بازگشت

سيره ي عملي امام باقر


همسفر: خدا يار تو بود كه ايامي از عمر خويش را با محمد باقر عليه السلام سپري كردي، در اين مدت شاهد فراز و نشيبهايي از زندگي علمي و سياسي امام باقر عليه السلام بوده اي و قطعأ تجلي دانش و حكمت آن حضرت را در سيره ي علمي ايشان و نيز حضور سازنده و مؤثر او را در جامعه ديده اي و ترديدي نيست كه بيان گوشه اي از سيره ي عملي او راهنماي ما به سوي سعادت است لذا بر ماست كه سيره ي عملي پيشواي مان را به ديگران رسانده و خود نيز بدان عمل كنيم.

جوان: آري از آنجا كه امام نمونه ي والاي انسانيت بوده و زندگي او آئينه ي تمام نماي زندگي شرافتمندانه ي يك انسان متعالي است، لذا رفتار و كردار وي نمونه و الگو مي باشد.با نگاهي گذرا به زندگي امام باقر عليه السلام در مي يابيم كه يكي از ويژگيهاي آن حضرت جامعيت ايشان است، به اين معنا كه وي در اوج توجه و ارج گذاري به علم و دانش، هيچ گاه از فضايل اخلاقي و روحي غافل نبوده و زهد و تقواي او و پرداختن به معنويات، وي را از زندگي مادي و آموزشهاي اجتماعي باز نمي داشت. امام بر اين عقيده است كه كار



[ صفحه 35]



و كوشش در نزد خدا امري محبوب و پسنديده است و موجب نزديكي انسان به خدا مي شود. محمد بن منكدر مي گويد: روزي از روزهاي گرم تابستان به جايي در اطراف مدينه رفته بودم، در آنجا امام باقر عليه السلام را كه مردي فربه بود ديده كه با دو تن از خدمتكارانش مشغول كار و تلاش بود. با خود گفتم: بزرگي از بزرگان قريش در اين ساعت گرم و با اين حالت در طلب دنيا مي كوشد؟! به خدا سوگند بايد او را اندرز دهم. پس به او نزديك شده و سلام كردم، او نفس زنان و عرق ريزان با گشاده رويي سلام مرا پاسخ داد. به او گفتم: خداوند اصلاحت كناد، بزرگي از بزرگان چون شما در اين ساعت و با اين حالت در طلب دنيا مي كوشد؟! اگر در اين حال مرگ فرا رسد، چه خواهيد كرد؟ امام دست از دست خدمتكارانش رها كرد، بر پاي خويش ايستاد و فرمود به خدا سوگند اگر در اين حال مرگ به سراغم آيد، در حالي به سراغم آمده است كه به اطاعت خداوند مشغولم، زيرا بدين كار خود را از تو و ديگران بي نياز مي كنم، من از اين مي ترسم كه مرگم زماني فرا رسد كه به نافرماني خدا مشغول باشم. محمد بن منكدر مي گويد: با شنيدن اين سخن به امام عرض كردم: خدايت رحمت كناد خواستم شما را پندي داده باشم، اما شما مرا نصيحت كرديد.

همسفر: مي دانم كه علاوه بر كارهاي علمي و فرهنگي و لزوم تلاش براي كسب معاش، حضور در جامعه، خدمت به اجتماع مسلمانان، رسيدگي به محرومان و رفع نيازهاي مردم نيز از



[ صفحه 36]



اهم برنامه هاي آن حضرت بود.

جوان: در اين باره سخن ابو حمزه ي ثمالي را به ياد آوردم كه گفته است: روزي در مسجد رسول خدا نشسته بودم، مردي وارد شد و سلام كرد. او در جستجوي ابو جعفر، محمد باقر عليه السلام بود و اظهار مي داشت كه چهل مسأله دارم تا از او بپرسم، و آنچه را كه حق است بپذيرم. از او پرسيدم آيا تو فرق بين حق و باطل را مي شناسي؟آن مرد گفت آري. در اين موقع گروهي از مردم خراسان و عده اي ديگر از مردم كه در اطراف او بودند و مسائل حج را سؤال مي كردند وارد شدند آن مرد نيز به امام نزديك شد. مسائل خود را مطرح كرد و امام پاسخ لازم را به او داد.

ابو بصير گويد روزي امام باقر عليه السلام در مسجد الحرام نشسته بود، در حالي كه گروهي از دوستدارانش گرد او بودند. ناگاه طاووس يماني با جمعي از همراهانش وارد شد پرسيد: مردم به دور چه كسي گرد آمده اند؟ گفتم به دور محمد بن علي عليه السلام طاووس يماني گفت: من هم با او كار دارم. پس جلو رفت و سلام كرد و نشست. به امام گفت آيا اجازه مي دهيد سؤالاتي را از شما بپرسم؟امام فرمود: آري بپرس. طاووس يماني سؤالات خود را طرح و از امام پاسخ كامل دريافت نمود.

همسفر: چه خوب شد كه درباره ي مرجعيت و پاسخگويي حضرت به پرسشهاي مردم، سخني به ميان آوردي. مي داني جود و بخشش امام نيز به گونه اي است كه هرگاه نيازمندي به امام باقر عليه السلام



[ صفحه 37]



روي آورد با پاسخ منفي رو به رو شد. محمد باقر عليه السلام هيچ گاه از بخشش به برادران و كساني كه به وي روي مي آوردند ملول نمي شد. او پيوسته اين حديث را از جد بزرگوارش رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم روايت مي كرد كه مي فرمايد: سخت ترين كارها سه كار است:

1-هنگام بخشش مال، برادران ديني را يكسان ديدن. 2- با مردم به طريق انصاف رفتار كردن.3- در تمام حالات به ياد خدا بودن [1] .

امام محمد باقر عليه السلام بسيار صدقه مي داد و مي فرمود: صدقه در روز جمعه، بدليل فضيلت اين روز بر ديگر روزها، دو چندان مي شود. از عمرو بن دينار و عبدالله بن عبيد شنيدم كه مي گفتند: به ديدن امام محمد باقر عليه السلام نرفتم مگر اين كه امكانات مالي و پوشاك و هدايايي در اختيار ما مي گذاشت و مي فرمود: اينها قبل از ديدار براي شما مهيا شده بود.

جعفر صادق عليه السلام فرمود: روزي به حضور پدرم رسيدم در حالي كه هشت هزار دينار را بين فقرا و نيازمندان تقسيم مي كرد. آن حضرت همچنين يازده برده را آزاد كرد. يكي از خدمتكاران خانه ي محمد باقر عليه السلام به نام سلمي مي گويد: هر وقت دوستان و آشنايان امام به ميهماني آن حضرت مي آمدند از نزد امام خارج نمي شدند مگر اين كه بهترين غذاها را تناول كرده و گاهي نيز از امام پول و لباس



[ صفحه 38]



دريافت مي كردند.

سلمي گويد: با امام درباره ي اين كه ايشان مخارج سنگيني را تحمل مي كنند سخن مي گفتم امام فرمود: اي سلمي نيكي دنيا پيوند با برادران و رسيدگي به دوستان و آشنايان است. [2] .

سلمي گويد: آن حضرت گاهي پانصد گاهي ششصد و زماني تا هزار درهم هديه مي داد. اسود بن كثير مي گويد: تهي دست شدم، برادران و دوستانم به من كمك نكردند و چون از نيازمندي خود و جفاي برادران به امام باقر عليه السلام شكايت كردم امام فرمود: بد برادري است آن كه به هنگام ثروت با تو دوستي كرده به هنگام فقر و نيازمندي پيوند خويش را با تو قطع كند [3] .

آن گاه امام به خدمتكار خويش دستور داد هفتصد درهم بياورد و به من فرمود: اين مقدار را خرج كن، چون به همه مصرف رساندي و تمام شد مرا از حال خود آگاه كن.


پاورقي

[1] اشد الاعمال ثلاثه: مواساة الاخوان في المال و انصاف الناس من نفسك و ذكرو الله في كل حال.

[2] يا سلمي ما حسنة الدنيا الا صلة الاخوان و المعارف.

[3] بئس الاخ اخ يرعاك غنيا و يجفوك فقيرا.