بازگشت

تأييد امام باقر از قيام مختار


عبدالله بن شريك مي گويد: همراه گروهي در محضر امام باقر عليه السلام بوديم، ناگاه پيرمردي از مردم كوفه به حضور امام باقر عليه السلام آمد، و خواست دست امام را ببوسد، امام نگذاشت، آن گاه امام پرسيد: «تو كيستي؟»

او گفت: من ابوالحكم پسر مختار هستم.

امام تا او را شناخت، احترام شاياني به او نمود، برخاست و او را نزديك خود نشانيد.

ابوالحكم به امام عرض كرد: «خدا كارت را سامان بخشد، مردم پشت سر پدرم مختار عيب جويي مي كنند و به او ناروا مي گويند، به طوري كه حرف مردم درباره ي پدرم بسيار شده است، ولي سوگند به خدا رأي صحيح، رأي شما است، نظر شما چيست؟»

امام باقر: مردم چه سخني پشت سر پدرت مختار مي گويند؟

ابوالحكم: مي گويند: كذاب است، اكنون هر چه شما نظر بدهيد، همان را مي پذيرم.

امام باقر: سبحان الله! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم را مختار فرستاد، آيا مختار خانه هاي ما را نساخت؟ و شركت كنندگان در قتل پدران و بستگان ما (در كربلا) را نكشت؟ و مطالبه ي خون ما را نكرد؟



[ صفحه 79]



آن گاه امام باقر عليه السلام سه بار فرمود:

رحم الله اباك:

«خدا پدرت را رحمت كند.» سپس افزود:

ما ترك لنا حقا عند احد الا طلبه:

«مختار حق ما را در نزد هر كس يافت، آن را گرفت و نگذاشت پايمال شود.» [1] .

نيز فرمود:

لا تسبوا المختار فانه قتل قتلتنا، و طلب ثأرنا و زوج اراملنا، و قسم فينا المال علي العسرة:

«به مختار ناسزا نگوييد، چرا كه او قاتلان ما را كشت، و به خونخواهي از ما برخاست، و بيوه هاي ما را شوهر داد، و در شرايط سخت و تنگدستي، به ما كمك و مساعدت نمود.» [2] .


پاورقي

[1] بحار، ج 45، ص 351.

[2] همان مدرك.