بازگشت

امام باقر (ع) دانش بيكران


السلام عليك يا محمد بن علي، ايها الامام الباقر، يابن رسول الله

يكي از علماي بزرگ سنّي به نام ابن حجر هيتمي درباره ايشان مي نويسد: «محمّد باقر به اندازه اي گنج هاي پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته، حقايق احكام و حكمت ها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بي بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همين جاست كه وي راشكافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند.»

سالروز شهادت ابو جعفر محمد بن علي (ع) امام پنجم از ائمه اثني عشر (ع) و هفتمين معصوم از چهارده معصوم (ع)، كه در سال 114 ق. در مدينه رخ داد …

مادر او حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبي (ع) است كه مكني به ام عبد الله يا ام الحسن بود و با اين ترتيب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر فاطمي و علوي بوده است، لقب ايشان به دليل دانش بيكران باقر يا باقر العلوم بوده است … صدوق و طوسي در امالي خود روايت كرده اند كه رسول الله (ص) آن حضرت را باقر ناميد و به جابر بن عبد الله انصاري فرمود: «اي جابر زمان يكي از اولاد مرا كه از فرزندان حسين است درك خواهي كرد، او هم نام من است و علم را با مهارت بسط ميدهد و ميشكافد، وقتي او را ديدي سلام مرا به او برسان».



شخصيت اخلاقي:

در گفتار راستگو ترين و در ديدار گشاده رو ترين و در بذل جان در راه خدا بخشنده ترين و در اخلاق متواضع ترين مردمان بود.

از خوف خدا بسيار مي گريست و هنگام مشكلات اهل بيت را جمع ميكرد و با هم به ذكر و استغفار مي پرداختند. قسمت عمده درآمد خود را در راه خدا انفاق مي فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه كار ميكرد. در زهد و فضل و تقوي و آشنايي با رموز قرآن و سنت و تفسير و احكام شرع سرآمد همگان بود … علي بن عيسي اربلي در كتاب كشف الغمه و انب طلحه در مطالب السوول و سبط ابن جوزي در تذكره الائمه و ساير محدثين اهل سنت از عبد الله بن عطاء مكي روايت كرده اند كه گفته است: علماء را نزد هيچكس حقير تر از آن نديدم كه در محضر ابو جعفر محمد بن علي ديدم … امام محمد باقر (ع) در مورد نمونه اي از اخلاق امام باقر روايت است كه مردي از اهل شام در مدينه ساكن بود و به خانه امام بسيار مي آمد و به آن گرامي مي گفت: «...در روي زمين بغض و كينه اي كسي را بيش از تو در دل ندارم و با هيچكس بيش از تو و خاندانت دشمن نيستم! و عقيده ام آنست كه اطاعت خدا و پيامبر و امير مؤمنان در دشمني با توست، اگر مي بيني به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است كه تو مردي سخنور و اديب و خوش بيان هستي!»
در روي زمين بغض و كينه اي كسي را بيش از تو در دل ندارم و با هيچكس بيش از تو و خاندانت دشمن نيستم! و عقيده ام آن است كه اطاعت خدا و پيامبر و امير مؤمنان در دشمني با توست، اگر مي بيني به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است كه تو مردي سخنور و اديب و خوش بيان هستي!

در عين حال امام عليه السلام با او مدارا مي فرمود و به نرمي سخن مي گفت. چندي بر نيامد كه شامي بيمار شد و مرگ را رويا روي خويش ديد و از زندگي نوميد شد، پس وصيت كرد كه چون در گذرد ابو جعفر «امام باقر» بر او نماز گزارد. شب به نيمه رسيد و بستگانش او را تمام شده يافتند، بامداد وصي او به مسجد آمد و امام باقر عليه السلام را ديد كه نماز صبح به پايان برده و به تعقيب نشسته است، و آن گرامي همواره چنين بود كه پس از نماز به ذكر و تعقيب مي پرداخت. عرض كرد: آن مرد شامي به ديگر سراي شتافته و خود چنين خواسته كه شما بر او نماز گزاريد. فرمود: او نمرده است... شتاب مكنيد تا من بيايم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجديد فرمود و دو ركعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آنگاه به خانه شامي آمد و بر بالين او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را برنشانيد و پشتش را به ديوار تكيه داد و شربتي طلبيد و به كام او ريخت و به بستگانش فرمود غذاهاي سرد به او بدهند و خود بازگشت. ديري بر نيامد كه شامي شفا يافت و به نزد امام آمد و عرض كرد: «گواهي مي دهم كه تو حجت خدا بر مردماني.»
اصحاب امام باقر (ع)

آوازه علوم و دانش امام باقر (ع) چنان اطراف و اكناف پيچيده بود كه ملقّب به باقرالعلوم; يعني شكافنده دانش ها گرديد. در مكتب امام ابوجعفر باقر العلوم -كه درود فرشتگان بر او- شاگرداني نمونه و ممتاز پرورش يافتند كه اينك به نام برخي از آنان اشاره مي شود:

1- ابان بن تغلب: او محضر سه امام - امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام - را درك نمود . ابان از شخصيتهاي علمي عصر خود بود و در تفسير، حديث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسياري داشت. والايي دانش ابان چنان بود كه امام باقر عليه السلام به او فرمود: در مسجد مدينه بنشين و به راي مردم فتوا بده، زيرا دوست دارم، مردم فردي چون تو را در ميان شيعيان ما ببينند.



2- زراره: دانشمندان شيعه از ميان شاگردان امام باقر و امام صادق عليهما السلام، شش تن را فقيه تر مي شمرند كه زراره يكي از آنها است. از امام صادق نقل است كه فرمود: اگر "بريد بن معويه"، "ابوبصير"، "محمد بن مسلم" و "زراره " نبودند، آثار پيامبر (معارف شيعه) از ميان مي رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امين هستند. باز فرمود: بريد، زراره، محمد بن مسلم و احول در زندگي و مرگ نزد من محبوبترين مردمان هستند.



3- كميت اسدي: شاعري سر آمد بود و زبان گويايش در دفاع از اهل بيت، اشعاري پر مغز مي سرود. اشعارش چنان كوبنده و رسواگر بود كه پيوسته از طرف خلفاي اموي تهديد به مرگ مي شد.



4- محمد بن مسلم: فقيه اهل بيت و از ياران راستين امام باقر و امام صادق عليه السلام بود. چنان كه گفته شد، امام صادق او را يكي از آن چهار تن به شمار آورده كه آثار پيامبر به وجودشان پا برجا و باقي است.
ابان بن تغلب؛ او محضر سه امام - امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام - را درك نمود . ابان از شخصيتهاي علمي عصر خود بود و در تفسير، حديث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسياري داشت.

شخصيت علمي:

بي ترديد چنان كه بسياري از علماي اهل سنت، نيز گفته اند، امام باقر عليه السلام در زمان حيات خويش شهرت فراواني داشته و همواره محضر او از دوست دارانش، از تمامي بلاد و سرزمينهاي اسلامي، پر بوده است. موقعيت علمي ايشان، به مثابه شخصيتي عالم و فقيه، به ويژه به عنوان نماينده علوم اهل بيت، بسياري را وا مي داشت تا از محضر او بهره گيرند و حل اشكالات علمي و فقهي خود را از او بطلبند. در اين ميان، اهل عراق كه بسياري از آنان شيعه بودند بيش از ديگران مفتون شخصيت آن حضرت شده بودند.

مراجعه كنندگان، خضوعي خاص نسبت به شخصيت علمي امام داشتند چنان كه عبدالله بن عطاي مكي گويد: علما را در محضر هيچ كسي كوچكتر از زمان حضور در محضر امام باقر عليه السلام نديدم. حكم بن عينيه با تمام عظمت علمي اش در ميان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزي در مقابل معلم خود به نظر مي رسيد.

شهرت علمي امام، در حد تعبير ابن عنبة، مشهورتر از آن است كه كسي بخواهد آن را بيان كند. اين شهرت در زمان خود ايشان، نه تنها در حجاز كه «كان سيد فقهاء الحجاز» بلكه حتي در عراق و خراسان نيز به طور گسترده فراگير شده بود. چنانكه راوي مي گويد: ديدم كه مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشكالات علمي خود را از ايشان مي پرسيدند.

ذهبي درباره امام باقر عليه السلام مي نويسد: ايشان از كساني است كه بين علم و عمل، سيادت و شرف و وثاقت و متانت جمع كرده و براي خلافت اهليت داشت.

ابرش كلبي از هشام بن عبدالملك پرسيد: اين كيست كه مردم عراق او را در ميان گرفته و مشكلات علمي خود را از وي مي پرسيدند؟ هشام گفت: اين پيامبر كوفه است، خود را پسر رسول خدا و شكافنده علم و مفسر قرآن مي داند.
دوران زندگي و شهادت ايشان:

امام باقر (عليه السلام) با پنج خليفه از خلفاي بني اميّه معاصر بود كه عبارتند از: وليد بن عبد الملك (96 ق) و سليمان بن عبد الملك ( 99 ق) و عمر بن عبد العزيز (101 ق) و يزيد بن عبد الملك (107ق) و هشام بن عبد الملك ( 125 ق) معاصر بوده است. و همه آنان جز عمر بن عبدالعزيز در ستمگري و استبداد و خودكامگي دست كمي از نياكان خود نداشتند و پيوسته براي امام باقر (عليه السلام) مشكلاتي فراهم مي نمودند.

ولي در عين حال، او از طريق تعليم و تربيت، جنبشي علمي به وجود آورد و مقدّمات تأسيس يك مركز علمي اسلامي را در دوران امامت خود پي ريزي كرد كه در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (عليه السلام) به نتيجه كامل رسيد.

روش كار پيشوايان ما به ويژه امام سجّاد و امام باقر (عليهم السلام) كه در اوضاع فشار و خفقان به سر مي بردند به شيوه مخفي و زيرزميني بود، شيوه اي كه موجب مي شد كسي از كارهاي آنان مطّلع نشود. همين كارهاي پنهاني، گاهي كه آشكار مي شد، خلفا را سخت عصباني مي نمود در نتيجه، وسايل تبعيد و زنداني آنها فراهم مي شد.

سرانجام، امام باقر (عليه السلام) كه پيوسته مورد خشم و غضب خليفه وقت، هشام بن عبدالملك بود، به وسيله ايادي او مسموم شد و در روز دوشنبه 7 ذيحجّه سال 114 هجري قمري در 57 سالگي به شهادت رسيد. بدن مطهر آن درياي بيكران دانش خدايي در خاك بقيع، در كنار پدر و جد بزرگوارش امام حسن مجتبي و امام سجاد عليهما السلام به خاك سپرده شده است.

نويسنده

سيد پيمان صابري