بازگشت

اخبار امام محمدباقر از مرگ خود


چنانچه در جاي خود گفته ايم امام در علم از گذشته و آينده متبحر و آگاه است و صفحات گذشت روزگار در نظر او قرار دارد كه از آن جمله خبر از مرگ و رحلت خويشتن است و اين حقيقت را ما در سيره ي 14 معصوم درباره هر يك جداگانه ديده و خوانده ايم و ثابت است كه همه آنها مي دانستند چه وقت خواهند مرد.

علامه مجلسي در بحارالانوار و سيد جزايري در مدينة المعاجز از ابوبصير روايت كرده اند كه گفت از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود پدرم به مرض شديد مبتلا گرديد به طوري كه بر آن حضرت بيمناك شديم و پاره اي از اصحاب بر بالين بستر پدرم گريان شدند ناگاه چشم باز كرده فرمود اني لست بميت في وجعي هذا يعني من در اين حال نخواهم مرد تا پدرم صحت يافت چندان كه سالي چند به سلامت زيست و در همان اوان كه صحيح و سالم و در كمال عافيت بود و هيچ اثر كسالتي در او مشاهده نمي شد فرمود اي فرزندم من در فلان روز خواهم مرد و همان روزي كه فرموده بود از دنيا رحلت كرد.

در روايت ديگري است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود پدرم به مرضي خفيف مبتلا گرديد و فرمود اعيان شهر مدينه را احضار كن كنار بستر من حاضر شوند تا وصيت خود را در حضور آنها بنمايم - من گفتم فدايت شوم در شما اثري از مرگ نيست.



[ صفحه 395]



فقال يا بني ان الذي جائني فاخبرني اني لست بميت في مرضي ذلك هو الذي اخبرني اني ميت في مرضي هذا

يعني اي فرزند عزيزم آن كس كه آن روز مرا خبر داد كه نخواهي مرد امروز هم خبر داد كه خواهي مرد و بنابراين وصيت خود را در حضور مردم به تو بگويم كه القاء شبهه اي نشود.

سدير و محمد بن اسماعيل در بحار و مدينةالمعاجز از حضرت ابي عبدالله عليه السلام روايت كرده كه فرمود پدرم به مرضي مبتلا شد به طوري كه بر او بيمناك شديم و برخي از خاندان ما در كنار بسترش به گريه و زاري پرداختند پدرم به آنها روي كرده فرمود من از اين درد كه بدان مبتلا هستم نخواهم مرد انه اتاني اثنان فاخبر اني لست بميت من وجعي هذا دو نفر آمدند به من خبر دادند كه از اين مرض نخواهم مرد تا روزي كه در كمال صحت بود ناگاه فرمود.

يا بني ان الذين اتياني في شكايتي التي قمت منها اتياني فاخبراني اني اموت من وجعي هذا يوم كذا و كذا

فرمود فرزند دلبندم آنها كه آن روز خبر دادند نخواهي مرد امروز مرا خبر از مرگ دادند كه در فلان روز خواهي مرد و امام ششم فرمود در همان روز پدرم رحلت فرمود.

در فصول المهمه اين خبر را براي وصيت درباره غسل و كفن و دفن خود نقل كرده است.

فرمود فقال يا بني اما سمعت علي بن الحسين عليهماالسلام يناديني من وراء الجدار يا محمد عجل

يعني اي فرزند از پدرم شنيدم كه از وراي ديواري مي فرمود اي محمد زود بشتاب به سوي ما.

عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه روزي پدرم مريض شد ولي در اثناء كسالت فرمود انما بقي من اجلي خمس سنين فحسبت فما زاد و لا نقص فرمود پنج سال تمام بدون كسر و نقصان از عمر من باقي است و همان روز آخري كه معين كرده بود از جهان رفت.

زراره و ابوبصير نيز همين خبر را نقل كرده اند و اضافه مي كند كه در شب رحلت



[ صفحه 396]



با خداي خود مناجات مي كرد - و چون مناجاتش تمام شد جعفر بن محمد را خواست و گفت يا بني ان هذه الليله اقبض فيها و هي الليلة التي قبض فيها رسول الله (ص)

فرمود اي فرزندم در اين شب قبض روح مي شوم و اين همان شبي است كه پيغمبر خدا قبض روح شد و بر حسب معمول بايد 28 صفر يا 12 ربيع الاول باشد.

و باز اضافه مي كند كه فرمود اكنون پدرم علي بن الحسين براي من شربتي آورد كه بياشامم و مرا به لقاي خداي تعالي بشارت داد.

قطب راوندي مي نويسد در آن شب وضو گرفت نماز خواند جامه نظيف پوشيد فرمود به لقاي خداي خود مي روم