بازگشت

دانش امام


دانش امام باقر عليه السلام نيز همانند ديگر امامان از سر چشمه ي وحي بود،آنان آموزگاري نداشتند و در مكتب بشري درس نخوانده بودند،«جابر بن عبد الله »نزد امام باقر (ع) مي آمد و از آنحضرت دانش فرا مي گرفت و به آن گرامي مكرر عرض مي كرد:اي شكافنده ي علوم! گواهي مي دهم تو در كودكي از دانشي خدا داد برخورداري (4) .



«عبد الله بن عطاء مكي »مي گفت:هرگز دانشمندان را نزد كسي چنان حقير و كوچك نيافتم كه نزد امام باقر عليه السلام،«حكم بن عتيبه »كه در چشم مردمان جايگاه علمي والايي داشت در پيشگاه امام باقر چونان كودكي در برابر آموزگار بود (5) .



شخصيت آسماني و شكوه علمي امام باقر (ع) چنان خيره كننده بود كه «جابر بن يزيد جعفي »به هنگام روايت از آن گرامي مي گفت:«وصي اوصياء و وارث علوم انبياء محمد بن علي بن الحسين مرا چنين روايت كرد...» (6)



مردي از«عبد الله عمر»مساله يي پرسيد و او در پاسخ درماند،به سئوال كننده امام باقر را نشان داد و گفت از اين كودك بپرس و مرا نيز از پاسخ او آگاه ساز.آن مرد از امام پرسيد و پاسخي قانع كننده شنيد و براي «عبد الله عمر»بازگو كرد،عبد الله گفت:اينان خانداني هستند كه دانششان خداداد است (7) .



«ابو بصير»مي گويد:با امام باقر عليه السلام به مسجد مدينه وارد شديم،مردم در رفت و آمد بودند.امام به من فرمود:از مردم بپرس آيا مرا مي بينند؟از هر كه پرسيدم آيا ابو جعفر را ديده اي پاسخ منفي شنيدم،در حاليكه امام در كنار من ايستاده بود.در اين هنگام يكي از دوستان حقيقي آن حضرت «ابو هارون »كه نابينا بود به مسجد در آمد.امام فرمود:از او نيز بپرس.



از ابو هارون پرسيدم:آيا ابو جعفر را ديدي؟



فورا پاسخ داد:مگر كنار تو نايستاده است؟



گفتم:از كجا دريافتي؟



گفت:چگونه ندانم در حاليكه او نور رخشنده يي است (8) .



و نيز«ابو بصير»مي گويد:امام باقر (ع) از يكي ازافريقائيان حال يكي از شيعيان خود به نام «راشد»را جويا شد.پاسخ داد خوب بود و سلام مي رساند.



امام فرمود خدا رحمتش كند.



با تعجب گفت:مگر او مرده است؟



فرمود:آري.



گفت:چه وقت در گذشت؟



فرمود:دو روز پس از خارج شدن تو.



گفت:به خدا سوگند او بيمار نبود...



فرمود:مگر هر كس مي ميرد به جهت بيماري است؟



آنگاه ابو بصير از امام در مورد آن در گذشته سئوال كرد.



امام فرمود:او از دوستان و شيعيان ما بود،گمان مي كنيد كه چشمهاي بينا و گوشهاي شنوايي براي ما همراه شما نيست وه چه پندار نادرستي است!به خدا سوگند هيچ چيز از كردارتان بر ما پوشيده نيست پس ما را نزد خودتان حاضر بدانيد و خود را به كار نيك عادت دهيد و از اهل خير باشيد تا به همين نشانه و علامت شناخته شويد.من فرزندان و شيعيانم را به اين برنامه فرمان مي دهم (9) .



يكي از راويان مي گويد در كوفه به زني قرآن مي آموختم،روزي با او شوخي كردم،بعد به ديدار امام باقر شتافتم،فرمود:



آنكه (حتي) در پنهان مرتكب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجهي ندارد،به آن زن چه گفتي؟ از شرمساري چهره ام را پوشاندم و توبه كردم،امام فرمود:تكرار نكن (10) .

پاورقي

4- علل الشرايع شيخ صدوق ج 1 ص 222 چاپ قم



5- ارشاد شيخ مفيد ص 246 چاپ آخوندي



6- ارشاد شيخ مفيد ص 246 چاپ آخوندي



7- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 329 چاپ نجف



8- بحار الانوار ج 46 ص 243 به نقل از خرائج راوندي.



9- بحار الانوار ج 46 ص 243 به نقل از خرائج رواندي