بازگشت

منظره ي شكنجه و انتقام قاتلين


به امر مختار قتله ي شهداي كربلا را دستگير و هر روز در ميدان قصرالاماره با حضور جامعه ي مسلمانان هر يك را به انواع عذاب انتقام و كيفر مي دادند و به سخت ترين شكنجه به هلاكت رسانيدند: سنان بن انس را بند از بند جدا كرده و در يك روغن زيتون گداخته انداختند - اعضاء بدن ناپاك منقذ بن مره قاتل حضرت علي اكبر (عليه السلام) را بريده و چشمهايش را كنده و سرش را از بدن جدا كرده بعد روي او نفت ريختند و آتش زدند - خولي را مأمورين مختار به اشاره ي همسرش از مستراح كه پنهان شده بود بيرون آورده و روي زمين كشيدند - سيل جمعيت او را با شمشير و گرز پاره پاره كردند.

ده تن حرام زاده كه بر بدن شهدا اسب تاخته بودند با ميخ هاي آهنين سر و سينه و دست و پاي هر يك به زمين كوبيدند - بعد سواران بر بدن پليدشان اسب تاختند تا نرم شدند - پس از آن سوختند.

انگشتها و دست و پاي بجدل را قطع كردند - اين قدر خون از بدنش بيرون شد تا به دوزخ رهسپار گرديد.

قاتل عبدالله بن مسلم بن عقيل را در عقابين كشيدند و تير بارانش نمودند آن قدر كه زير تيرها پنهان شد.

عمرو بن حجاج موكل آب فرات در فرار به بصره در راه از تشنگي جان داد سرش را بريده براي مختار آوردند - همچنين سر قيس بن اشعث را بريده حاضر كردند - مختار بعد از جدا كردن سر ابن سعد از بدن ناپاكش در كنيسه ي كوفه نصب كرد كه كودكان سنگ همي زدند و خبر سيدالشهدا از اين امر و كشته شدن او در فراش و نخوردن گندم ري به وقوع پيوست - مختار سر او را با سر حفص پسر



[ صفحه 36]



ابن سعد (كه خواهرزاده مختار بود) حضور زين العابدين (عليه السلام) فرستاد - امام خدا را شكر و براي نصرت مختار دعا فرمود.

مختار دبير ابن زياد را احضار و از روي ثبت دفتر به عمل هر يك از بي دينان واقف و به هلاكت تمام آنها فرمان داد.

روزي كه به امر مختار حرمله را در كناسه ي كوفه دست و پا بريدند و آتش زدند منهال حكايت نفرين امام سجاد (عليه السلام) را درباره حرمله به چشيدن حرارت آهن و آتش به مختار آگهي داد - مختار پياده شد و دو ركعت نماز و سجده ي شكر كرد - از حضرت جواد الائمه (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: رحمت خدا بر مختار باد - اگر در شيعه ي ما صد مرد چون مختار بودي هيچ كس حق ما را غصب نكردي...

انتقام قاتل ابالفضل قاتلين حضرت عباس (عليه السلام) از جمله حاكم بن طفيل را به ديوار كاخ به چهار ميخ كشيدند و تيرباران كردند - بعد لاشه ي پليدش را سوختند - مقاتل الطالبيين مي نويسد: مردي از قبيله ي بني ابان بن دارم با چهره سياه بود و مي گفت يكي از بستگان حسين را در پيشاني او اثر سجود بود كشتم - بعد از آن عمل شبي نيست كه نخوابم و آن جوان نيايد و مرا گرفته به آتش نيندازد - به طوري كه از نعره هاي هولناك من اهل خانه از خواب مي پرند و به اين عذاب صورتم سياه شده است. اين قاتل هر چه آب مي خورد تشنگي او رفع نمي شد تا شكمش پاره و به درك رسيد (1) دمعةالساكبه مي نويسد: و كان يقال قمر بني هاشم.. (كه شرح آن قبلا گذشت)



[ صفحه 37]



انتقام قاتل سيدالشهداء - شمر ملعون را از بيرون شهر دستگير و همين كه نزديك شهر آوردند مردم با مشتهاي گره كرده به او حمله ور و خواهان انتقام شدند. مختار گفت: اي شمر درنده نعره هائي كه در صحراي كربلا مي زدي چه شد؟باور نداري خدائي هست و آه مظلوم را بي اثر نمي گذارد؟...

يك تن بصري در حالي كه زانويش را روي سينه ي شمر گذاشت انگشتهاي او را با خشم شكست - فرياد شمر قلوب جريحه دار دوستداران حسين (عليه السلام) را التيام مي پذيرفت و آتش دروني را تا اندازه اي تسكين و خاموش مي كرد - بصري لب خنجر خود را مانند اره كنگر نمود و شمر را به پشت خوابانيد و به شدت و فشار به گردن او مي كشيد - خون فواره مي زد و نعره ي آن حيوان درنده فضا را پر مي كرد... تا بي هوش شد.

بصري با خونسردي گردن شمر را به زانو تكيه داد و از چانه اش گرفت و با تمام نيرويش كج كرد و با خنجر گلوي پليدش را پاره كرد. بعد سر خونين ناپاكش را بلند كرد و فرياد زد: اين عاقبت ظلم و ظالمان است!... فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمدلله رب العالمين.