بازگشت

گفتگوي الياس با امام باقر


الياس عليه السلام از پيامبراني است كه طبق بعضي از روايات، هنوز زنده است. او در يكي از ملاقات هاي خود با امام باقر عليه السلام، گفتگويي دارد كه خلاصه ي آن چنين است:

امام صادق عليه السلام مي گويد: پدرم امام باقر عليه السلام در مكه بود و به طواف كعبه اشتغال داشت، در اين هنگام ناگهان مردي نقاب دار ديده شد كه هفت شوط امام عليه السلام را قطع كرد و آن حضرت را به سوي محل صفا آورد، مرا نيز دعوت كرد، به صفا رفتم و با هم سه نفر (امام باقر، مرد نقاب دار و من) شديم.

نقاب دار به من گفت: خوش آمدي اي پسر پيغمبر. سپس دستش را بر سرم نهاد و گفت: «خير و بركت خدا بر تو باد اي امين خدا، بعد از پدرانش.»

سپس آن مرد نقاب دار متوجه پدرم (امام باقر) شد و گفت:

«اي اباجعفر! اگر مي خواهي تو به من خبر بده، يا من به تو خبر دهم، اگر مي خواهي تو از من بپرس، يا من از تو بپرسم، اگر مي خواهي تو مرا تصديق كن، يا من تو را تصديق نمايم.»

امام باقر: همه ي اينها را مي خواهم و آمادگي براي همه دارم.

مرد نقابدار: بنابراين مبادا زبانت در پاسخ به سؤال من، غير از آن را كه در قلبت هست به من بگويد.

امام باقر: چنين كاري را كسي مي كند كه در دلش دو علم



[ صفحه 52]



مختلف و متضاد باشد و خداوند از علمي كه در آن دوگانگي هست، امتناع دارد. (يعني منشأ علم ما از ذات پاك خدا است، از اين رو در علم ما دوگانگي و تضاد نيست.)

مرد نقاب دار: سؤال من از همين جا آغاز مي گردد كه به قسمتي از آن پاسخ دادي، اكنون بفرماييد چه كسي به علمي كه در آن دوگانگي و اختلاف نيست آگاه است؟

امام باقر: تمام اين علم در نزد خدا است، ولي آن چه براي بندگان است نزد «اوصيا» است.

مرد نقاب دار، نقاب خود را باز كرد و با چهره ي افروخته، راست نشست و گفت: «من براي همين مقصود به اين جا آمده ام و در جستجوي اين گونه علم هستم.» سپس پرسيد:

«اوصيا، آن علم بي اختلاف را چگونه مي دانند و تحصيل مي كنند؟»

امام باقر: همان گونه كه رسول خدا مي دانست و (از راه وحي و الهام) تحصيل مي كرد، با اين فرق كه پيامبر صلي الله عليه و آله آن چه را مي ديد اوصيا نمي ديدند، زيرا او پيغمبر بود. ولي اينها «محدث» (دريافت كننده ي خبر از فرشتگان) هستند، پيامبر صلي الله عليه و آله بر خدا (در معراج ها) وارد مي شود و وحي الهي را مي شنيد، ولي اينها آن را نمي شنوند...

تا اين كه امام باقر عليه السلام به آن مرد نقاب دار فرمود: «دلم مي خواست با چشمت مهدي اين امت (حضرت ولي عصر - عج) را



[ صفحه 53]



مي ديدي، در حالي كه فرشتگان، روح هاي كافران مرده را با شمشير آل داوود عليه السلام، بين زمين و آسمان، عذاب مي كنند، و همچنين ارواح زندگان كافران را كه در زمين هستند به آنها ملحق مي سازند.»

مرد نقاب دار در همين هنگام، شمشيري برآورد و گفت:

ها ان هذا منها:

«هان! اين شمشير از همان شمشيرها است.»

امام باقر: «آري، سوگند به كسي كه محمد صلي الله عليه و آله را براي هدايت بشر برگزيد، چنين است.»

در اين هنگام آن نقاب دار، نقاب خود را كاملا كنار زد و خود را معرفي كرد و گفت: «من الياس هستم، سؤالات من به خاطر بي اطلاعي خودم نبود، بلكه مي خواستم اين گفتگو موجب قوت قلب اصحاب تو شود...» [1] .


پاورقي

[1] اصول كافي، ج 1، ص 243.