بازگشت

دعاوي و استدلال


غالبا در بشر گروهي هستند كه دعوي علم و فضيلت علمي و اخلاقي مي كنند ولي در عمل اكثر قريب به اتفاق آنها از عهده دعاوي خود بر نمي آيند زيرا تا مرتبه اي كه واقف شده اند آن حدي است كه از جهل مركب خارج شده اند و تازه پس از سي سال تحصيل مي فهمند كه چيزي نفهميده اند يعني در قبال يك درياي ژرفي از علوم قرار مي گيرند كه تشخيص علميت آنها را مي دهند ولي كشف و شهود علمي براي آنها نشده است و لذا مي بينيم اكثر اين دعاوي باطل و بي جا و بي ثمر است.

تنها صفي كه از افراد بشر تشكيل يافته و به اسرار و رموز عالم آفرينش واقف بوده اند صف پيغمبران عظام و اوصياء گرام است كه از باب حكمت و مصلحت خلقت به آنها صفحات آفرينش نشان داده شده تا خوب از مبداء و معاد و خط سير و رموز و اسرار واقف گردند و بتوانند در مظان دعوت خلق به توحيد از عهده برآمده و معرفي خود را به اين فضيلت وقوف و علم و كشف بنمايند چنانچه بسياري از پيغمبران را ديديم كه در تمام شئون وظيفه رسالت خود حفظ شئون و اخلاق را نموده و از خود دعوي نكرده و هر جا بي خبر بودند مي گفتند بايد از مقام ربوبي از لسان وحي از جبرئيل فرشته مقرب خدا بپرسيم و به شما خلق بگوئيم به شرحي كه در كتاب تاريخ انبياء مفصل نقل شده است و از ميان همه آن برگزيدگان چند نفري مي شناسيم كه تصريحا يا تلويحا چنين دعوي نموده و چون نقشه عالم وجود زير نظر آنها بود خوب از عهده برآمده اند.

سرحلقه اين دانشمندان آسماني اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام بود كه مكرر اعلان كرد سلوني قبل ان تفقدوني اي مردم مسلمان هر چه مي خواهيد از علي بپرسيد قبل از آنكه او را نيابيد و در خور فهم و ادراك مردم آن عصر گروهي مي آمدند و مسائلي مي پرسيدند او چنان جواب مي داد كه پاسخ آنها براي خورده بينان علماي امروز هم كافي و شافي است او منادي لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا بود چنانچه در شرح حال آن حضرت نوشتيم نسخه منحصر به فرد و يكه تاز عرصه علم و فضيلت و جامع اضداد صفات بوده است هيچ چيز بر او مخفي نبوده است.



[ صفحه 359]



يكي از پيغمبراني كه دعوي مشروط كرد نه مطلق حضرت سليمان حشمت الله بود كه گفت من به زبان وحوش و طيور واقفم و همه در سيطره اراده من قرار دارند و عملا هم به جهانيان اين سلطنت و فرمانروائي كل را ثابت نمود و نشان داد و در ميان ائمه دين پس از اميرالمؤمنين امام محمدباقر عليه السلام شكافنده صفوف و صنوف علم و دانش بود كه فرمود ما داراي علومي هستيم كه مي توانيم از بسياري مطالب خبر دهيم و علومي كه اختصاصي حضرب رب الارباب است از باب حكمت و مصلحت خود به ما داده - از گذشته و آينده خبر داريم از مجاري سير كمالي تكويني و تشريعي مطلعيم از اينكه فردا كي چه مي كند و چه كس در كجا از دنيا مي رود و كي باران مي بارد و چه حوادث و وقايعي رخ مي دهد همه را مي دانيم و باذن الله عند الضروره ابراز مي كنيم و بديهي است اين اعلام با نداي عمومي جدش اين فرق را داشت كه مستمعين آن عصر آزاد براي شنيدن بودند ولي مستمعين عصر امام باقر عليه السلام آزادي عمل آن قدر نداشتند معذلك هر كس هر چه مي پرسيد مي گفتند و مردم را از علم و دين و اسرار و رموز خلقت در سير تكويني و تشريعي آگاه مي كردند و بايد ناگفته نگذشت كه زمان قبل از حضرت امام محمدباقر و پس از او يعني دوره قدرت بني اميه و قدرت بني عباس محدوديت دوستان آنها بيشتر بود تا آنكه اين نهضت علمي سطح معارف پروري را بالا برد - محمد بن مسلم مي گويد من شنيدم كه ابوجعفر مي گفت انا علمنا منطق الطير و اوتينا من كل شي ء خداوند به ما نطق طيور را آموخته و از هر چيز به ما تعليم فرموده است.

ابن شهرآشوب چندين ورق از علم آن حضرت در صور مختلف نقل مي نمايد كه از اصحاب و انصار او روايت كرده است. [1] .

بسياري اوقات مي شد كه اصحاب مي آمدند حضور امام و از كيفيت حركات و الحان و اصوات طيور و پرندگان و حيوانات اهلي و غير اهلي سؤال مي كردند و امام پنجم آنها را به حقيقت حال آگاه مي فرمود - يا از اخبار گذشته يا از احاديث پيغمبران يا از قصص متشابه قرآن و از معضلات مسائل علمي در اصول عقايد و فروع مي پرسيدند و به هر يك جواب كافي و شافي و وافي مي داد و مكرر مي شد پاسخ چند نفر را در يك مسئله به انحاء مختلف منوط به محيط و تناسب ازمنه و امكنه و موفقيت هاي مختلف مي فرمود و اين دعاوي ملازمه با استدلال و برهان داشت كه براي اثبات دعوي اعلان و اعلميت وقوف بالسنه و روح الاجتماع عالم كون و فساد



[ صفحه 360]



برهان و دليل اقامه مي كردند و مصاديق آن را هم مي گفتند تا بر شنوندگان ابهامي باقي نماند.


پاورقي

[1] ابن شهرآشوب از ص 284 تا 291.