بازگشت

پرسشهايي پيرامون ايمان، كفر، شرك و درجات آنها


454 / 1 - عن سدير قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: هل يبتلي الله المؤمن؟ فقال: و هلي يبتلي الا المؤمن؟ حتي أن صاحب يس قال: (يا ليت قومي يعلمون) [1] .

كان مكنعا.

قلت: و ما المكنع؟

قال: كان به جذام. [2] .

سدير گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: آيا خداي مؤمن را مبتلا و گرفتار مي نمايد؟

حضرت فرمود: آيا جز مؤمن هم گرفتار و مبتلا مي شود؟ تا جايي كه صاحب يس [3] كه گفت: «اي كاش قوم من مي دانستند» مكنع بود.

عرض كردم: مكنع يعني چه؟

فرمود: مبتلا به بيماري جذام بود.

455 / 2 - و عن ميسر، قال: كنت أنا و علقمة بن الحضرمي و أبوحسان العجلي و عبدالله بن عجلان ننتظر أباجعفر عليه السلام فخرج علينا فقال: مرحبا و أهلا، و الله؛ اني لاحب ريحكم و أرواحكم، انكم لعلي دين الله.

فقال له علقمة: فمن كان علي دين الله تشهد أنه من أهل الجنة؟



[ صفحه 536]



قال: فمكث هنيئة، ثم قال: بوروا أنفسكم فان لم تكونوا قارفتم البكائر، فأنا أشهد.

قلنا: و ما الكبائر؟

قال: الشرك بالله العظيم و... [4] .

ميسر گويد: من، علقمه، ابوحسان و عبدالله بن عجلان منتظر تشريف فرمايي امام باقر عليه السلام بوديم، حضرت بيرون آمده و فرمودند: خوش آمديد و شاد باشيد! به خدا سوگند؛ من بوي شما و ارواح شما را دوست مي دارم، شما بر دين خدا هستيد.

علقمه گفت: كسي كه بر دين خدا باشد شما براي او گواهي مي دهيد كه او از اهل بهشت باشد؟

راوي گويد: حضرت لحظاتي مكث كردند، آنگاه فرمودند: خودتان را امتحان كنيد ببينيد اگر مرتكب گناهان كبيره نباشيد من ضامنم و گواهي مي دهم.

عرض كرديم: گناهان كبيره كدامند؟

فرمود: شرك به خداي بزرگ و...

456 / 3 - الحسين بن سعيد معنعنا عن سعد بن طريف قال: كنا جالسا عند أبي جعفر عليه السلام فجاءه عمرو بن عبيد فقال: أخبرني عن قول الله تعالي: (و لا تطغوا فيه فيحل علكيم غضبي و من يحلل عليه غضبي فقد هوي - و اني لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدي). [5] .

قال له أبوجعفر عليه السلام: قد أخبرك أن التوبة و الايمان و العمل الصالح لا يقبلها الا بالاهتداء. أما التوبة فمن الشرك بالله.

و أما الايمان فهو التوحيد لله.

و أما العمل الصالح فهو أداء الفرائض.

و أما الاهتداء فبولاة الأمر و نحن هم فانما علي الناس أن يقرؤوا القرآن كما انزل، فاذا احتاجوا الي تفسيره فالاهتداء بنا و الينا يا عمرو!. [6] .



[ صفحه 537]



سعد بن طريف گويد: خدمت امام باقر عليه السلام شرف حضور داشتم كه عمرو بن عبيد آمد و گفت: مرا از فرمايش خداي متعال كه مي فرمايد: «و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود، و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مي كند. و من هر كه توبه كند و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مي آمرزم» آگاه فرما.

امام باقر عليه السلام فرمود: به تحقيق خداوند مي فرمايد كه توبه و ايمان و عمل صالح مورد پذيرش قرار نمي گيرد مگر با هدايت يافتن.

اما توبه يعني از شرك به خدا توبه نمودن.

و ايمان همان ايمان به يگانگي خداوند است.

و عمل صالح همان انجام واجبات است.

ولي هدايت يافتن، يعني اعتقاد به واليان امر و آن هم ما هستيم، بر مردم است كه قرآن را آن طور كه نازل شده بخوانند، و در هنگامي كه نياز به تفسير داشته باشند، راهنمايي و هدايت به وسيله ما و به سوي ماست اي عمرو!

457 / 4 - عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن بن شمون، عن عبدالله بن عبدالرحمان، عن عبدالله بن القاسم، عن أبي بكر الحضرمي قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: أصلحك الله؛ من المسئولون في قبورهم؟

قال: من محض الايمان و من محض الكفر.

قال: قلت: فبقية هذا الخلق؟

قال: يلهون و الله؛ عنهم ما يعبأ بهم.

قال: و قلت: و عم يسألون؟

قال: عن الحجة القائمة بين أظهركم، فيقال للمؤمن: ما تقول في فلان بن فلان؟

فيقول: ذاك امامي.

فيقول: نم أنام الله عينيك، و يفتح له باب من الجنة فما يزال يتحفه من روحها الي يوم القيامة.

و يقال للكافر: ما تقول في فلان بن فلان؟



[ صفحه 538]



قال: فيقول: قد سمعت به و ما أدري ما هو!

فيقال له: لا دريت.

قال: و يفتح له باب من النار فلا يزال يتحفه من حرها الي يوم القيامة. [7] .

ابوبكر حضرمي گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرضه داشتم: خداوند حال شما را بهبود گرداند! چه كساني در قبورشان مورد سؤال قرار مي گيرند؟

حضرت فرمود: افرادي كه ايمان خالص و كفر خالص داشته باشند.

عرض كردم: پس بقيه ي مردم چطور؟

فرمود: سوگند به خدا؛ آنها را رها مي كنند و اهميتي به آنها نمي دهند.

راوي گويد: عرض كردم: از چه چيزي مي پرسند؟

فرمود: از حجت (و امامي) كه در ميان شماست مي پرسند، به مؤمن گفته مي شود: در مورد فلان فرزند فلان چه مي گويي؟

مي گويد: او امام من است.

به او گفته مي شود: بخواب، خداوند چشمان تو را بخواباند، و براي او دري از بهشت باز مي شود، پس پيوسته تا روز قيامت به روح او تحفه اي (از تحفه هاي بهشتي) هديه مي شود.

و به كافر گفته مي شود: در مورد فلان فرزند فلان چه مي گويي؟

فرمود: او مي گويد: گاهي چيزي در مورد او شنيده ام ولي نمي دانم كيست؟

به او گفته مي شود: درك نكردي و نفهميدي.

فرمود: و براي او دري از جهنم باز مي شود و پيوسته تا روز قيامت نصيبي از آتش آن به او مي رسد.

458 / 5 - عن أبي بصير قال: كنت عند أبي جعفر عليه السلام فقال له رجل: أصلحك الله؛ ان بالكوفة قوما يقولون مقالة ينسبونها اليك.

فقال: و ما هي؟



[ صفحه 539]



قال: يقولون: ان الايمان غير الاسلام.

فقال أبوجعفر عليه السلام: نعم.

فقال له الرجل: صفه لي.

قال: من شهد أن لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله، و أقر بما جاء به من عند الله، و أقام الصلاة، و آتي الزكاة، و صام شهر رمضان، و حج البيت، فهو مسلم.

قلت: فالايمان؟

قال: من شهد أن لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و أقر بما جاء من عند الله، و أقام الصلاة و آتي الزكاة و صام شهر رمضان و حج البيت، و لم يلق الله بذنب أوعد عليه النار فهو مؤمن.

قال أبوبصير: جعلت فداك؛ و أينا لم يلق الله بذنب أوعد عليه النار؟

فقال: ليس هو حيث تذهب، انما هو لم يلق الله بذنب أو عد عليه النار و لم يتب منه. [8] .

ابوبصير گويد: محضر امام باقر عليه السلام شرف حضور داشتم، شخصي به حضرتش عرض كرد: خداوند حال شما را بهبود گرداند! گروهي در كوفه سخني را مي گويند و به شما نسبت مي دهند.

حضرت فرمود: چه مي گويند؟

عرض كرد: مي گويند: قطعا ايمان غير از اسلام است.

امام باقر عليه السلام فرمود: آري، (چنين است).

آن شخص گفت: اين سخن را براي من بيان فرماييد.

حضرت فرمود: كسي كه گواهي دهد كه معبودي جز خدا نيست، و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم پيامبر و فرستاده ي خداست، و به آنچه از پيشگاه خدا آورده اعتراف كند، و نماز را برپا دارد، و زكات را بپردازد، و ماه رمضان را روزه بگيرد، و خانه ي خدا را زيارت كند، او مسلمان است.

آن شخص پرسيد: پس ايمان چيست؟



[ صفحه 540]



امام باقر عليه السلام فرمود: كسي كه گواهي دهد كه معبودي جز خدا نيست، و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم پيامبر و فرستاده ي خداست، و به آنچه از پيشگاه خدا آورده، اعتراف كند، و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد، و ماه رمضان را روزه بگيرد، و خانه خدا را زيارت كند و خداي را با گناهاني كه وعده ي عذاب بر آنها داده شده است؛ ملاقات نكند، پس چنين فردي مؤمن است.

ابوبصير گويد: عرض كردم: قربانت گردم؛ و كداميك از ما هستيم كه خدا را بدون داشتن گناهي كه وعده ي عذاب داده، ملاقات ننماييم؟

حضرت فرمود: چنين نيست كه تو فكر مي كني، بلكه او كسي است كه خداي را با چنين گناهي ملاقات كرده و از آن توبه نكرده است.

459 / 6 - عن أبي بصير قال: كنت عند أبي جعفر عليه السلام فقال له سلام: ان خيثمة بن أبي خيثمة حدثنا أنه سألك عن الاسلام، فقلت له: ان الاسلام من استقبل قبلتنا، شهد شهادتنا، و نسك نسكنا، و والي ولينا، عادي عدونا فهو مسلم. قال: صدق.

و سألك عن الايمان، فقلت: الايمان بالله و التصديق بكتابه، و أن أحب في الله و أبغض في الله.

فقال: صدق خيثمة. [9] .

ابوبصير گويد: خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه سلام به حضرتش گفت: خيثمه بن ابي خيثمه به ما حديث كرد كه از شما در مورد اسلام پرسيده و شما فرموده ايد:

همانا اسلام آن است كه كسي به سوي قبله ي ما (نماز بخواند) و به شهادت ما گواهي دهد، و عبادات ما را انجام دهد، و دوست ما را دوست بدارد، و دشمن ما را دشمن بدارد، پس او مسلمان است.

حضرت فرمود: راست گفته است.

او از شما در مورد ايمان پرسيده و شما فرموديد: (ايمان يعني) ايمان به خدا، و



[ صفحه 541]



تصديق كتاب او، و اين كه در راه خدا دوست داشته باشد، و در راه خدا دشمن بدارد.

فرمود: خيثمه راست گفته است.

فقال: الايمان ما كان في القلب، و الاسلام ما كان عليه المناكح و المواريث و تحقن به الدماء، و الايمان يشرك الاسلام و الاسلام لا يشرك الايمان. [10] .

محمد گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد ايمان پرسيدم.

حضرت فرمود: ايمان آن است كه در دل است، و اسلام آن است كه نكاح و ازدواج، ارث و ميراث بر پايه ي آن است و به وسيله ي آن خونها حفظ مي شود، و ايمان شريك اسلام است، ولي اسلام شريك ايمان نيست.

461 / 8 - عن حمران، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له: أرأيت المؤمن له فضل علي المسلم في شي ء من المواريث و القضايا و الأحكام حتي يكون للمؤمن أكثر مما يكون للمسلم في المواريث أو غير ذلك؟

قال: لا، هما يجريان في ذلك مجري واحد، اذا حكم الامام عليهما، ولكن للمؤمن فضلا علي المسلم في أعمالهما و ما يتقربان به الي الله.

قال: فقلت: أليس الله يقول: (من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها) [11] و زعمت أنهم مجتمعون علي الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج مع المؤمن؟

قال: فقال: أليس الله قد قال: (و الله يضاعف لمن يشاء) [12] أضعافا كثيرة.

فالمؤمنون هم الذين يضاعف الله لهم الحسنات، لكن حسنة سبعين ضعفا، لهذا من فضلهم. و يزيد الله المؤمن في حسناته علي قدر صحة ايمانه أضعافا مضاعفة كثيرة، و يفعل الله بالمؤمنين ما يشاء. [13] .



[ صفحه 542]



حمران گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: آيا به نظر شما مؤمن در ارث، قضا و احكام بر مسلم برتري دارد، تا جايي كه مؤمن از مسلم بيشتر ارث برد يا در احكام ديگر؟

حضرت فرمود: نه، آنها در اين موارد در آن هنگام كه امام بر آنها حكم كند يكسان هستند، ولي مؤمن در اعمال و چيزهايي كه موجب نزديكي به خداوند مي شود از مسلم برتر است.

عرض كردم: مگر نه اين است كه خداي متعال مي فرمايد: «كسي كه كار نيكي (حسنه اي) انجام دهد، ده برابرش پاداش دارد» و گمان مي كنم كه آنها در نماز و زكات و روزه و حج با مؤمن يكسان هستند؟

راوي گويد: حضرت فرمود: مگر نه اين است كه خداي فرمود: «و خداوند براي هر كس كه بخواهد (و شايستگي داشته باشد) دو يا چند برابر مي كند»؟

پس مؤمنان همانهايي هستند كه خداوند حسنات آنها را افزايش مي دهد، براي هر حسنه اي هفتاد برابر، و اين همان چيزي است كه آنها را از همديگر جدا مي كند، و خداوند در حسنات مؤمن به اندازه ي صحت ايمانش چندين برابر مي افزايد، و بر مؤمنان آنچه مي خواهد انجام مي دهد.

462 / 9 - عن سعد الخفاف، عن أبي جعفر عليه السلام قال: القلوب أربعة:

قلب فيه نفاق و ايمان؛

قلب منكوس؛

و قلب مطبوع؛

و قلب أزهر أنور.

قلت: ما الأزهر؟

قال: فيه كهيئة السراج.

فأما المطبوع: فقلب المنافق.

و أما الأزهر: فقلب المؤمن ان أعطاه الله عزوجل شكر، و ان ابتلاه صبر.

و أما المنكوس؛ فقلب المشرك، ثم قرأ هذه الآية: (أفمن يمشي مكبا علي وجهه أهدي



[ صفحه 543]



أمن يمشي سويا علي صراط مستقيم) [14] .

و أما القلب الذي فيه ايمان و نفاق؛ فهو قوم كانوا بالطائف، فان أدرك أحدهم أجله علي نفاقه هلك، و ان أدرك علي ايمانه نجا. [15] .

سعد خفاف گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: قلبها چهار نوعند:

1- قلبي كه در آن نفاق و ايمان است.

2- قلب واژگون.

3- و قلبي كه مهر زده شده است.

4- و قلب درخشان و نوراني.

عرض كردم: (قلب) درخشان كدام است؟

فرمود: در آن مانند چراغي روشن مي شود.

اما قلبي كه مهر زده شده؛ آن قلب منافق است.

و اما قلب درخشان؛ آن قلب مؤمن است، كه اگر خداي متعال به او عطا كند شكر مي كند، و اگر مبتلاء و گرفتارش كند صبر مي نمايد.

و اما قلب واژگون؛ پس آن قلب مشرك است، آنگاه اين آيه شريفه را قرائت فرمود: «آيا كسي كه به رو افتاده حركت مي كند به هدايت نزديكتر است يا كسي كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمي دارد».

و اما قلبي كه در آن ايمان و نفاق است، آنها گروهي در طائف بودند، كه اگر اجل يكي از آنها در حال نفاقش، او را درك مي كرد؛ هلاك مي شد، و اگر در حال ايمان، او را درك مي كرد نجات مي يافت.

463 / 10 - عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن شرك الشيطان، قوله: (و شاركهم في الأموال و الأولاد) [16] .



[ صفحه 544]



قال: ما كان من مال حرام فهو شرك الشيطان.

قال: و يكون مع الرجل حتي يجامع فيكون من نطفته و نطفة الرجل اذا كان حراما. [17] .

محمد بن مسلم گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد شركت شيطان (در امور آدمي) پرسيدم، آنجا كه قرآن مي فرمايد: «و در اموال و اولاد آنها شركت جوي».

حضرت فرمود: آنچه از مال حرام باشد آن شركت شيطان است.

فرمود: شيطان با مرد است تا آن كه آميزش مي كند، اگر از حرام باشد از نطفه ي او و نطفه ي مرد است.

464 / 11 - عن ابن بكير، قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام في قول رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «اذا زني الرجل فارقه روح الايمان».

قال: هو قوله عزوجل: (و أيدهم بروح منه) [18] ذلك الذي يفارقه. [19] .

ابن بكير گويد: خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم: حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: «هنگامي كه مردي زنا مي كند روح ايمان از او جدا مي شود» (آيا حديث چنين است»؟

فرمود: آن همان فرمايش خداي متعال است كه مي فرمايد: «و با روحي از ناحيه ي خودش آنها را تقويت فرمود» اين (تأييد) از او جدا مي شود.

465 / 12 - عن علي بن أبي حمزة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن قول الله عزوجل: (أنزل السكينة في قلوب المؤمنين) [20] قال: هو الايمان.

قال: و سألته عن قول الله عزوجل: (و أيدهم بروح منه) [21] .



[ صفحه 545]



قال: هو الايمان. [22] .

علي بن ابوحمزه گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد معني فرمايش خداوند كه مي فرمايد: «آرامش و وقار را در دلهاي مؤمنان فرستاد» پرسيدم.

حضرت فرمود: منظور از (سكينه) ايمان است.

راوي گويد: باز از حضرتش از آيه ديگر كه مي فرمايد: «و با روحي از ناحيه ي خودش آنها را تقويت فرمود» پرسيدم.

حضرت فرمود: منظور از (روح) ايمان است.

466 / 13 - عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت: (و هو الذي أنشأكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع) [23] .

قال: ما يقول أهل بلدك الذي أنت فيه؟

قال: قلت: يقولون: مستقر في الرحم، و مستودع في الصلب.

فقال: كذبوا، المستقر ما استقر الايمان في قلبه، فلا ينزع منه أبدا، و المستودع الذي يستودع الايمان زمانا ثم يسلبه، و قد كان الزبير منهم. [24] .

ابوبصير گويد: از امام باقر عليه السلام در مورد تفسير آيه ي «او كسي است كه شما را از يك نفس به وجود آورد كه بعضي (از نظر ايمان) پايدار و ثابت و برخي ناپايدار هستند» پرسيدم.

حضرت فرمود: اهل شهر شما در مورد معني اين آيه چه مي گويند؟

عرض كردم: مي گويند: ثابت و پايدار در رحم، و ناپايدار در صلب است.

حضرت فرمود: دروغ گفتند، مستقر و ثابت آن است كه ايمان در دلش ثابت و پايدار باشد، و هرگز از دل او كنده نشود، و ناپايدار آن است كه ايمان مدت زماني



[ صفحه 546]



در او باشد سپس از او سلب شود، و زبير از اين افراد بود.

467 / 14 - عن سليمان بن خالد عن أبي جعفر عليه السلام قال: ألا اخبرك بالاسلام و فرعه و ذروته و سنامه؟

قال: قلت: بلي جعلت فداك.

قال: أما أصله فالصلاة، و فرعه فالزكاة، و ذروته و سنامه الجهاد.

قال: ان شئت أخبرتك بأبواب الخير.

قلت: نعم جعلت فداك.

قال: الصوم جنة، و الصدقة تذهب بالخطيئة، و قيام الرجل في جوف الليل يذكر الله، ثم قرأ: (تتجافي جنوبهم عن المضاجع) [25] [26] .

سليمان بن خالد گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: آيا تو را از اسلام و فرع آن و مرتبه ي بلند آن و ستون آن آگاه نمايم؟

عرض كردم: آري؛ قربانت گردم.

فرمود: اصل و ريشه ي آن نماز است، و فرع آن زكات، بلندترين مرتبه و ستون آن جهاد است.

حضرت فرمود: مي خواهي تو را از ابواب خير آگاه نمايم؟

عرض كردم: آري؛ فدايت گردم.

فرمود، روزه سپر (در برابر آتش است)، و صدقه دادن گناه را از بين مي برد، و برخاستن مرد در دل شب (شب زنده داري) به ذكر و ياد خدا، آنگاه اين آيه شريفه را قرائت فرمود: «پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مي شود (و بيدار مي شوند)».

468 / 15 - علي بن ابراهيم، عن أبيه، عن عمرو بن عثمان، عن أحمد بن اسماعيل الكاتب،



[ صفحه 547]



عن أبيه قال: أقبل أبوجعفر عليه السلام في المسجدالحرام، فنظر اليه قوم من قريش فقالوا: من هذا؟

فقيل لهم: امام أهل العراق.

فقال بعضهم: لو بعثتم اليه بعضكم فسأله، فأتاه شاب منهم فقال له: يا عم! ما أكبر الكبائر؟

فقال: شرب الخمر.

فأتاهم فأخبرهم، فقالوا له: عد اليه.

فعاد اليه فقال له: ألم أقل لك يابن أخ! شرب الخمر؟ ان شرب الخمر يدخل صاحبه في الزنا، و السرقة، و قتل النفس التي حرم الله عزوجل، و في الشرك بالله عزوجل، و أفاعيل الخمر تعلو علي كل ذنب كما تعلو شجرها علي كل شجر. [27] .

اسماعيل كاتب از پدر خود نقل كرد كه گويد: امام باقر عليه السلام وارد مسجدالحرام شد و گروهي از قريش كه حضور داشتند متوجه آن حضرت شدند. پرسيدند اين شخص كيست؟

گفتند: امام عراقيان است.

يك نفر گفت: خوب است از او سؤالي بكنم.

جواني را فرستاد خدمت امام باقر عليه السلام رسيده عرض كرد: آقا كدام گناه از همه بزرگتر است؟

فرمود: شراب خواري.

برگشت و به همراهان خود گفت، باز او را فرستادند كه همين سؤال را تكرار كند.

دو مرتبه فرمود: پسر برادر مگر نگفتم شرابخواري، زيرا شرابخواري شراب خوار را به زنا، دزدي و قتل نفس وادار مي كند و هم باعث شرك و كفر به خدا مي گردد و كارهايي كه از شرابخوار سر مي زند از همه ي گناهان بزرگتر است، چنانچه درخت انگور نيز بر فراز درختان بالا مي رود.



[ صفحه 551]




پاورقي

[1] يس: 26.

[2] بحارالأنوار: ج 14 ص 244 ج 31، عن التمحيص.

[3] همان حبيب نجار كه قصه اش در سوره ي يس آمده است.

[4] بحارالأنوار: ج 27 ص 125 ح 113.

[5] طه: 81 - 82.

[6] بحارالأنوار: ج 27 ص 197 ح 60، عن تفسير فرات.

[7] بحارالأنوار: ج 6 ص 262 ح 104، عن الكافي.

[8] بحارالأنوار: ج 65 ص 270 ح 26، عن معاني الأخبار: ص 381، الخصال: ج 2 ص 40.

[9] بحارالأنوار: ج 65 ص 282 ح 36، عن المحاسن: ص 285.

[10] بحارالأنوار: ج 65 ص 282 ح 37، عن المحاسن، ص 285.

[11] الأنعام: 160.

[12] البقرة: 261.

[13] بحارالأنوار: ج 65 ص 283 ح 39، عن تفسير العياشي: ج 1 ص 146 - 147 ح 479.

[14] الملك: 22.

[15] بحارالأنوار: ج 67 ص 51 ح 10، عن معاني الأخبار: ص 395.

[16] الاسراء: 64.

[17] بحارالأنوار: ج 60 ص 342 ح 25، عن تفسير العياشي: ج 2 ص 299 ح 102.

[18] المجادلة: 22.

[19] بحارالأنوار: ج 66 ص 190 ح 5، عن ثواب الأعمال: ص 235.

[20] الفتح: 4.

[21] المجادلة: 22.

[22] بحارالأنوار: ج 66 ص 199 ح 18، عن الكافي: ج 2 ص 15.

[23] الأنعام: 98.

[24] بحارالأنوار: ج 66 ص 222 ح 8، عن تفسير العياشي: ج 1 ص 371 ح 69.

[25] السجدة: 16.

[26] بحارالأنوار: ج 66 ص 392 ح 70، عن المحاسن: ص 289، و رواه المجلسي رحمه الله في ج 65 ص 331 ح 6، عن الكافي: ج 2 ص 23 و ج 4 ص 62.

[27] بحارالأنوار: ج 46 ص 358 ح 12، عن الكافي: ج 6 ص 429.