بازگشت

طاووس يماني مسائل مشكل را از امام باقر مي پرسد


ابوبصير مي گويد: امام محمد باقر در مسجدالحرام نشسته بود و جمعي از دوستان او دورش را گرفته بودند. طاووس يماني [1] با جمعي از ياران خود به سوي حضرت روي آورد و نشست و اجازه ي پرسش خواست. امام اجازه داد و طاووس پرسيد: به من بگوييد كه يك سوم اهل جهان چه وقت كشته شدند؟ امام فرمود: اشتباه كردي اي شيخ! حتما نظر تو هلاكت يك چهارم بشر دنيا بوده و اين روزي بود كه قابيل: هابيل را كشت و در آن روز انسان هاي دنيا چهار نفر بودند: آدم و حوا و قابيل و هابيل، كه با كشتن هابيل يك چهارم اهل دنيا از بين رفت. گفت: راست گفتي و من اشتباه كردم.

سپس پرسيد: كدام يك پدر مردم بود، قاتل يا مقتول؟ امام فرمود: هيچ كدام بلكه پدر مردم شيث بن آدم است. پرسيد: چرا آدم را آدم ناميدند؟ فرمود: براي اينكه طينت او را از پوست زمين برداشتند. پرسيد: چرا حوا، حوا ناميده شد؟ فرمود: براي آنكه او از دنده ي موجود زنده خلق شده، يعني ضلع آدم. پرسيد: چرا ابليس، ابليس ناميده شد؟ فرمود: زيرا او رانده شده از رحمت خداوند است كه ديگر اميد رحمت ندارد. پرسيد: چرا جن را جن ناميدند؟ فرمود: براي آنكه از ديد بشر مخفي و پنهانند.

پرسيد: بگو به من كيست اولين دروغگو كه به صاحبش دروغ گفت؟ فرمود: ابليس بود كه گفت من بهتر از آدم هستم، زيرا من از آتشم و او از خاك است.

پرسيد: كدام قوم بود كه شهادت به حق دادند اما دروغگو بودند؟ فرمود: منافقين بودند، وقتي به رسول خدا گفتند ما شهادت مي دهيم كه تو رسول خدايي. اين شهادت درست بود و محمد رسول الله بود اما آنها دروغ مي گفتند؛ يعني در دلشان به رسالت او عقيده نداشتند. پروردگار عالم آيه نازل كرد: «والله يعلم انك لرسوله و الله يشهد ان المنافقين لكاذبون»؛ [2] خداوند مي داند تو رسول خدايي و خداوند مي داند منافقان در اين شهادت دروغ مي گويند.

پرسيد: كدام پرنده بود كه يك مرتبه پريد و قبل از آن پرواز نكرده بود. فرمود: طور سينا بود؛



[ صفحه 203]



خداوند آن را بر فراز سر بني اسرائيل به پرواز درآورد تا آنكه با پرهايش به آنان سايه انداخت كه در آن انواع عذاب بود تا آنكه تورات را قبول كردند و اين همان قول خداست: «و اذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة و ظنوا انه واقع بهم». [3] پرسيد: كه بود پيام آورد كه نه از جن و نه از انس و نه از فرشته، و نام او در قرآن آمده؟ امام فرمود: آن همان كلاغ است كه خداوند براي تعليم دفن هابيل فرستاد: «فبعث الله غرابا يبحث في الارض ليريه كيف يواري سوأة اخيه». [4] .

پرسيد: به من خبر ده از كسي كه قومش را مي ترسانيد و نه از جن بود و نه از انس و نه فرشته بود و قرآن از او نام برده؟

فرمود: او همان مورچه بود: «يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لايحطمنكم سليمان و جنوده و هم لا يشعرون». [5] .

پرسيد: به من بگو چه مخلوقي بود كه به او دروغ بستند؟ نه از جن و نه از انس و نه از فرشتگان بود و خداوند نام او را در قرآن ذكر كرده؟ فرمود: آن گرگي بود كه برادران يوسف به او دروغ بستند.

پرسيد: چه چيزي است كه كم او حلال و زياد او حرام است و قرآن از آن نامي برده؟ فرمود: آن همان نهري است كه طالوت غرفه اي (مشتي) از آب آن را حلال كرد: «الا من اغترف غرفة بيده» [6] .

پرسيد: كدام نماز است كه بي وضو خوانده مي شود و كدام روزه است كه خوردن و آشاميدن در آن ممنوع نيست؟ فرمود: نماز بر رسول الله. اما روزه همان روزه ي سكوت است كه مريم نذر كرده بود: «اني نذرت للرحمن صوما فلن اكلم اليوم انسيا». [7] .

پرسيد: خبرم ده از چيزي كه زياد مي شود و نقصان پذير است؟ و از چيزي كه زياد مي شود و نقصان پذير نيست؟ و از چيزي كه نقصان پذير است و زياد نمي شود؟ فرمود: آنچه زيادي آن نقصان پذير است ماه است. چيزي كه زياد مي شود و ناقص نمي شود درياست. چيزي كه ناقص مي شود و زياد نمي شود عمر است. [8] امام نه تنها به مسائل مشكل جواب مي داد بلكه از مغيبات هم خبر مي داد. به زيد برادر خود فرمود: كسي از اهل بيت ما قبل از قيام مهدي قيام مي كند. مثل او مثل جوجه اي است كه قبل از پر آوردن و كامل شدن، از تخم خود خارج شود كه در اين هنگام به زمين مي افتد و وسيله ي بازي بچه ها مي شود. از خدا بترس در حفظ جان خود كه در كناسه ي كوفه مصلوب نباشي. [9] .

عاصم حناط از محمد بن مسلم نقل مي كند: از امام باقر شنيدم به مردي از اهل آفريقا



[ صفحه 204]



مي فرمود: حال «راشد» چه طور است؟ گفت: وقتي من آمدم حالش خوب بود و سالم بود اي پسر پيامبر و به تو سلام مي رسانيد. امام فرمود: رحمت خدا بر او باد! مرد عرض كرد: فدايت شوم! مگر او مرده است؟ امام فرمود: آري مرده است. پرسيد كي مرده است؟ امام فرمود: دو روز بعد از حركت تو. [10] .


پاورقي

[1] وي پسر كيان است و كنيه ي ابو ابوعبدالرحمان. وي اهل يمن بود و از اكابر تابعين و بسيار عابد و زاهد بوده و از ابن عباس و ابوهريره حديث ياد گرفته و در هفتم ذي الحجه ي سال 105 در مكه فوت كرد و هشام بن عبدالملك بر او نماز خوانده و ابن قتيبه در كتاب معارف خود به تشيع او تصريح كرده و صاحب روضات الجنات او از علماي شيعه نام برده و نظر مؤلف ريحانة الادب اين است كه او شيعه است، چون در تمام كلماتش از علي اميرالمؤمنين ياد نموده و در جلسه ي مذاكره ي او با هشام در مكه، با اميرالمؤمنين علي (ع) از علي (ع) نام برده و از او حديث نقل كرده و اين نشانه ي شيعه بودن اوست ولي علامه نظرش اين بود كه او از عباد و زهاد عامه بود و دشمن اهل بيت هم نبود. علامه خويي در معجم الرجال اين مقدار از او ياد كرده: طاووس بن كيان ابوعبدالرحمان از اصحاب سجاد (ع) بود (معجم الرجال، ج 9، ص 150) و ديگر در مورد مذهب او سخني نگفته است.

[2] منافقون / 1.

[3] اعراف / 17.

[4] مائده / 31.

[5] نمل 18.

[6] بقره / 245.

[7] مريم / 26.

[8] بحار، ج 46، ص 351 و احتجاج، ص 178.

[9] بحار، ج 46، ص 263.

[10] همان، ص 266.