بازگشت

قطره اي از درياي حكمت


معرفت از منظر امام محمد باقر عليه السلام
جابر به امام باقر (ع) عرض كرد: سپاس و ستايش سزاوار خداوندي است كه به معرفت شما بر من منت گذاشته و فضيلت شما را به من الهام فرمود، و به فرمان برداري از دستورات شما توفيقم داد، و دوستي دوستان شما و دشمني با دشمنان شما را نصيبم ساخت.

امام (ع) فرمود:

" اي جابر! آيا مي داني معرفت چيست؟ معرفت هفت مرحله دارد:

1- اثبات توحيد، 2- شناخت معاني، 3- شناخت ابواب( آنها كه باب امام (ع) هستند، حكم در ورودي را دارند و از طريق آنها مي شود به امام(ع) راه پيدا كرد)،4- شناخت مردمان، 5- شناخت اركان( آنها كه نقش عمده اي در آفرينش دارند و در حكم پايه و ستون خيمه اند)،6- شناخت نقباء كه سروران و مهتران و رؤسا قوم هستند، 7- شناخت نجباء كه مردمان پاك طينت و با اصل و نسب مي باشند."

و خداوند تبارك و تعالي فرموده است:

" قُل لَو كانَ البَحرُ مِداداً لِكََلماتِ رَبّي لَنَفِدَ البَحر قَبل أن تَنفَد كَلماتِ رَبّي وَ لَو جِئنا بِمِثلِه مَدداً."( كهف/109)

" بگو اگر دريا مركب شود براي نوشتن كلمات پروردگارم، همانا قبل از آنكه كلمات پروردگارم تمام شود دريا به پايان مي رسد، گرچه درياي ديگري او را ياري كند".

و در جاي ديگر فرموده است:

" وَ لَو أَنَّ ما فِي الأَرض مِن شَجَرَةٍ أقلامٌ وَ البَحرُ يمُدُّه مِن بَعدِه سَبعَةُ أبحُرٍ ما نَفِدَت كَلِماتُ الله إنَّ الله عَزيزٌ حَكيمٌ."(لقمان/27)

" اگر درختان روي زمين همگي قلم شوند و آب دريا مركب گردد و هفت درياي ديگر هم آن را كمك كند تا كلمات خداوندي نوشته شود، باز كلمات پروردگار ناتمام مي ماند، همانا خدا مقتدر و با حكمت است."

بعد فرمود: اي جابر! اثبات توحيد؛ شناختن خداوند ازلي و بي ابتداي پنهاني است كه ديدگان او را نمي بيند و او ديدگان را مي بيند، و او خالق اشياء لطيف و بر همه چيز آگاه است. و او ناپيداي پنهان است همانطور كه او خود را اينگونه وصف كرده است.

اما معاني: بدان كه ما معاني و مظاهر توحيد در ميان شما هستيم، خداوند ما را از نور ذاتش آفريد، و امور بندگانش را به ما واگذار كرد، ما با اجازه و فرمان او آنچه مي خواهيم انجام مي دهيم، و آنچه مي خواهيم همان است كه او مي خواهد، و اراده ما همان اراده پروردگار است، و او چنين مقام و مرتبه و موقعيتي به ما مرحمت فرموده و ما را از ميان بندگانش برگزيده و حجت خود در مملكتش قرار داده است.

اگر كسي فضايل ما و يا گفتار ما را انكار كند و نپذيرد، در حقيقت خدا را رد كرده و به آيات پروردگار و پيغمبران و رسولان الهي كافر گشته است.

اي جابر! هر كس خداوند را با اين اوصاف شناخت؛ توحيد را اثبات كرده است، زيرا اين اوصاف مطابق و موافق آنچه در قرآن ذكر شده مي باشد، و آن فرمايش خداوند تبارك و تعالي است كه مي فرمايد:

" لا تُدرِكُه الأبصارُ وَ هُوَ يدرِكُ الأبصار."( انعام/103)

" از ديدن او ديدگان عاجز و او ديدگان را مي بيند."

و فرموده است:" لَيسَ كَمِثلِه شَيءٌ وَ هُوَ السَميعُ البَصير. " (شوري/11)

" هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بينا است."

و فرموده است:" لا يسئلُ عَمّا يفعَلُ وَ هُم يسئَلُون"( انبياء/23)

" از آنچه او انجام مي دهد سئوال نمي شود و مردم هستند كه از افعال آنها سئوال مي شود و مورد بازخواست قرار مي گيرند."

جابر گفت: اي سرور من! چقدر اصحاب من و آنها كه با من هم فكر و هم عقيده اند اندك هستند.

فرمود: هيهات، هيهات، آيا مي داني چقدر بر روي اين زمين پهناور ياور داري؟

عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! گمان مي كنم در هر شهري بين صد تا دويست نفر، و در هر ناحيه اي بين هزار تا دو هزار نفر باشند و در تمام اطراف و نواحي گمان مي كنم بيش از صد هزار نفر باشند.

امام(ع) فرمودند: اي جابر! با گماني كه داري مخالفت كن و نظرت را نارسا بدان، آن طور كه تو گمان كرده اي نيست بلكه آنهائي را كه فكر مي كني ، همگي مقصرند و از نظر فكر و عقيده خود را به كمال نرسانده و ناقص مانده اند و آنها اصحاب و همراهان تو نيستند.

جابر گويد: عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! چه كسي مقصر است؟

فرمود: كساني كه در معرفت و شناخت امامان، و شناخت امر و روح كه خدا بر آنها واجب كرده است كوتاهي كرده اند.

عرض كردم: اي سرور من! شناخت روح چيست؟

امام (ع) فرمود: درك كند و بشناسد كه هر كه خداوند روح را مخصوص او گردانيده در حقيقت امر خود را به او واگذار نموده است، به اذن او خلق مي كند و زنده مي كند، و آنچه در نيت ها و انديشه ها است مي داند و به آنچه انجام شده و تا روز قيامت انجام مي شود دانا است، و اين بدان جهت است كه روح از امر خداوند تبارك و تعالي است، پس هر كه را خداوند به اين روح مخصوص گرداند او كامل است و هيچگونه نقص و كمبودي ندارد، آنچه بخواهد به اذن پروردگار انجام مي دهد، مشرق تا مغرب را در يك لحظه مي پيمايد، به آسمان بالا مي رود و از آسمان فرود مي آيد، و آنچه بخواهد و اراده كند انجام مي دهد.

عرض كردم: اي سرور من! دوست دارم بيان اين روح را از كتاب پروردگار و اينكه اين از اموري است كه خداوند پيغمبرش محمد(ص) را به آن اختصاص داده دريابم و بفهمم.

فرمود: اين آيه را بخوان:

" وَ كَذلِكَ أوحَينا إلَيك روُحاً مِن أمرِنا ما كُنتَ تَدري مَا الكتابُ وَلا الإيمانُ وَلكن جَعَلناهُ نُوراً نَهدي بِه مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا . " (شوري/52)

" و همچنين ما روح را كه از امر ما است به سوي تو وحي فرستاديم، قبل از آن نمي دانستي كتاب چيست و ايمان كدام است، ولي ما آن را نور قرار داديم و به سبب آن هر كدام از بندگان خود را كه بخواهيم هدايت مي كنيم."

و فرموده است:

" اُولئكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الإيمانَ و أيدَهُم برُوح مِنه"( مجادله/22)

" در دلهاي ايشان ايمان را ثبت نموده و آنها را به روح كه از ناحيه او است تأييد كرده است."

عرض كردم : خدا در كار شما گشايش دهد همانطور كه در كار من گشايش داديد و مشكلم را برطرف كرديد و مرا بر شناختن روح و امر موفق نموديد.(1)
محبت اهل بيت عليهم السلام
عياشي در كتاب " تفسير" از بريدبن معاويه عجلي نقل كرده است كه گفت: نزد امام باقر(ع) حاضر بودم كه ناگاه شخصي كه از خراسان پياده براي ملاقات آن حضرت سفر كرده بود وارد شد، دوپاي خود را كه تركيدگي و شكاف برداشته بود براي نشان دادن بيرون آورد و عرض كرد: بخدا قسم چيزي جز محبت شما اهل بيت مرا به اين كار وانداشت، و دوستي شما باعث شد كه اين راه طولاني را پياده بپيمايم.

امام باقر(ع) فرمود:

" بخدا قسم اگر سنگي ما را دوست بدارد خداوند تبارك و تعالي او را با ما محشور گرداند، و آيا دين چيزي جز محبت است؟

همانا خداوند مي فرمايد:

" قُل إن كُنتُم تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِِعوني يحبِبكُمُ الله."( آل عمران /31)

" بگو اگر شما خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد."

و فرموده است: " يحِبُّونَ مَن هاجَرَ إلَيهِم."(حشر/9)

" مهاجرين را كه بسوي ايشان آمدند دوست مي دارند."

(و دو مرتبه تكرار فرمود:) آيا دين چيزي جز محبت و دوستي است؟(2)

كليني در كتاب " كافي" از حكم بن عتبه نقل مي كند:

در خدمت امام باقر(ع) بودم و خانه پر ازجمعيت بود كه ناگاه پيرمردي كه بر عصاي خود تكيه مي كرد آمد تا آنكه كنار در اطاق ايستاد و رو كرد به امام باقر(ع) و گفت:" السلام عليك يابن رسول الله و رحمة الله و بركاته"، اي فرزند رسول خدا ! درود و رحمت و بركات خداوندي بر شما باد. سپس ساكت شد و منتظر جواب ماند.

امام(ع) سلام او را به همان گونه پاسخ داد، آنگاه پيرمرد روي خود را به اهل مجلس كرد و به آنها سلام نمود و ساكت ماند تا آنكه جمعيت همگي سلام او را پاسخ گفتند.

سپس رو كرد به امام باقر(ع) و عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! مرا نزديك خود جاي بده، خدا مرا فدايت گرداند. بخدا قسم! براستي من شما را دوست دارم و هر كس شما را دوست داشته باشد دوست دارم، و بخدا قسم اين دوستي ام بخاطر طمع دنيوي نيست، و من براستي با دشمنان شما دشمنم، و از آنها بيزارم و نفرت دارم، و بخدا قسم اين دشمني و نفرت بخاطر انتقام جوئي يا كدورتي شخصي كه بين من و او باشد نيست، و بخدا قسم حلال شما را حلال مي دانم و حرام شما را حرام مي دانم، و منتظر امر شما و دولت كريمه شما هستم، آيا اميدوار باشم و شما نسبت به من اميدي داريد؟ خداوند مرا فداي شما گرداند.

امام باقر (ع) فرمود:

بسوي من بيا، و او را كنار خود نشانيد سپس فرمود: اي پيرمرد! شخصي خدمت پدرم علي بن الحسين (عليهم السلام ) رسيد و از آن حضرت همين سئوال تو را پرسش نمود، پدرم به او فرمود:

اگر با اين حال از دنيا رفتي بر رسول خدا، اميرالمومنين، امام مجتبي ، امام حسين و علي بن الحسين(عليهم السلام ) وارد مي شوي و دلت خنك مي شود و قلبت خشنود و چشمانت روشن مي گردد و هنگامي كه جان به حلقومت مي رسد فرشتگان با آغوش باز و با دسته هاي گل به استقبال تو مي آيند. و اگر زنده ماندي آنچه باعث روشني چشمان تو است خواهي ديد و در مقامات عالي بهشت با ما خواهي بود.

پيرمرد شگفت زده گفت: الله اكبر، اي ابوجعفر! اگر بميرم بر رسول خدا و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين وعلي بن الحسين (عليهم السلام ) وارد مي شوم... و همان مطالبي را كه امام (ع) فرموده بود تكرار كرد. سپس پيرمرد صدا را به گريه بلند كرد و گريه راه گلويش را گرفته هق هق مي كرد تا نقش زمين گرديد، اهل مجلس از مشاهده حال اين پيرمرد و گريه هاي او همه ناله كردند.

امام باقر(ع) با انگشتان مبارك اشك از گوشه هاي چشم پيرمرد پاك كرد و آنها را فرو ريخت.

پيرمرد سربلند كرد و به امام باقر(ع) عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! دست مبارك خود را بده تا ببوسم خداوند مرا فداي شما گرداند . آنگاه دست امام(ع) را گرفت و بوسيد و شكم خود را برهنه نمود و دست امام(ع) را بر آن گذاشت و بعد از آن از جا برخاست و خداحافظي كرد.

امام باقر(ع) از پشت سرش به او نگاه مي كرد و او مي رفت، سپس رو به اهل مجلس كرد و فرمود:

هر كه دوست دارد يكي از اهل بهشت را ببيند به اين شخص نگاه كند. (3)
معرفي اهل بيت عليهم السلام
علي بن ابراهيم قمي در تفسير آيه شريفه " تبارك اسم ربك ذي الجلال و الإكرام" ( الرحمن/78)

" پاك و بزرگوار است نام پروردگارت كه صاحب عزت و بزرگي و بزرگواري است" از امام باقر (ع) نقل كرده است كه فرمود:

نحن جلال الله و كرامته التي أكرم الله العباد بطاعتنا.(4)

ما مظهر جلال و بزرگواري خداونديم كه بندگان به اطاعت و فرمان برداري از ما به كرامت و بزرگواري خداوند نائل مي شوند.

اين روايت را روايت ديگري از امام باقر(ع) تأييد مي كند:

كسي كه روبروي امام (ع) تكبير بگويد يعني خدا را به بزرگي ياد كند و بگويد:" لا إله ألا الله وحده لا شريك له"،" خدائي جز خداوند يكتا نيست، او بي همتا است و شريك ندارد"، خداوند براي او رضوان اكبر خود را( كه مراد بهشت رضوان است يا رضايت و خشنودي او است) واجب گرداند و كسي كه چنين توفيقي يافت خداوند لازم مي داند كه بين او و خليلش ابراهيم و حبيبش محمد (ص) و ساير رسولانش در دارالجلال جمع كند.

راوي كه سعدبن طريف است گويد:از آن حضرت سئوال كردم دارالجلال چيست؟ فرمود: مراد از " دار" ما هستيم و اشاره به همين مطلب دارد فرمايش پروردگار:

" تِلكَ الدارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يريدُونَ عُلُوّاً فِي الأرض وَلا فَساداً وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقين."(قصص/83)

" اين خانه آخرت يعني بهشت جاودان براي آنهايي است كه اراده برتري جويي و فساد بر روي زمين ندارند، و عاقبت نيكو مخصوص پرهيزكاران است."

فرمود: مراد از عاقبت در اين آيه ما هستيم و مودت و دوستي ما مخصوص اهل تقوا است.

و خداوند تبارك و تعالي فرموده است:

" تَبارَك اسمُ رَبِّك ذِي الجَلال وَ الإكرام"

" ميمون و مبارك است نام پروردگارت كه صاحب عزت و بزرگي و بزرگواري است."

فرمود: ما مظهر بزرگواري و كرامت خداونديم كه بندگان با فرمانبرداري از ما مشمول كرامت و بزرگواري پروردگار مي شوند.(5)

شيخ طوسي در كتاب " امالي" از خيثمه نقل مي كند كه گفت: از امام باقر(ع) شنيدم كه آن حضرت فرمود:

نحن جنب الله، و نحن صفوة الله، و نحن خيرة الله و نحن مستودع مواريث الأنبياء، و نحن امناء الله عزوجل، و نحن حجج الله، و نحن حبل الله و نحن رحمة الله علي خلقه.

ما جنب( به معني پهلو ) خدا هستيم(6)، ما خالص و برگزيده خدا و اختيار شده او هستيم، ميراث انبياء نزد ما به وديعه سپرده شده است، ما امانتدار الهي و امين او هستيم، و ما ريسمان خداوندي و وسيله ارتباط او با خلق هستيم، ما رحمت خداوند هستيم كه بربندگانش ارزاني داشته است.

ما هستيم كه خداوند آفرينش خود را به وجود ما آغاز كرد، و به وجود ما آن را پايان مي دهد، ما پيشوايان هدايت و چراغ هاي روشن او در تاريكي ها، و نحل تابش نور هدايت و چراغ هاي روشن او در تاريكي ها، و نحل تابش نورهدايت هستيم، ما پرچم ها و نشانه هاي برافراشته براي اهل دنيا هستيم، ما سابقون(7) هستيم و از نظر رتبه و مرتبه و فضيلت، از همگان پيشي گرفته ايم و ما آخرون(8) هستيم كه از نظر زماني ديرتر از ديگران آمده ايم.

كسي كه به دامن ما چنگ زند به ما ملحق مي شود و نجات پيدا مي كند، و كسي كه از ما عقب افتد و با ما همراهي نكند در درياي غرور و جهالت خود غرق مي شود، ما فرمانده و رهبر مردمان روسفيديم، ما حريم پروردگار و در حمايت او هستيم، ما راه روشن و جاده مستقيم بسوي خداونديم، ما از نعمتهاي خدا بر بندگان و راه آشكار او و كانون شرع نبوي هستيم، ما جايگاه و محل قرار گرفتن رسالت يعني حقايق و اسرار رسول خدا(ص) هستيم.

ما اصل و اساس دين هستيم، فرشتگان با ما رفت و آمد دارند، ما نورافكنيم براي آنها كه در طلب نور هستند، و راه نجاتيم براي آنها كه پيروي كنند، ما مردمان را به بهشت راهنمايي مي كنيم، و ما فرماندهان اسلام و دستاويز محكم و باعث عزت و آبروي آن هستيم، ما همانند پل ها هستيم كه هر كه بر آن عبور كند( يعني از دستورات ما پيروي كند و با ما باشد) مي تواند به راه خود ادامه دهد و به مقصد برسد، و هر كس جا بماند و به راه ديگر رود هلاك مي شود، ما در قله رفيع و اوج عظمت هستيم.

ما هستيم كه خداوند به واسطه ما رحمت خود را نازل مي كند و بارانش را سرازير مي نمايد، و ما هستيم كه خداوند به واسطه ما عذاب را از شما برطرف مي كند.

فمن أبصرنا و عرفنا و عرف حقنا و أخذ بأمرنا فهو منا و إلينا.

كسي كه درباره ما آگاهي پيدا كند و ما و حق ما را بشناسد و فرمان ما را اطاعت كند از ما است و سرانجام به سوي ما مي آيد.(9)


پاورقي

1-بحار الانوار ، ج 26 ، ص 13.

2- تفسيرعياشي، ج1، ص 167، ح27.

3- الوافي، ج5، ص 799، ح3.

4- بحارالأنوار، ج24، ص 196، ح20/ تفسير برهان، ج4، ص 272، ح1.

5- بحارالأنوار، ج24، ص397، ح116/ تفسير برهان، ج4، ص 298، ح2.

6- جنب به معني پهلو و كنار است و اين كنايه از مقام قرب آن بزرگواران به پروردگار است.

7- سابقون؛ اشاره به آيه مباركه" السابقون السابقون * اولئك المقربون" دارد.

8- آخرون اشاره به آيه مباركه " و قليل من الآخرين" دارد.

9- امالي طوسي، ص 654، ح4/ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 206.

نويسنده

سايت موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان