بازگشت

ملاقات هاي مكرر جابر با امام باقر


از روايات متعددي كه در رابطه با ملاقات جابر بن عبدالله انصاري با امام باقر عليه السلام در رابطه با ابلاغ سلام پيامبر صلي الله عليه و آله به امام



[ صفحه 16]



باقر عليه السلام نقل شده، فهميده مي شود كه جابر به طور مكرر با امام باقر (آن هنگام كه كودك بود) ملاقات نموده است، براي آشنايي بيشتر، نظر شما را به چهار روايت زير جلب مي كنم:

1- امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم داراي مناقب و مقامات عالي معنوي است كه هيچ كدام از پدرانم، داراي آن مقامات نيستند، رسول خدا صلي الله عليه و آله به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: تو پسرم محمد (باقر) را ديدار مي كني، سلام مرا به او برسان.

جابر نزد امام سجاد عليه السلام آمد و جوياي حال محمد باقر عليه السلام شد، امام سجاد عليه السلام فرمود: «او اكنون در مكتبخانه است، برايش پيام مي فرستم تا نزد تو بيايد.» جابر عرض كرد: نه، من خودم نزد آن حضرت مي روم.

جابر به مكتب خانه رفت، محمد باقر عليه السلام را ديدار كرد، سلام پيامبر صلي الله عليه و آله را به او رسانيد، سرش را بوسيد و در كنارش نشست.

امام باقر عليه السلام فرمود: بر جدم و بر تو اي جابر سلام باد!

جابر عرض كرد: «از شما تقاضا دارم در قيامت از من شفاعت كني.»

امام باقر عليه السلام فرمود: «اي جابر! از تو شفاعت خواهم كرد.» [1] .

2- امام صادق عليه السلام فرمود: جابر بن عبدالله انصاري، آخرين نفر از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله بود كه باقي مانده بود، او پيوند گرم و تنگاتنگ با ما خاندان رسالت داشت، او در مسجد مي نشست



[ صفحه 17]



و عمامه ي سياهي بر سر خود مي بست و فرياد مي زد:

يا باقر العلم، يا باقر العلم.

«اي شكافنده و تشريح كننده ي علم و دانش.»

منظور او امام باقر عليه السلام و معرفي ايشان بود.

مردم مدينه مي گفتند جابر هذيان مي گويد، او مي گفت سوگند به خدا هذيان نمي گويم، بلكه من از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمود: «تو به مردي از خاندان من مي رسي كه همنام من است و چهره اش مانند چهره ي من مي باشد، علم را مي شكافد و توضيح مي دهد، اين است راز آن چه را كه مي گويم.»

روزي جابر در يكي از كوچه هاي مدينه، كه در آن مكتبخانه اي بود عبور مي كرد، امام باقر عليه السلام كه در آن وقت كودك بود، در آنجا به سر مي برد، هنگامي كه چشم جابر به او افتاد، گفت: «اي پسر! پيش بيا!» او پيش آمد، جابر گفت: برگرد، او برگشت. جابر گفت:

شمائل رسول الله و الذي نفسي بيده:

«سوگند به خدايي كه جانم در دست او است، سيماي اين پسر، همانند سيماي رسول خدا صلي الله عليه و آله است.» آن گاه گفت: اي پسر! نامت چيست؟

امام باقر عليه السلام فرمود: نامم محمد و پسر علي بن الحسين عليه السلام هستم.

جابر به پيش آمد و سر آن حضرت را بوسيد و فرمود: «پدر و مادرم به فدايت، پدرت رسول خدا صلي الله عليه و آله به تو سلام مي رسانيد



[ صفحه 18]



و مي فرمود: «سيماي او همانند سيماي من است.»

امام باقر عليه السلام هراسان نزد پدرش امام سجاد عليه السلام آمد، و ماجراي ملاقات جابر و گفتار او را به پدر گزارش داد.

امام سجاد عليه السلام فرمود: «پسر جانم! به راستي جابر چنين گفت؟»

او گفت: آري.

امام سجاد عليه السلام فرمود: پسر جان! در خانه بنشين (تا از خطر دشمن محفوظ بماني، زيرا جابر، امر تو را فاش ساخت.). [2] .

3- روزي جابر بن عبدالله انصاري به محضر امام سجاد عليه السلام آمد و در آن وقت حضرت باقر عليه السلام كه كودك بود، در محضرش بود، امام سجاد عليه السلام به فرزندش فرمود: «سر عمويت جابر را ببوس.» حضرت باقر عليه السلام نزديك شد و سر جابر را بوسيد، جابر كه در آن وقت نابينا شده بود و گفت: «اين (كودك) كيست؟»

امام سجاد عليه السلام فرمود: «اين پسرم، محمد است.»

جابر همان دم محمد باقر عليه السلام را به سينه اش چسبانيد و گفت: «اي محمد: محمد رسول خدا صلي الله عليه و آله به تو سلام رسانيد.» حاضران به جابر گفتند: چگونه پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت باقر عليه السلام سلام رسانيد؟

جابر گفت: «روزي در محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله بودم، حسين عليه السلام (آنگاه كه كودك بود) در كنارش بود و پيامبر صلي الله عليه و آله با حسين عليه السلام بازي مي كرد، در اين هنگام پيامبر صلي الله عليه و آله به من فرمود: «اي



[ صفحه 19]



جابر! اين پسرم حسين عليه السلام داراي فرزندي مي شود كه نام او علي است، هنگام بر پا شدن قيامت، منادي حق ندا مي كند سرور عبادت كنندگان برخيزد، علي بن الحسين عليه السلام برمي خيزد، و اين علي بن الحسين عليه السلام داراي فرزندي به نام محمد مي شود، اي جابر! هر گاه او را ديدي سلامم را به او برسان، و بدان كه زندگي تو در دنيا بعد از ديدار اين پسر، اندك خواهد بود.» [3] .

4- روايت شده: جابر عليه السلام خطاب به امام باقر عليه السلام چنين مي گفت:

يا باقر انت الباقر حقا، انت الذي تبقر العلم بقرا:

«اي باقر، تو به راستي باقر هستي، تو كسي هستي كه درون و اعماق علم و دانش را با شكاف عميق مي شكافي.»

سپس همواره جابر نزد امام باقر عليه السلام مي آمد و در محضرش مي نشست و استفاده ي علمي مي كرد، و گاهي جابر در نقل حديث پيامبر صلي الله عليه و آله اشتباه مي كرد، امام باقر عليه السلام اشتباهش را تذكر مي داد، جابر آن را مي پذيرفت و سخن امام باقر عليه السلام را ميزان صحت مي دانست و مي گفت:

يا باقر اشهد بالله انك قد أوتيت الحكم صبيا:

«اي شكافنده ي علوم، خدا را گواه مي گيرم كه در خردسالي به تو حكمت و علم داده شده است.» [4] .



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] الاختصاص شيخ مفيد، ص 62 - بحار، ج 46، ص 228.

[2] اصول كافي، ج 1، ص 47.

[3] كشف الغمه، ج 2، ص 321.

[4] علل الشرايع، ج 1، ص 233 - بحار، ج 46، ص 225.