بازگشت

اشاره اي به جنايات بعضي از زمامداران معاصر با امام


جوان: بايد گفت موقعيت زمامداران عصر امام باقر عليه السلام و موضع گيري آنها مشكلات زيادي براي حضرت به وجود آورده است.

همسفر: قطعأ چنين است، تو مي داني كه محمد باقر عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش از آغاز امامت تاكنون با تعدادي از زمامداران اموي معاصر بوده است.

اكنون هم روابط حكومت با اهل بيت بسيار تيره است. هنوز حادثه ي جانگداز كربلا از اذهان مردم محو نشده بود كه وليد دست به جنايت ديگري زد او ناجوانمردانه امام سجاد عليه السلام را مسموم كرد و چون مورد تهديد واقع شد از ترس سرنگوني حكومت خويش مرتكب جناياتي ديگر شده، اين عنصر فاسد، دو سال از حكومت نه



[ صفحه 26]



ساله ي خود را همزمان با امام محمد باقر عليه السلام سپري نمود و پيوسته به هوسراني و خود كامگي مشغول بوده، او عمال ستمگر خود مانند حجاج بن يوسف ثقفي را بر سرنوشت مسلمانان مسلط كرد تا با اعمال زور و ايجاد خفقان از نشر احكام و احاديث نبوي جلوگيري شود.

حجاج خون آشام با پشتگرمي حكومت مركزي، دست به كشتار و شكنجه هاي وحشتناكي زده است.

تأثير اجتماعي اين همه كشتار باعث شد جامعه ي اسلامي به علت از دست دادن نيرومند ترين رجال و رهبران خود دچار ضعف و ناتواني شود.

جوان: آيا پس از اين جنايات، مگر مردم مسلمان شاهد جنايات زمامداراني مانند يزيد بن عبدالملك نبوده اند! او كه شرارت را از جد پدري خود مروان بن حكم و جد مادري اش يزيد بن معاوية بن ابي سفيان به ارث برده بود مانند همنام خويش يزيد بن معاوية جز عياشي و خوشگذراني و جنايت هدفي ديگر نداشت، هوسبازي و دلباختگي اين زمامدار عياش به حدي رسيد كه پس از مرگ معشوقه اش «حبابه» اقدام به نبش قبر نمود تا بار ديگر چهره ي متعفن و جسد بي جان او را ببيند، و اكنون برادرش هشام بن عبدالملك بر مردم حكومت مي كند، حكومت او بر اساس زور و قدرت است، هشام نيز در ميان مردم پايگاهي ندارد.

همسفر: آري هشام هم سخت ترين دوران زندگي را براي



[ صفحه 27]



امام باقر عليه السلام به وجود آورده است. او براي فريب مردم، امسال عازم حج شده و مدتها است كه جاسوسان حكومتي اش در حال آماده باش هستند، آنها تمام مردم را زير نظر دارند و چنانچه با يك نفر از علويان مواجه شوند با تمام قوا مراقب او هستند.

اكنون يعني همزمان با امام باقر عليه السلام، فرزندش امام صادق (عليه السلام) نيز در مكه به سر مي برد و مدتي است كه انبوه مردم از محضر پر بار يادگار پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم بهره مند مي شوند.

شباهت جسمي و روحي امام عليه السلام با پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم گروه كثيري از امت اسلامي را به خود جذب نموده است. فرزندش جعفر بن محمد صادق عليه السلام در اين موقعيت حساس، در اجتماع گروهي از مردم سخن مي گويد او پس از حمد و ثناي خداوند سخن خود را چنين آغاز نموده است: ستايش خدايي را سزاست كه محمد صلي الله عليه و اله و سلم را به پيامبري برانگيخت و ما را وسيله ي او گرامي داشت. ما برگزيدگان خدا بر خلق او هستيم و پسنديدگان او بر بندگانش، ما نمايندگان او در زمين هستيم، خوشبخت كسي است كه از ما پيروي كند و بدبخت و شقي كسي است كه با ما مخالفت كرده و دشمني ورزد.

سخنان شيوا و بيدار كننده ي فرزند امام، در مردم اثر بسيار گذاشته بلافاصله جاسوسان اموي اين سخنان را به هشام گزارش مي كنند.

با توجه به خشم شديدي كه در هشام به وجود آمد، به پيشنهاد يكي از نزديكان صلاح نديد در چنين موقعيتي متعرض امام شود،



[ صفحه 28]



بلكه بايد درد و شكنجه ي روحي را تا پايان مراسم حج و زماني كه به دمشق باز گردد و امام باقر عليه السلام نيز به مدينه مراجعت كند تحمل كند، آنگاه با ارسال پيامي مهم و محرمانه براي فرماندار مدينه، محمد باقر عليه السلام و فرزندش را در اسرع وقت به دمشق چنين فرا مي خواند: محمد باقر و فرزندش را هر چه سريعتر به دمشق روانه كن.

حاكم مدينه فرمان هشام را اجرا مي كند. او امام باقر عليه السلام و فرزندش را تحت مراقبت شديد مأموران حكومتي به دمشق مي فرستد.

از آن جا كه دربار خلافت اغلب زمامداران اموي و از جمله هشام، از وجود چنين دانشمنداني خالي است و شعرا و داستانسرايان و مداحان درباري جاي رجال علم را گرفته اند، هشام به فكر تشكيل مجلس مناظره نمي افتد، زيرا به خوبي مي داند اگر از راه مبارزه و مناظره ي علمي وارد شود هيچ كس از رجال و درباريان او از عهده ي مناظره با امام باقر عليه السلام بر نخواهند آمد، لذا تصميم گرفت از راههاي ديگر وارد شود تا پيروزي او مسلم گردد.

جوان: مي داني هشام براي تحقير امام از چه راهي وارد شد؟! ابتدا او را در يك مسابقه ي تير اندازي اجباري شركت داد تا شايد بتواند با شكست وي حضرت را در نظر مردم تحقير كند.