بازگشت

مناظره با قتاده، فقيه اهل بصره


ابوحمزه ي ثمالي مي گويد: در مسجد النبي صلي الله عليه و آله نشسته بودم، ناگاه مردي وارد شد و سلام كرد و به من گفت: «اي بنده ي خدا! كيستي؟» گفتم: «از اهالي كوفه هستم، چه كار داري؟»

گفت: آيا ابوجعفر (امام باقر) را مي شناسي؟

گفتم: آري، به او چه كاري داري؟

گفت: چهل سؤال آماده كرده ام تا از او بپرسم، اگر حق گفت



[ صفحه 54]



بپذيرم وگرنه ترك كنم.

گفتم: آيا تو بين حق و باطل را شناخته اي؟

گفت: آري.

گفتم: اگر حق و باطل را شناخته اي، چه نيازي به امام باقر عليه السلام داري؟

گفت: با شما كوفيان نمي توان حرف زد، در اين هنگام ناگاه امام باقر عليه السلام كه اطرافش را گروهي از مردم خراسان و ديگران گرفته بودند و از مسائل مناسك حج از او مي پرسيدند آمد و از نزد ما عبور كرد و در مكاني از مسجد نشست، و آن مرد نيز در كنار امام باقر عليه السلام نشست.

ابوحمزه مي گويد: من هم نزديك رفتم در جايي نشستم تا صحبت هاي آنها را بشنوم.

پس از آن كه امام پاسخ مردم را داد، به اين مرد متوجه شد و فرمود: «تو كيستي؟»

او عرض كرد: من قتادة بن دعامه از اهالي بصره هستم.

امام باقر: تو فقيه مردم بصره هستي؟

قتاده: آري.

امام باقر: واي بر تو اي قتاده! خداوند متعال مخلوقاتي را آفريد كه حجت و راهنماي مردم و نمونه هاي عالي و استوار و برجسته از نظر علم هستند كه از برگزيدگان خدا قبل از خلقت آسمان ها و زمين، و از سايه نشينان جانب راست عرش مي باشند. (با بودن چنين افرادي، تو نبايد در مسند فتوا تكيه بزني).



[ صفحه 55]



قتاده در اين هنگام مدتي طولاني سكوت كرد و سپس گفت:

لقد جلست بين يدي الفقهاء و قدام ابن عباس، فما اضطرب قلبي قدام واحد منهم ما اضطرب قدامك:

«من در كنار فقها، و در محضر ابن عباس نشسته ام، هيچ گاه قلبم در حضور هيچ يك از آنها پر طپش نشده، آن گونه كه اكنون در محضر شما پريشان و پر طپش شده است.»

امام باقر: واي بر تو! آيا مي داني در كجا نشسته اي، تو در جايي نشسته اي كه:

في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الآصال - رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة:

«اين چراغ پر فروغ (معنويت) در خانه هايي قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه هايي كه نام خدا در آنها برده مي شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مي گويند - مرداني كه نه تجارت و نه معامله اي آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداي زكات غافل نمي كند.» [1] .

تو در چنين مكاني نشسته اي و ما داراي چنين امتيازاتي هستيم.

قتاده: سوگند به خدا راست گفتي، خداوند مرا فدايت گرداند، به خدا سوگند اين خانه ها خانه هاي سنگي و گلي نيست، اينك سؤال



[ صفحه 56]



من اين است كه پنير چه حكمي دارد؟

امام باقر عليه السلام با شنيدن اين سؤال، لبخند زد و سپس فرمود: از همه ي سؤالهايت (كه چهل سؤال آماده كرده بودي) به همين يك سؤال بازگشتي؟

قتاده: هنگامي كه در نزد شما نشستم، همه ي آن سؤال ها از خاطرم رفت، اينك سؤالم اين است كه پنير مايه اي كه از مردار گرفته مي شود، (و با آن، پنير درست مي كنند) چه حكمي دارد؟

امام باقر: استفاده از آن جايز است، زيرا پنير مايه، داراي خون و رگ و استخوان نيست، بلكه از ميان غذاهاي هضم شده و خون، خارج مي شود. پنير مايه همانند تخم مرغي است كه از شكم مرغ مرده بيرون مي آيد، آيا تو از اين تخم مرغ مي خوري؟

قتاده: نه، نمي خورم و به كسي امر به خوردن نمي كنم.

امام باقر: چرا؟

قتاده: زيرا از مردار خارج شده است.

امام باقر: اگر از همين تخم مرغ (در زير پر مرغ مادر) جوجه خارج شود آيا خوردن گوشت آن جوجه را روا مي داني؟

قتاده: آري.

امام باقر: بنابراين خداوند چنين نيست كه تخم مرغ را (كه از درون مردار بيرون آمده) بر تو حرام كند ولي جوجه را كه از داخل همان تخم مرغ بيرون آمده بر تو حلال نمايد. پنير مايه مانند همان تخم مرغ است. [2] .



[ صفحه 57]




پاورقي

[1] نور / 36 - 37.

[2] فروع كافي، ج 6، ص 256 - 257.