بازگشت

قحطي زمان امام محمدباقر و عمر بن عبدالعزيز


در سابق گفتيم كه در ميان ائمه عليهم السلام هيچكدام مانند امام محمدباقر عليه السلام در مضيقه مالي و دست تنگ نبودند و هيچ يك آنقدر خرج و نفقه خور نداشتند اكنون دلايل اجمالي اين گفتار را به نظر خوانندگان مي رسانيم.

امام محمدباقر عليه السلام اول امامي بود كه بين دو علوي و دو هاشمي جمع كرد و دو تيره در يك قبيله توجهشان به اين نقطه مابه الاجتماع و مركز التقاء و مصب دو نهر شيرين مجراي شجره ي طيبه بود كه بايد معيشت آنها را اداره نمايد و ضمنا از جهت اجتماعي هم در زندگاني



[ صفحه 380]



پدرش زين العابدين عليه السلام گفته شد كه آن امام انام صد خانواده را شبانه مانند جدش اميرالمؤمنين كه چهارصد خانواده را در كوفه نان و آب مي رسانيد او هم در شهر كوچك مدينه صد خانواده را از جهت معيشت اداره مي كرد و نمي دانستند كيست به درب خانه آنها نان و آب مي برد تا وقتي امام چهارم رحلت كرد و اين مقرري شبانه قطع شد فهميدند زين العابدين (ع) بود - اين خانواده ها نيز از امام محمدباقر عليه السلام انتظار داشتند و امام پنجم هم ناگزير بايد اداره امور معيشت بينوايان را به عهده بگيرد و لذا به آنها مانند پدر كمك مي كرد - تكثير اولاد علوي و هاشمي و قتل عام و غارت اموال مردم مدينه در ظرف پنجاه سال اخير از واقعه كربلا تا رحلت امام محمدباقر عليه السلام و فقر و بي چيزي مردم زندگي را سخت كرده بود و همه مردم آن شهر چشم به شخصيت اين امام دوخته و از او انتظار كمك و حمايت داشتند - يك جهت ديگر هم اين نظريه را تأييد مي كند و آن وفود و ورود دانش طلبان اطراف از اصحاب اميرالمؤمنين و شيعيان و معارف پروران و فرهنگ پژوهان كوفه و بصره و ايران - (عراقين) و غيره بود كه براي كسب علم و دانش به طرف مدينه مي آمدند و به خانه امام محمدباقر كه مؤسس مدرسه بزرگ و دانشگاه اسلامي بودند وارد مي شدند پذيرائي آنها و تقاضاي اكثر آنها براي خرج سفر و تأمين معيشت هم يك رشته مخارج مسلمي را به وجود آورده بود كه در قبال آن درآمدي نداشت - نكاتي ديگر باز مؤيد اين گفتار است چنانچه از اخبار و مواد تعليمات امام به دست مي آيد كه آن حضرت دست تنگ بود و به زحمت بسيار فراوان به كار و كوشش مي پرداخته است يكي زراعت و فلاحت شخصي خود آن حضرت بود كه پس از درس و بحث و فحص علمي به نخلستان ها و اراضي مزروعي خود در احد و اطراف مدينه مي رفت و مشغول كشاورزي مي شد تا از اين راه كمكي به هزينه هاي زندگي بشود و مهم تر از همه اين است كه در زمان اين امام يك قحطي عظيمي در مدينه و اطراف آن رخ داد كه تا شام ادامه يافت و مردم سخت در زحمت بودند نخلستان ها از بي آبي حاصل نداشت مزروعات خشك شد قنوات و چاه ها آب نمي داد و امام محمدباقر در اين روزها بيشتر مردم را به جود و بخشش مواسات و مساوات و برادري و اطعام و اكرام دعوت و تشويق و ترغيب فرمود و در امر كشاورزي و كار و كوشش سخت مردم را تحريض مي كرد و نامه هائي مي نوشت مبني بر تقوي و پرهيزكاري و زهد و ورع و پارسائي دنيا كه همه اين عوامل موجب تسلي خاطر بشر در اين حوادث و انقلابات است درس فضيلت و كرامت مي داد و مخصوصا به عمر بن عبدالعزيز



[ صفحه 381]



تأكيد در عدالت و رعيت پروري داشت و او را به جانب دل هاي مردم توجه نمود تا به داد آنها در فقر و قحطي و غلا برسد و معيشت آنها را اداره نمايد.

اين مقدمات همه مؤيد گرفتاري هاي معيشت و كار و فعاليت آن امام گرديد كه موجب اخبار تحريض و ترغيب بر سعي و كوشش و فعاليت در كار و زندگي از يك طرف و منع ضجرت و تنبلي و كسالت و تن پروري و يأس و نوميدي از طرف ديگر بود كه در اين راه اصرار و آموزش مفصلي فرموده است.