بازگشت

ترس و اميد


- آيا اين درست است كه در روز قيامت گروهي براي خوش گماني به خدا به بهشت مي روند.

- نمي دانم، فكر نمي كنم حرف درستي باشد، چطور ممكن است شخصي مرتكب گناه شود، ولي به خدا و بخشش او اميدوار باشد.

عبدالله كه حرف آن دو را مي شنيد جلوتر آمد و گفت: بله، درست است، اتفاقاً من هم شنيده ام.

- از چه كسي.

- از امام باقر عليه السلام شنيده ام.

- اصل آن چيست.

عبدالله اداي آدم هاي مهم را در آورد و بادي به غبغب انداخت و گفت: روزي در مسجد نشسته بوديم و امام باقر برايمان صحبت مي كرد، او فرمود «در قيامت بنده ي گناهكار را در برابر خداوند نگه مي دارند و دستور مي رسد كه او را به سمت جهنم ببرند و در دوزخ بيندازند، گنهكار مي گويد



[ صفحه 35]



خداوندا، من هيچ گاه نسبت به تو اين گونه فكر نمي كردم، به او گفته مي شود پس چه گمان مي كردي؟ و بنده مي گويد: اميداوار بودم كه مورد عفو قرار بگيرم و مرا ببخشي و خداوند براي اين خوش گماني او را مي بخشد و به جهنم روانه نمي كند» .

- پس تكليف گناهاني كه كرده چه مي شود.

- نمي دانم، اگر حق الناس [1] نباشد، خدا خواهد بخشيد. از جواب عبدالله قانع نشدند و هر سه نفر به حضور امام رفتند و سوالشان را مطرح كردند، امام فرمود: واي بر شما، بايد ترس از خدا و اميد به بخشش (خوف و رجا) مثل دو كفه ي ترازو برابر باشند؛ در قلب هر مؤمني دو نور وجود دارد، يكي نور ترس است و ديگري نور اميد، به شكلي كه اگر اين دو نور را با هم مقايسه كنند هيچ كدام از ديگري بيشتر نباشد و دقيقاً مثل دو كفه ي ترازو مساوي باشند.

در اين لحظه عبدالله زار زار گريست، آن دو نفر با تعجب او را نگاه كردند. پرسيدند: چه شده، چرا گريه مي كني.

- پس اگر اين گونه باشد تكليف من معلوم است، من تا به حال از كنار اين مساله (گناه) به راحتي مي گذشتم و چون اميد به رحمت خدا داشتم گناه نيز مرتكب مي شدم، اما از امروز به بعد... (و هاي هاي گريست).

آن دو نفر نيز كه دست كمي از عبدالله نداشتند از حضور امام



[ صفحه 36]



مرخص شدند، در حالي كه تصميم جدي گرفته بودند نگذارند اين دو نور از يكديگر پيشي بگيرند و به همان اندازه كه اميد به عفو الهي دارند به همان اندازه نيز مرتكب گناه نشوند. [2] .



[ صفحه 37]




پاورقي

[1] حق الناس هر گونه بدهكاري به مردم را مي گويند كه اگر صاحب حق نبخشد خداوند نيز نمي بخشد.

[2] اصول كافي، ح 2، ص 71.