بازگشت

كور اين جهان كور آن جهان است


و من كان في هذه اعمي فهو في الاخرة اعمي

زندگي براي تكامل است و تكامل در سايه بصيرت و بينائي است چشم عضو بينائي نفس است براي تكامل بدن و دل عضو بينائي عقل است براي ارتقا و اعتلاء و لذا بينائي نفس را به چشم سر و بينائي عقل را به دل و قلب نسبت داده اند و هر صفتي كه در قلب تجلي كند آن مورد توجه خلق و خالق و موجب رقاء و ارتقاء مي گردد.

با نور چشم سر مي توان از همه موجودات عالم و مرائي و مظاهر عكس برداري نمود و به عبارت فني ادراك نيروي محسوسات كرد و با نور ايمان و عقيدت و بصيرت و بينائي قلب مي توان از مجردات



[ صفحه 369]



و مدركات عقلاني عكس برداري كرد و علوم و فنون را طرح و نقاشي نموده در محفظه دماغ جا داد.

احساسات از محسوسات و عكس برداري تصوير بر مي دارد ادراكات از معقولات كه در مرائي تصورات او قرار گيرد عكس بر مي دارد نور چشم نيازمند نور خارجي است تا بتواند مرائي را ببيند چنانچه تا روز نشود و نور نباشد چشم نمي بيند ديده بصيرت هم تا نور ايمان و معرفت و عقل و علم نباشد نمي تواند معقولات و مدركات را دريابد با اين مقدمه امام محمدباقر عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه كه مي فرمايد هر كس در اين دار كور باشد در آن جهان هم كور و نابينا خواهد بود در اين تفسير امام چنين مي فرمايد.

من لم يدله خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و دوران الفلك بالشمس و القمر و الايات العجيبات علي ان وراء ذلك امرا هو اعظم منه فهو في الاخرة اعمي و اضل سبيلا

و در خبري با اين اضافه كه فهو عمالم يعاين اعمي و اضل سبيلا مي فرمايد كسي اين نور و روشنائي آسمان و زمين و سازمان منظومه هاي شمسي كه موجد شب و روز مي گردد و اين مدار سيارات از آفتاب و ماه و آيات عجيبه و شگفت آميزي كه رخ مي دهد و آنچه از مواليد و عناصر و مواد در اين فضاي بي انتهاي منظومه هاي كهكشان ها كه به چند مليون مي رسد او را در اين زندگي رهبري نكند و نفهمد و بينائي و بصيرت دل در فهم آن ها بر دلالت وجود واجب الوجود نداشته باشد چنين كسي كه نتواند اين هيئت و هيكل عالم صغير و كبير را معاينه كند و دليل يك مهندس قادر و توانا و عالم و غالب نشناسد چنين كسي نيز در آن جهان هم كور و نابينا خواهد بود.

به اضافه كه در اين عالم مي توان به دلالت چشم سر آيات الهي را ديد و از آن به چشم دل مظاهر قدرت لايتناهي حق را نگريست و اقرار و اعتراف به خلاقيت و رزاقيت و حيات و علم و قدرت و اراده او نمود و كسي كه در اين نشئه با اين همه مظاهر قدرت و آثار وجودي پي به توحيد نبرد يقينا در آن عالم نيز كه عالم مجردات است به حقايق سلسله نفوس مجرده پي نخواهد برد.

و لذا امام عليه السلام در احتجاج خود با يكي از خوارج فرمود:

قال بلي لم تره العيون بمشاهدة الابصار و لكن رأته القلوب بحقايق الايمان



[ صفحه 370]



لا يعرف بالقياس و لا يدرك بالحواس و لا يشبه بالناس موصوف بالايات معروف بالدلالات لا يجوز في حكمه ذلك الله لا اله الا الله

فرمود آن خداي خالق متعال با چشم سر ديده نمي شود بلكه به نيروي بينائي دل ديده مي شود چشم دل ها مي تواند او را ببيند و به حقايق ايمان دريابد او را نمي توان به قياس و حواس درك كرد و با آنچه در خيال و وهم و گمان آيد نمي توان برابر و تشبيه و تمثيل و قياس نمود - او را بايد به خلاقيت انسان و مظاهر آيات و مصاديق توحيد و مصنوعات و مخلوقات شناخت - او در حكومت و قضاوتش جور و ستمي به احدي نكرده است و نمي كند و اين بصيرت دل در آخرت مبتني بر بصيرت دل دنيوي است.