بازگشت

محبت نسبت به خانواده


جوان: آري خدايت رحمت كناد، اكنون پس از مقدمه اي كوتاه، سخني در محبت امام نسبت به خانواده برايت بگويم.

تو مي داني صحيحترين شكل محبت و عاطفه نسبت به



[ صفحه 39]



خانواده و تربيت فرزندان و ايجاد تعادل ميان عواطف و ارزشها در مكتب اهل بيت عليهم السلام ديده مي شود، زيرا چنين عاطفه و تربيتي معلول رعايت كامل ارزشهاي ديني و الهي است. مسلم است به كارگيري معيارهاي ديني و توجه كامل به فرامين الهي در اعمال محبت و عاطفه نسبت به خانواده و تربيت فرزندان ضامن سعادت ابدي آنها و خير و صلاح والدين است. در گروهي از مردم دلبستگي به خانواده و فرزندان به گونه اي است كه در اداره ي زندگي بعد معنوي پرورش فرزندان و ارزشهاي ديني و دستورات الهي را رها كرده و تنها به بعد مادي و ظاهري آن پرداخته اند. بديهي است عدم توجه به فرامين الهي و رها كردن معيارهاي ديني در پرورش فرزندان، شكل گيري ايمان و معتقدات آنها را به خطر انداخته و آنان را در معرض تزلزل و انحراف و در نهايت شكست و ناكامي قرار مي دهد. گروهي ديگر از مردم چنان گرفتار تعصبات جاهلانه شده اند كه تو حيد و محبت به خدا را در سايه ي بي توجهي به دنيا و در نتيجه بي مهري نسبت به خانواده و فرزندان و رها كردن آنها مي دانند، به گونه اي كه در مرگ عزيزترين نزديكانشان كمترين تأثيري به خود راه نمي دهند. اين دسته دنياي خود را به خيال كسب آخرت ترك كرده اند.

اين دو گروه يا پايبند به دين نيستند و يا دين را از طريق غير اهل بيت آموخته اند. اينان در مسائل عاطفي و تربيتي گرفتار افراط و تفريط شده و در پيشگاه عدل الهي مسؤول اند.



[ صفحه 40]



امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايد:

كسي كه دنياي خود را به خاطر كسب آخرت ترك كند و يا آخرت خود را به خاطر طلب دنيا رها سازد از ما نيست [1] .

به ياد دارم كه يكي از ياران محمد باقر عليه السلام مي گفت: عده اي به قصد ديدن امام باقر عليه السلام به خانه ي او وارد شدند، پس از ورود دريافتند فرزند خردسال امام بيمار است و غم و اندوه فراواني را در چهره ي حضرتش مشاهده كردند، به گونه اي كه قرار و آرام نداشت، با خود گفتند اگر به امام معصيتي وارد شود ممكن است از شدت ناراحتي عكس العملي نشان دهد كه از او انتظار نمي رود. در اين انديشه بودند كه ناگهان صداي شيون و زاري بلند شد، دريافتند كه كودك جان سپرده است. در اين لحظه امام با چهره اي گشاده و حالتي متفاوت با آنچه پيش از اين داشت بر آنان وارد شد، مهمانان عرضه داشتند فدايت شويم، ما از روحيه اي كه شما پيش از اين داشتيد نگران شديم.

امام پاسخ داد: ما دوست داريم كه فرزندانمان دور از درد و رنج بوده و سالم بمانند، اما چنانچه امر و تقدير خداي متعال تحقق يابد، در برابر خواست خداوند تسليم هستيم. معلوم است كه امام از روحيه ي رضا و تسليم در برابر اوامر الهي برخوردار است و برخورداري از چنين روحيه اي دليلي بر عدم احساسات و عواطف انساني نيست.

همسفر: علاوه بر مسائل عاطفي كه بيان كردي، رعايت



[ صفحه 41]



حقوق مالي مردم و ارزشهاي اخلاقي انسان و صفاتي مانند صبر و شكيبايي و بردباري در خاندان رسالت به حد نهايي خود رسيده و اين صفات از ويژگي هاي يك مسلمان واقعي در روابط اجتماعي است. در اين موضوع برخورد مردي مسيحي را با امام باقر عليه السلام و خويشتن داري حضرت در برابر او را به ياد دارم. بياد دارم كه مرد مسيحي با امام باقر عليه السلام برخورد كرد و از روي كينه زبان به بدگويي و اهانت گشود. وي به امام گفت: ايها البقر امام بدون كوچكترين خشم و عكس العملي فرمود: من باقرم. مرد مسيحي مجددا به قصد طعنه به امام گفت: تو فرزند زني آشپز هستي! امام با آرامش فرمود: آشپزي حرفه ي او بود. مرد مسيحي كه خود را شكست خورده و ناتوان از به خشم آوردن امام ديد. گفت: تو فرزند آن زن سياه چرده ي زنگي و... هستي! امام با كمال آرامش فرمود: اگر راست مي گويي خداوند او را بيامرزد و اگر دروغ مي گويي خداوند تورا بيامرزد. در اين هنگام مرد مسيحي نهايت حلم و بردباري را از امام باقر عليه السلام مشاهده و دريافت كه امام علي رغم موقعيت علمي و اجتماعي خود در برابر بد زباني او هيچ گونه عكس العمل نامناسبي از خود نشان نداد و با كمال شكيبايي به سخنان او پاسخ داد. پس از آن بسيار شرمنده شد و از امام پوزش خواست و مسلمان شد.

جوان: در ادامه ي سخنت بايد بر صاحبان خرد پوشيده نيست كه چنين صبر و شكيبايي در برابر نا بخردان نتيجه اي سازنده و عكس العملي نيكو دارد و اين گونه صبر و تحمل را تنها در پيروان



[ صفحه 42]



مكتب اهل بيت مي توان يافت.

اما درباره ي اهتمام حضرت به رعايت حقوق مالي افراد كه بدان اشاره كردي، از ابو ثمامه سخني شنيده ام، او مي گويد: چون خواستم در مكه اقامت كنم به امام باقر عليه السلام عرض كردم فدايت شوم مي خواهم در مكه سكني گزينم و مقيم شوم اما يكي از مرجئه [2] از من طلبكار است، در اين باره چه مي فرمائيد؟

امام فرمود: به سوي طلبكارت برگرد و قرضت را بپرداز و گونه اي زندگي كن كه هنگام مرگ بدهكار كسي نباشي. همانا مؤمن خيانت نمي كند.

همسفر: آه، گويي به پايان راه رسيده ايم و وقت جدايي است، من هرگز اين ساعات خوش مصاحبت با تو را از ياد نمي برم، چه مرا شاد كردي توفيق هر چه بيشتر حضور در دانشگاه امام و كسب علم و فضيلت را برايت آرزومندم.

جوان: من نيز از جدا شدنمان بس اندوهگينم، اما گويي چاره اي نيست زيرا تو راه و كاري ديگر داري و من نيز در پي حاجتي ديگرم. شايد ملاقاتي ديگر نصيبمان شود و به مصداق: «عند ذكري الصالحين تنزل الرحمة» با ذكر خصال امام عليه السلام مشمول الطاف و رحمت الهي شويم. خدايار و نگهدارت باد.



[ صفحه 43]




پاورقي

[1] قال الامام الباقر (عليه السلام) ليس منا من ترك دنياه لآخرته و لا آخرته لدنياه.

[2] مرجئه: فرقه اي است كه در قرن اول هجري پديد آمد و مذهبشان ساختگي است، آنها ايمان را قول بلا عمل مي دانند و معتقدند همان ايمان باعث نجات از عذاب ترك عمل است.