بازگشت

شركت اجباري امام در مسابقه ي تيراندازي


او به اين منظور پيش از ورود امام عليه السلام به قصر خلافت در روز



[ صفحه 29]



معين، عده اي از درباريان را به نصف نشانه و تيراندازي مشغول مي كند. زماني كه امام به دمشق وارد مي شود، هشام براي تحقير و تضعيف روحيه ي او ابتدا تا سه روز اجازه ي ملاقات به وي نمي دهد، چهارمين روز، اجازه ي ورود به امام داده مي شود، محمد باقر عليه السلام و فرزندش جعفر صادق عليه السلام وارد محفل هشام مي شوند، در حالي كه او بر تخت سلطنت نشسته و گروهي از امرا و فرماندهان عالي رتبه در كنارش به حالت آماده باش ايستاده اند. گروهي ديگر در كنار قصر، پرده اي آويخته اند تا با پرتاب تير به وسط هدف، مهارت و قدرت نشانه گيري خود را به هشام نشان دهند. خليفه كه از بي اعتنايي امام نسبت به خود سخت خشمگين شده بود، شروع به سرزنش كرد و پس از او اطرافيان نيز هر كدام به نوبه ي خود با سخناني به امام اهانت كردند. امام باقر عليه السلام به پا خاست و با جملاتي محكم و متين آنها را نصيحت كرد، در حالي كه تير اندازان در حضور هشام با نشانه گيري هدف، هنر نمايي مي كردند. او امام باقر عليه السلام را مخاطب ساخته، مي گويد: اي محمد تو هم با مردم قوم خود در تير اندازي شركت كن، امام باقرعليه السلام ابتدا خودداري كرد و فرمود: من پير شده ام، مرا معاف بدار، هشام سوگند ياد كرد كه هرگز از تو نمي گذرم و مگر آنكه تيري بيفكني.

آنگاه به اشاره ي هشام يكي از بني اميه تير و كماني را به امام تسليم كرد. حضرت تيري بر زه زد و بيفكند و در ميان نشان جاي داد. سپس تيري بيفكند و بر آن تير بنشاند و همين طور سومين



[ صفحه 30]



و چهارمين تير و همچنان تير از پي تير نشاند تا 9 تير كه بر يك هدف فرود آمدند اين عمل شگفت انگيز، حاضران را به شدت تحت تأثير قرار داده اعجاب و تحسين همه را برانگيخت. در اين هنگام هشام كه چنين مهارتي را از امام ديد و حسابهايش غلط از آب در آمد و نقشه اش بر آب شد، سخت مضطرب و خشمگين شده بي اختيار و با لحني توأم با كينه بانگ زد: اي ابا جعفر سخت نيكو تير افكندي، تو از همه ي تيراندازان عرب و عجم برتر و داناتر هستي.

روزي امام صادق عليه السلام فرمود: هشام تا آن زمان به خون پدرم نينديشيده بود، اما در اين وقت بود كه تصميم به قتل او گرفت. سر به زير افكند، پس از مدتي كه من و پدرم را همچنان ايستاده نگه داشت، ما را به نزد خود نشاند و رو به پدرم كرد و گفت: اين تير اندازي را از كه آموختي؟! يقين دارم كه در تمام روي زمين هيچ كس نتواند چنين تير افكند، آيا جعفر نيز مانند تو در تيراندازي مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان رسالت همه ي كمالات ظاهري و باطني، علم، كمال و توانايي در كار را كه خداوند در سوره ي مائده به آن اشاره فرموده [1] از يكديگر به ارث مي بريم و هيچ گاه زمين از چنين افرادي خالي نخواهد ماند. چهره ي هشام با شنيدن اين سخن از



[ صفحه 31]



شدت خشم بر افروخته شد. سر به زير افكند تا در انديشه كه با طرح سؤالاتي بتواند امام را مغلوب كند. پس از آن سؤالاتي را مطرح كرد كه حضرت با بياني صريح و روشن به پاسخگويي پرداخت.

همسفر: آري با برسي موقعيت امام و برخوردهاي ديگر او با هشام معلوم مي شود كه خليفه از پايگاه اجتماعي امام محمد باقر عليه السلام و فرزند بزرگوارش سخت بيمناك بود، از اين جهت به حاكم مدينه دستور مي دهد كه هر دو را به شام روانه سازد.

جوان: قطعأ مي داني كه مسافرت حضرت به شام هر چند اجباري بوده و هشام بسيار مي كوشيد كه پدر و پسر را در برابر چشم مردم شام كوچك كند، اما پيروزي او در مسابقه ي تيراندازي و مناظره ي حضرت با اسقف بزرگ مسيحيان به امام عظمت بخشيد كه همه ي مردم شام از مقام شامخ حضرت آگاه شدند و خليفه مجبور شد هر دو را مرخص كند و آنان را به مدينه باز گرداند.

همسفر: بايد گفت كه امام محمد باقر عليه السلام در دوران امامت خويش با چنين مدعيان خلافت روبه رو بوده، اما در عين حال از طريق تعليم و تربيت، جنبش علمي دامنه داري را به وجود آورد و مقدمات تأسيس يك دانشگاه اسلامي را در دوران امامت خود پي ريزي نمود كه در زمان فرزند بزرگوارش امام صادق عليه السلام كاملا شكل خواهد گرفت.

جوان: در واقع نيز چنين است زيرا شرايط پيچيده ي زمان امام باقرعليه السلام مجالي جز نشر حديث و گسترش تعاليم اسلامي به آن



[ صفحه 32]



حضرت نمي دهد و بدين جهت است كه علوم باقري در عصر خود زبانزد خاص و عام گرديده و مسلمانان را با معارف و مضامين عالي اسلامي و تفسير قرآن و احكام آن آشنا ساخت و مكتب پر بار آثار درخشان علمي ايشان شخصيتهايي را پروراند كه هر يك از آنها راوياني بر جسته و فقهايي بلند مرتبه هستند و در اين مورد پيشگويي پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم را به ثبوت رسانده است.

همسفر: تو كه از دانشجويان امام و پرورش يافته ي مكتب علمي و ادبي و پيوسته در مدينه در محضر درس آن حضرت بوده و هدف ايشان را از تربيت دانشمندان درك كرده اي، يقينا خاطراتي بس شيرين و آموزنده به ياد داري و بسياري از انديشمندان و محققان و شاگردان آن مكتب علمي را مي شناسي.

جوان: طبيعي است وجود چهره هاي علمي و معنوي و دانشمندان تربيت شده در مكتب امام كه همه افراد عالم و فقيه و مدبر و آگاه به اوضاع زمان هستند و در جامعه با درايت و بينش عميق به نقل و نشر احاديث امام مي پردازند ترسيم كننده ي سيماي علمي و قيام فرهنگي آن حضرت عليه حكام ستمگرند، زيرا يكي از حلقه هاي ارتباطي ميان حضرت و شيعيان و جامعه، اصحاب و شاگردان امام هستند. آنان ناقلان دانش، اخلاق و پيام امام و حافظان احاديث شيعه از گزند حوادثند. روزي امام صادق (عليه السلام) در اين باره فرمود: هيچ كس نام ما و احاديث پدرم را زنده نكرده مگر زرارة، ابو بصير، ليث مرادي، محمد بن مسلم و بريدبن معاويه



[ صفحه 33]



العجلي كه در استنباط احكام سر آمد بودند. و اما باقر عليه السلام فرمود: اگر اين ها نبودند احاديث ما بيان و تشريح نمي شد. آنان نگهبان دين و امين پدرم در حلال و حرام خدا و سبقت گيرندگان به سوي ما در دنيا و آخرتند [2] .

همسفر: البته بايد گفت موقعيت سياسي به گونه اي است كه اغلب صحابه ي ائمه براي رهايي از تعقيب عمال حكومت و دشمني مخالفان، هنگام نقل روايات، كمتر از نام امام استفاده مي كنند، به عنوان مثال يكي از اصحاب امام صادق عليه السلام به نام ابراهيم بن عبدالحميد صنعاني را مي شناسم كه سخنان حضرت را در مسجد كوفه روايت مي كند و از امام با عنوان «ابو اسحاق» ياد كرده و مي گويد: «قال ابو اسحق و فعل ابو اسحاق كذا، يعني ابو اسحق گفت و ابو اسحق چنين ذكر كرد» و منظورش امام صادق عليه السلام است.

جوان: خدا نگهدارت باد كه به اين مطلب اشاره نمودي، در ادامه ي سخن بايد گفت مدت 19 سال امام باقر عليه السلام كه به ترويج احكام و بيان حقايق و تفسير معضلات قرآن پرداخت و عده ي زيادي از شهرهاي مختلف رو به مدينه آورده و از محضر درس آن حضرت كسب علم نمودند. من پيوسته افتخار شرف يابي به حضور امام عليه السلام را داشته و شاهد بوده ام كه محضر امام مكتبي تربيتي و مدرسه اي علمي و اجتماعي و از پر بارترين حوزه هاي درسي جهان اسلام به



[ صفحه 34]



شمار مي رفت. هر دانش پژوهي به اين محفل علمي راه مي يافت و با مسأله يا مشكلي رو به رو مي شد، به آساني از آن منبع فيض و كمال بهره مي گرفت.


پاورقي

[1] اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الا سلام دينا.

(امروز دينتان را براي شما كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلام را برايتان پسنديدم.) سوره ي مائده (5) آيه 3.

[2] «هولاء حفاظ الدين امناء ابي علي حلال الله و حرامه و هم السابقون الينا في الدنيا و السابقون الينا في الاخرة.».