بازگشت

بهانه ندادن به دشمن


بين امام باقر عليه السلام با يكي از نواده هاي امام حسن عليه السلام برخوردي شد (گويا بر سر مزرعه اي سخني به ميان آمد و نواده ي امام حسن عليه السلام بيش از حق خود مطالبه مي كرد)

عبدالملك (يكي از شاگردان امام باقر عليه السلام) مي گويد؛ من به نيت اين كه بين آنها را اصلاح بدهم به حضور امام باقر عليه السلام رفتم، امام باقر عليه السلام به من فرمود: «تو در كار ما دخالت نكن، مثل ما با پسرعموهايمان همچون مثل مردي است كه در بني اسرائيل بود، او دو دخترش را شوهر داده بود، يكي از دامادهايش، كشاورز بود، و ديگري فخار (كوزه گر) بود، روزي به خانه ي يكي از دخترانش رفت و احوال دختر را پرسيد، او گفت: «شوهرم كشاورز است و امسال زراعت بسيار دارد،



[ صفحه 76]



اگر باران باريد، حال و روزگار ما خيلي خوب خواهد شد.»

سپس او به خانه ي دختر ديگرش رفت و حال او را پرسيد، او گفت: «شوهر من كوزه گر است، و كوزه هاي بسيار ساخته (و در آفتاب گذارده تا خشك شود) اگر باران نيايد، حال و روزگار ما، بسيار خوب مي شود.

آن مرد، از آنجا رفت و عرض كرد: خدايا خودت هر چه صلاح آنها را مي داني همان را اختيار كن.»

آن گاه امام باقر عليه السلام فرمود: «وضع ما نيز با بستگان خود، اين گونه است، شما دخالت نكنيد و احترام آنها را نگهداريد.» [1] .

به اين ترتيب امام عليه السلام هر گونه بهانه دادن به دشمن را مسدود نمود.


پاورقي

[1] روضة الكافي، ص 85.