بازگشت

زبردستي امام باقر در تيراندازي


جالب اين كه: امام صادق عليه السلام گويد:

همراه پدرم بودم، ديدم هشام بر روي تخت سلطنت لميده و درباريانش به تيراندازي و هدف گيري سرگرم هستند، هشام با بي اعتنايي به پدرم گفت: تو هم با بزرگان قبيله ات تيراندازي كن.

پدرم فرمود: من ديگر پير شده ام، تيراندازي از من گذشته، از اين تقاضا بگذر.

هشام اصرار كرد و سوگند خورد كه بايد اين كار را انجام دهي، به پيرمردي از بني اميه كه در آنجا بود دستور داد كه كمانت را به امام باقر عليه السلام بده.

ناگزير پدرم كمان را گرفت و تيري در زه كمان گذاشت به طرف هدف، پرتاب كرد، تير درست به وسط هدف نشست، دومين تير را به زه گذاشت و اين بار به وسط پيكان تير اول زد، تير سوم را به وسط پيكان تير دوم زد، و همين طور تا تير نهم را به وسط پيكان تير هشتم زد.

فرياد آفرين و احسنتم از حاضران برخاست.

هشام (گر چه در درون مي سوخت ولي در ظاهر) گفت «آفرين بر تو اي ابوجعفر تو در تيراندازي سرآمد عرب و عجم هستي، چطور مي گفتي پير شدم و زمان تيراندازي من گذشته است.

من تاكنون هرگز كسي را مانند تو تيرانداز ماهر نديده ام، و گمان نمي كنم كه در سراسر زمين شخصي وجود داشته باشد كه مثل تو



[ صفحه 94]



تيراندازي كند، آيا پسرت جعفر (امام صادق) نيز مي تواند مانند تو تيراندازي كند؟!»

امام باقر عليه السلام از فرصت استفاده كرد و فرمود:

«ما اكمال و اتمام نعمت را از همديگر ارث مي بريم و به ارث مي گذاريم، همان اكمال و اتمام نعمتي كه خداوند در آيه اي كه به رسولش نازل فرموده، از آن نام برده، آنجا كه مي فرمايد:

اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا:

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين «جاويدان) شما پذيرفتم.» [1] .

زمين هيچ گاه از شخصي كه اين امور را تكميل كند خالي نيست، و جز ما كسي به اين كمال نخواهد رسيد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: هشام از وقوع اين حادثه و بيان شيوا و مستدل امام، ناراحت و خشمگين شد، ولي در ظاهر با ما گرم گرفت و ما را آزاد گذاشت، و از كاخ بيرون آمديم، سپس ماجراي ملاقات راهب پيش آمد. [2] .


پاورقي

[1] مائده / 3.

[2] اقتباس و تلخيص از بحار، ج 46، ص 306 تا 309.