمال اين طبقه از نفوس مؤثره كه مسخر امر الهي هستند در جميع احوال و افعال افعال حق مي باشند و از حيطه اقتدار و ايجاد الهي فارغ نيستند مانند آنكه حواس ما مسخر عقول ما هستند و از حدود اعمال و افعال عقول بيرون نيستند به طوري كه صحيح است شخص بگويد ديدم شنيدم مثل آنكه صحيح است بگويد چشمم ديد و گوشم شنيد تمام اين عبارات هر كدام از جهتي صحيح است مانند آنكه يدالله - عين الله - و امثال اين عبارت صحيح است در حالي كه خداوند دست و چشم و گوش ندارد ولي شرع هم تجويز فرمود كه گفته شود عين الله و قرآن خود فرمود يدالله فوق ايديهم و از جهتي صحيح است كه بگوئيم خداوند از تغيير مبراست و از نسبت بداء و ظهور در چيزي كه نبوده است و از وجهي كه منزه است و اما وجه تنزيه محض و خالص است به حسب مقام احديت در غيبت هويت لاهوتيت كه در حديث شريف ديگر وارد شده است.