بازگشت

امام باقر (ع) وابن منكدر


عبدالرحمان بن حجاج گويد: امام صادق (ع) فرمود: محمد بن منكدر مي گفت: فكر نمي كردم كه علي بن الحسين (امام سجاد) جانشيني بگذارد كه در فضيلت مثل خودش باشد تا محمد بن علي (امام باقر) را ديدم، خواستم او را موعظه كنم، او مرا موعظه كرد.

يارانش گفتند: جريان را از چه قرار بود؟ گفت: در وقتي كه هوا گرم بود به بعضي از نواحي مدينه رفته بودم، محمد بن علي (ع) را ديدم، مردي تنومند بود، به دو نفر غلام سياه... تكيه كرده بود، پيش خود گفتم: اين مرد بزرگي است از بزرگان قريش در اين ساعت در اين حال در طلب دنيا!! اي نفس! گواه باش كه او را موعظه خواهم كرد.

پيش رفتم و سلام كردم، جواب سلام را داد در حالي كه از خستگي بسختي نفس مي كشيد و عرق مي ريخت، گفتم:
أَصلحكَ اللّه تو بزرگي از برزگان قريش هستي. در اين هواي گرم در اين حالت عرق ريزان، در طلب دنيا!! اگر اكنون مرگ شما را دريابد در چه حالي خواهيد بود؟!

امام به شنيدن اين سخن، غلامان را رها كرد و به ديوار تكيه داد و فرمود: به خدا قسم اگر در اين حال اجلم فرا رسد، در طاعتي از طاعات خدا مرگم رسيده است خودم را از محتاج بودن به تو و امثال تو حفظ مي كنم. من در صورتي از مرگ مي ترسيدم كه در معصيتي از معاصي خدا، اجل مرا دريابد.

گفتم: خدايت رحمت كند، خواستم تو را موعظه كنم ولي شما مرا موعظه فرموديد.

نگارنده گويد: ظاهراً ابن منكدر از متصوفه عامه است از كساني كه راه خدا را بي راهنما رفتند و اهل بيت صلوات الله عليهم را كه يكي از «ثقلين» بودند، كنار گذاشتند، خداوند و كه خلق الله را از جاده مستقيم و از صراط اللّه منحرف نمودند، تا به اغراض فاسد خود برسند. بهر حال امام (ع) او را روشن فرمود كه بندگي خدا در تارك دنيا بودن نيست.

پاورقي

ارشاد مفيد: ص 247.