طلعت رخشنده


ميلاد امام پنجم عليه السلام
از روشني طلعت رخشنده «باقر»
شد نور علوم نبوي بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گرديد عيان ماه تمام از رخ باقر
منشق شده از نور «عليّ بن حسين» است
اين نور كه نوراني از او گشته ضمائر
بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد اين فخر
كاورده پديد اين مه تابنده باهر
«باقر» لقب و كنيه «اباجعفر» و او ر
بوده است لقب هاي دگر: هادي و شاكر
از هر بدي و عيب و زلل اوست مبرّ
جان و تنش از «يُذبَّ عنكم» شده ظاهر
درياي علوم است و، زداينده اوهام
گفتار حكيمانه او زيب منابر
از يك نفسش زنده كند صد چو مسيح
از يك نظرش ديده اعمي شده باصر
ياد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصيرت نگهش كرد چو «جابر»
عالم همه شد روشن از آن نور خدائي
شد بارور از او شجر دين و شعائر
خوش باد، زميني كه هم آغوش شد او ر
خوش آنكه به سوي حرمش گشته مسافر
ديگر غمي از محنت ايّام ندارد
هركس به حرمخانه او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت «حسان» با سخني چند
چون، قصّه بلند است و زبان، الكن و قاصر
**
**
اي كاش كه بالي بدهد عشق به من نيز
تا سوي حريمش پرم از شوق چو طائر
تا كي بدهد بار به دربار وصالش
جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر
گر اذن دهد، نيست كسي مانعِ راهم
چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر