بازگشت

وصاياي حضرت امام محمدباقر درباره امام پس از خود


يكي از ادله ثبوت امامت اين شد كه امام حي در حين رحلت وصيت كند و خليفه و امام پس از خود را معرفي فرمايد و اسرار و ودايع امامت را به او بسپارد و از شرايط مسلم امامت تحقق عصمت و طهارت است كه هيچكس نگفته محمد حنفيه يا زيد بن علي يا اسماعيل بن امام جعفر صادق معصوم بوده اند - امام در علم و دانش و تقوي و فضايل و سجاياي نفساني تربيت شده مهد ولايت بوده اند.

اين علم هم غير از علم امامت و ولايت است كه علم بما كان و بما يكون و ما هو كائن الي يوم القيمه باشد بلكه علم صوري بر حسب استعداد ظاهري است ولي آن علم حضوري و عيني كه به افاضه اشراقيه انوار ساطعه الهي بر قلوب اولياء و تربيت شدگان مكتب ربوبي تابش مي كند مخصوص برگزيدگان و امامان معصوم مي باشد كه با آن بر تمام موجودات و مخلوقات تسلط نموده و تصرف نمايند.



[ صفحه 408]



در اينكه امام محمدباقر عليه السلام از طرف پدرش به وصايت و انتصاب و معرفي به امامت منصوب شده بود سخني نيست و اين وصايت مؤيد و مصرح دلايل ديگر مقام نبوت و ولايت است و خود آن حضرت هم در حال نزع وصي و امام پس از خود را كه در تمام طول عمر به مردم معرفي كرده بود به وصايت تعيين فرمود و اسرار و ودايع امامت و آثار نبوت انبياء را كه ارث همه آنها به پيغمبر خاتم النبيين رسيده بود به وصي خود سپرد و او هم دست به دست تا امام عصر سپرده شده است.

روي محمد بن يعقوب الكليني بسنده انه لما حضرت علي بن الحسين (ع) الوفات اخرج سفطا او صندوقا عنده فقال يا محمد احمل هذا الصندوق قال فحمل بين اربعة فلما توفي جاء اخوته يدعون في الصندوق سهما قال و الله ما لكم فيه شيئي و لو كان لكم فيه شيئي ما دفعه الي و كان في الصندوق سلاح رسول الله صلي الله عليه و آله

كليني ره به اسناد خود روايت مي كند كه چون علي بن الحسين سجاد عليه السلام محتضر گرديد يك سبد يا صندوقي نزد او بود بيرون آورد و به فرزندش محمد داد و فرمود اين صندوق را حفظ كن محمد بن علي او را حمل كرده برد و محفوظ داشت و چون پدرش درگذشت برادران آمدند دعوي سهم الارث خود را نسبت به صندوق نمودند امام محمدباقر عليه السلام فرمود براي شما از اين صندوق سهمي نيست اگر شما سهمي داشتيد پدرم مي فرمود و به شما مي دادم در اين صندوق سلاح پيغمبر و آثار نبوت و اسرار و ودايع امامت است كه براي شما در آن سهمي نيست.

در روايت ديگر چنين است لما نظر علي بن الحسين الي ولده و هو يجود بنفسه و هو مجتمعون عنده ثم نظر الي محمد بن علي فقال يا محمد خذ هذا الصندوق فاذهب به الي بيتك و قال اما انه ليس فيه دينار و لا درهم و لكن مملو علما

در حال احتضار كه چشمش به فرزندش محمدباقر افتاد فرمود او داراي نفس قدس ملكوتي شده و آن صفات امامت و شرايط ولايت در او جمع گرديده فرمود اي محمد بگير اين صندوق را و به خانه خودت ببر و تصريح فرمود كه در آن صندوق دينار و درهم نيست بلكه مملو از علم و آثار فضيلت است آن صندوق حاوي علوم انبياء بود.

روايت ديگري از كتاب كافي نقل شده كه عمر بن عبدالعزيز با آن مقدماتي كه در كتاب حضرت سجاد نقل كرديم نامه اي براي رد صدقات اميرالمؤمنين و فدك فاطمه زهرا



[ صفحه 409]



سلام الله عليها نوشت نزد زيد بن الحسن المجتبي فرستاد او گفت ولي امر پس از رحلت جدم اميرالمؤمنين پدرم امام حسن مجتبي عليه السلام بود و پس از او عمويم امام حسين سيدالشهداء بود و بعد از ايشان علي بن الحسين سيدالساجدين و بعد از آن حضرت امام محمدباقر عليه السلام والي صدقات است بايد اين نامه را خدمت ايشان بفرستي كه او ولي امر و والي صدقات مي باشد و او صدقات را مخصوصا فدك را به حضرت امام محمدباقر رد نمود و درآمد صدقات جده اش فاطمه زهرا (س) صرف توسعه معارف دين فرمود و مكتب باقري را توسعه داد تا دامنه آن به مكتب جعفري رسيد.

ابن صباغ در وصاياي حضرت امام محمدباقر عليه السلام مي نويسد:

از امام جعفر صادق عليه السلام روايت مي كنند كه فرمود نزد پدرم نشسته بودم روزي كه قبض روح شد و مرا وصيت مي فرمود درباره غسل و كفن و دخول در قبر گفتم پدرجان هيچ وقت نمي ديدم شما شكايت كني مثل امروز من اثر مرگ در شما نمي بينم فقال يا نبي سمعت علي بن الحسين يناديني من وراء الجدار يا محمد عجل فرمود شنيدم صداي پدرم علي بن الحسين را كه از پشت ديوار مي فرمايد اي محمد شتاب كن بسوي ما بيا و مي دانم امروز از دنيا خواهم رفت. [1] .


پاورقي

[1] فصول المهمه ابن صباغ ص 203.