بازگشت

عافيت و قناعت


فرمود هيچ لباسي بهتر از لباس عافيت نيست و با فقدان عافيت وجدان آرامش ندارد هيچ وقار و نگهبان و نگهداري چون سلامت نيست چه سلامت اسباب حصول همه نوع كار و فعاليت است و هيچ مالي بهتر از قناعت نيست كه از دستبرد دزدان و راهزنان محفوظ است.

اگر قناعت نباشد و مال دنيا در دست مردم بي دست و پا بريزد از بي بندوباري و فقر و تنگ دستي آسوده نخواهد ماند نمي دانند چگونه خرج كنند و رفع نياز نمايند.

هيچ گنجي از قناعت و رضاي به قسمت خدا بهتر نيست



آن گنج قناعت كه خدا داد به حافظ

از يمن دعاي شب و ورد سحري بود



آدمي كه به قسمت خدا راضي باشد از زندگي راضي است و اگر راضي نباشد همان



[ صفحه 235]



نصيب به او داده مي شود چه اگر كوه هاي عالم را زر و سيم نمايند و به دست مردمي خوار و پست فطرت دهند باز هم براي آنها كافي نيست.



رضا به قسمت خود شو كه خامه ي ازلي

همين نصيب به پيشاني من و تو نوشت



و ديگر گفته:



هر چه نصيب است نه كم مي دهند

گر نه ستاني به ستم مي دهند



پس بايد راضي به رضاي خدا شده و تسليم امر مولا گرديده اگر صفت رضا نباشد تزلزل و اضطراب هميشه بر آدمي مستولي است قناعت و رضا و تسليم آدمي را راضي به قدر و قضا مي كند و با آسايش و آرامش همدوش مي سازد و در بستر استراحت به فراغت مي خسبد شدت ميل به متاع اين جهان و حطام دنيوي كار زشت و ناپسندي است و كليد ابواب رنج و محنت است تراكم مال و انباشتن اموال و پر كردن جوال ها موجب زحمت و وبال و حقد و حسد مي گردد اين رذيلت سلب نعمت مي كند و ثروت را وبال زندگي مي نمايد.