بازگشت

بداء و نسخ


به عبارت ديگر براي آنكه معني بداء روشن تر گردد ناگزير از يك مقدمه كوتاهي مي باشيم و آن اين است كه

براي نام الوهيت و ربوبيت مراتبي است و براي اسماء حسني مظاهري است كه البته اين اختلاف به منظور تفهيم و تفهم ما مي باشد نه آنكه ذات مقدسش داراي مراتب وجودي در شدت و عدت و مدت و غيره باشد تعالي الله عن ذلك علوا كبيرا

به همين جهت در طبقات ملكوت آسمان ها و زمين و باطن آنها موجوداتي است روحاني و نفوسي است مدبر كه افعال حق و اراده آنها به فيض اراده حق است.



[ صفحه 321]



بنابراين هر چند اراده و حكم و فعل آنها نفساني و جزئي زماني باشد در اراده و حكم و فعل حق مستهلك است چرا زيرا صفات و افعال كليه تابع ذات مي باشد پس اگر ذات نفساني باشد متعلقات آن هم نفساني است و اگر عقل باشد متعلقات آن هم عقلاني است و اگر الهي باشد متعلقات آن هم الهي است.

در هر صورت تمام آن موجودات طولي مطيع و فرمانبردار حقند و ابدا تخلفي و تخطي نمي ورزند مثل طاعت آنها نسبت به حق جل جلاله مثل طاعت حواس ما نسبت به نفس ناطقه عقليه است كه به هيچ وجه در آنچه كه نفس بخواهد تخلف و مخالفتي روا نمي دارد و در اطاعت آنها نفس را هيچ حاجتي به امر و نهي نيست و زجري هم نيست بلكه يك اطاعت تكويني است كه هر وقت نفس ناطقه به امر محسوسي اراده كند هر يك از آن حواس بلادرنگ او را اطاعت مي نمايند به وظيفه خود قيام مي كنند بلكه فعل حواس و ادراك آنها در حقيقت فعل نفس و ادراك نفس است در عالم حواس با آنكه ذات حواس و فعل ادراك دو موضوع است و در عالم عمل متعدد و متغير و منقسم مي گردد ولي ذات ناطقه عاقله و فعل ادراك او در عالم شرف و بلندي دارد كه از وضع و انقسام و محو و فساد منزه و مبرا است.

اين حكم در طاعت موجودات ملكوت هم مجرا مي گردد يعني طاعت موجوداتي كه در ملكوت سماوات واقعند نسبت به امر و كلمه الهي مطيع محض مي باشند لذا افعال آنها مانند ذواتشان افعال حقند همان طور كه افعال جوارح ما فعل نفس ناطقه هستند و نيز اين موجودات عالي مرتبه افعال و تدبيرات و تصورات و تصرفاتشان تماما از حق و به حق مي باشند اين است كه هر كتابي كه در الواح سماويه و صحائف قدريه نقش بندد مكتوب حق جل و جلاله است و پس از قضاي سابق و مكتوب قلم اعلي در لوح محفوظ كه از محو و اثبات و از نسخ و تبديل مصون است آنچه در اين صحائف سماوي و الواح قدري نگاشته شده كه تماما كتاب محو و اثباتي است كه در قول خداي تعالي مي فرمايد

يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب اشاره به اين حقيقت است.

بنابراين آنچه كه در دل ها و سينه هاي بشر و ساير نفوس و طبايع عالم تكوين نقش بسته ممكن است زوال و تغيير و تبديل يابند زيرا مرتبه آنها از اين تغيير و تبديل ابا و امتناعي ندارد چنانكه در قوا و حواس و جوارح ما ممكن است زوال و تغيير و تبديلي روي دهد اما در نفس خود اين نوع زوال و تغيير و تبديل نيست به همين جهت است كه در قوه و حواس ما



[ صفحه 322]



نسيان و سهو و اشتباه گاهي رخ مي دهد در صورتي كه در خود نفس اين نسيان و سهو و اشتباه نيست لهذا نفس با مراجعه به خود همان مطالب فراموش شده را مي داند و نسبت به قواي فراموش كننده يادآوري مي كند اين است كه در نشئه آخرت تمام افعال و مدركات و ملكات نفس كه از استعداد زوال و تغيير و تبديل حواس دور شده يك جا حاضر و آشكار و هيچ نوع نسيان و سهوي در آن مرحله از حيات نيست.