بازگشت

سبب زوال بني اميه


مقري مي گويد پس از زوال بني اميه برخي از شيوخ از آنها مي پرسيدند علت زوال حكومت شما چيست گفتند.

ما به عشق خوانندگان و نوازندگان و التذاذ از كيفيات و شهوات اشتغال يافتيم و آنها كه به ما خدمت مي كردند و اسباب عيش و نوش ما را فراهم مي كردند به آنها تفقد مي كرديم از كار و فعاليت اداره امور كشور باز مي ماندند و براي مصارف تعيش خود به رعايا ظلم و ستم مي كردند و بيدادگري مي نمودند بي انصافي و ستم پيشگي سبب تنفر عمومي گرديد ما از ملت ماليات و خراج مي خواستيم آنها امنيت و آسايش از ما در حالي كه تحميل خراج مي شد ولي آسايش و راحتي از رعايا و ملت سلب شده بود با اين ترتيب اختلاف طبقاتي شروع شد و دره عميقي بين ملت و دولت اموي به وجود آمد - فشار عمال ما موجب فراري دهقانان شد و مزارع ويران و بائر گرديد - دهات خراب و خالي ماند بيت المال خالي ماند و در حالي كه وزراء و درباريان حزب اموي به عيش و نوش مشغول بودند و دوستي آنها تا روزي بود كه دولت خزائنش انبوه از دينار و درهم بود چون بيت المال خالي شد افراد قشون اطاعت امر نكردند اطرافيان متفرق شدند - دشمنان غالب گرديدند ما هم به علل فقدان نيرو و ياران شكست خورديم به علاوه كه اشتغال به شهوات ما را از مهام امور كشور بي اطلاع داشت و نمي دانستيم در محيط تسلط ما چگونه مي گذرد و اين بي خبري قوي ترين عامل زوال سلطنت ما شد. [1] .

مردي در مسجد دمشق مركز قدرت حزب اموي با خنجر برهنه وارد شد و اين اشعار مي خواند در سال 132 كه خلافت اموي خاتمه يافت. [2] .



ابني امية قددنا تشتيكم

و ذهاب ملككم و ان لا يرجع



و ينال صفوته عدو ظالم

للمحسنين ثمه يفجع



بعد الممات بكل ذكر صالح

يا ويلة من قبح ما قد يصنع





[ صفحه 430]




پاورقي

[1] مروج الذهب ص 159 ج 2.

[2] مروج الذهب مسعودي ص 158 ج 3.