بازگشت

خبر از شهادت زيد


در كتاب دلايل حميري از زيد بن حازم نقل مي كند كه در خدمت امام محمدباقر عليه السلام بوديم كه زيد بن علي برادرش گذشت امام فرمود ديدي اين مرد را او در كوفه خروج مي كند و كشته مي شود و سر او را جدا مي كنند.

حسين بن راشد نيز همين خبر را روايت مي كند كه در خدمت امام صادق عليه السلام بوديم كه فرمود خداوند رحمت كند عمويم زيد را وقتي مي خواست خروج كند پدرم فرمود يا زيد خروج نكن اني اخاف ان تكون المقتول المصلوب بظهر الكوفه اما علمت يا زيد لا يخرج احد من ولد فاطمه علي احد من السلاطين قبل خروج السفياني الا قتل؟ فكان الامر كما قال ابي

همان طور كه پدرم فرمود زيد قيام و خروج كرد و او را كشتند و فرمود هيچ يك از اولاد فاطمه و علي نيستند كه قبل از خروج سفياني قيام كنند مگر آنكه كشته شوند.

عبدالرحمن بن يحيي بن سعيد روايت مي كند كه يكي از بني هاشم گفت در حضور امام محمدباقر بوديم كه زيد برادرش هم حضور داشت مردي شاعر از اهل كوفه آمد حضرت فرمود آيا چيزي درباره ما نگفته اي او گفت درباره برادرت بيتي چند گفته ام



لعمرك ما كان ابومالك

بوان و لا بضعيف قواه



و لا ما لديه نازع

يعادي اخاه اذا ما نهاه



لان سدته سد مطواعه

و مهما و كلت اليه كفاه



حضرت امام محمدباقر دست به شانه برادرش گذاشت فرمود اين شعر در وصف تو مي باشد پناه به خدا مي برم كه تو در عراق كشته شوي.



[ صفحه 362]